تحولات اخیر در منطقه و گزارشهایی که حاکی از شرکت طالبان افغانستان در جنگ سوریه است، نگرانیهای گستردهای را میان تحلیلگران به وجود آورده است. با توجه به شواهد و ویدئوهایی که دست به دست در فضای مجازی منتشر میشود، حضور هزاران جنگجوی طالبان در جبهات جنگ سوریه و همراهی با گروههایی نظیر هیئت تحریر الشام (به رهبری جولانی) اکنون از حد شایعات فراتر رفته و به واقعیتی تلخ تبدیل شده است.
این تحرکات، پیامدهایی مخرب برای امنیت منطقهای و منافع ملی افغانستان به همراه خواهد داشت.
شواهد نشان میدهد که تعداد زیادی از جنگجویان پشتون و تاجیک های کشور، بهویژه از ولسوالیهای گلران، کشک، بدخشان و شیندند ولایت هرات، به جبهات جنگ سوریه پیوستهاند. بسیاری از این افراد ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با گروههای افراطی مانند گروه مجیبالرحمن انصاری دارند که پیشتر به عنوان یکی از چهرههای تندروی مذهبی در افغانستان شناخته میشد(که توسط همکاران سابق اش کشته شد).
این افراد اکنون در صفوف گروههای شبهنظامی حاضر در سوریه، به خصوص هیئت تحریر الشام، فعالیت میکنند و دست به اقداماتی میزنند که عملاً به تضعیف ثبات منطقهای و تقویت منافع قدرتهای فرامنطقهای، نظیر اسرائیل و ایالات متحده، منجر شده است.
جنگ سوریه، اگرچه ظاهراً درگیریای داخلی به نظر میرسید، اما از همان ابتدا بستری برای رقابتهای قدرتهای جهانی و منطقهای بود. بشار اسد، با تمام انتقاداتی که به حکومت او وارد است، یکی از بازدارندههای اصلی در برابر توسعهطلبی اسرائیل در منطقه محسوب میشد. اما با تضعیف حکومت او و ورود گروههای افراطی به میدان، نوعی خلأ قدرت ایجاد شد که اسرائیل بهخوبی از آن بهرهبرداری کرد. از این منظر، شرکت طالبان و دیگر گروههای افراطی در جنگ سوریه نه تنها کمکی به مسلمانان آن کشور نکرده، بلکه عملاً به تقویت دشمنان جهان اسلام انجامیده است.
آنچه بیش از همه نگرانکننده است، نقش طالبان در صدور تروریسم به خارج از مرزهای افغانستان است. طالبان که اکنون به عنوان حکومت حاکم در افغانستان شناخته میشود، باید بداند که حمایت از گروههای تروریستی بینالمللی، تهدیدی مستقیم برای منافع ملی افغانستان به شمار میرود.
هر خونی که در سوریه ریخته میشود، طالبان را نیز در این جنایت شریک میسازد و وجهه آن را در میان کشورهای اسلامی و جامعه جهانی بیش از پیش مخدوش میکند.
از سوی دیگر، تجمع هزاران جنگجوی خارجی، از جمله اوزبیکها، تاجیکها، ایغورها، و قیرقیزها در مرزهای افغانستان و آسیای میانه، نشان از یک سناریوی گستردهتر دارد: تضعیف روسیه و کشورهای منطقه توسط گروههای نیابتی.
این در حالی است که رهبران گروههای افراطی همچون جولانی که زمانی در افغانستان علیه دولت جمهوری میجنگیدند، اکنون در راستای منافع اسرائیل و امریکا عمل میکنند. سکونت جولانی در قندهار طی سه سال اخیر، خود گواهی بر این واقعیت است که این افراد صرفاً ابزارهایی در دست قدرتهای بزرگ برای پیشبرد سیاستهای منطقهای هستند.
رهبران طالبان باید به این نکته واقف باشند که ادامه این مسیر، نه تنها به امنیت و ثبات افغانستان کمکی نخواهد کرد، بلکه این کشور را به میدان جنگ نیابتی قدرتهای جهانی و منطقهای تبدیل خواهد کرد. صدور تروریسم به کشورهای دیگر، همواره پیامدهای ویرانگری برای صادرکنندگان آن داشته است. افغانستان، که دههها قربانی جنگ و افراطگرایی بوده، نباید خود به عامل این پدیده در کشورهای دیگر تبدیل شود.
رهبران طالبان باید از تجربه تلخ پاکستان درس بگیرند. پاکستان دههها از گروههای شبهنظامی و تروریستی به عنوان ابزار سیاست خارجی خود استفاده کرد و آنها را به کشورهای همسایه، از جمله افغانستان و هند، صادر کرد. این سیاست، اگرچه در کوتاهمدت ممکن است اهداف استراتژیک اسلامآباد را برآورده کرده باشد، اما در بلندمدت دود همین آتش به چشم خود پاکستان رفت. امروز، این کشور با بحرانهای متعدد امنیتی، اقتصادی و سیاسی دستبهگریبان است، و بسیاری از گروههایی که زمانی تحت حمایت آن بودند، اکنون به تهدیدی برای امنیت داخلی پاکستان تبدیل شدهاند.
گروههای تروریستی که در ابتدا برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی پاکستان ایجاد یا حمایت میشدند، به مرور از کنترل خارج شده و در داخل مرزهای این کشور دست به اقدامات خشونتبار زدند. انفجارهای خونین، حملات به نیروهای امنیتی و مردم بیگناه، و بیثباتی مداوم، بخشی از نتایج همین سیاست اشتباه بوده است. به طور خلاصه، پاکستان با صدور تروریسم به دیگران، در نهایت خود را به قربانی این سیاست تبدیل کرد.
طالبان باید به این واقعیت تلخ توجه کنند. تجربه پاکستان گواه روشنی است که صدور تروریسم به دیگر کشورها، نه تنها به تقویت قدرت ملی منجر نمیشود، بلکه در نهایت گریبان صادرکنندگان آن را خواهد گرفت. افغانستان، که سالها قربانی جنگ، دخالتهای خارجی، و افراطگرایی بوده است، نباید اشتباهات پاکستان را تکرار کند. رهبران طالبان باید درک کنند که ادامه این مسیر تنها باعث انزوای بیشتر افغانستان در جامعه بینالمللی، تضعیف امنیت داخلی، و عمیقتر شدن بحرانهای این کشور خواهد شد.
تاریخ نشان داده است که استفاده از تروریسم به عنوان ابزار، یک سیاست دو لبه است که سرانجام علیه صاحبان آن بازمیگردد. طالبان به جای تکرار اشتباهات پاکستان، باید به بازسازی کشور، تأمین امنیت، و ایجاد ثبات در داخل افغانستان تمرکز کنند. در غیر این صورت، سرنوشت افغانستان نیز مانند پاکستان، پر از بیثباتی و خشونت خواهد بود.
در نهایت، رهبران طالبان و هیئت تحریر الشام باید پاسخ دهند که چگونه اقدامات آنها در راستای منافع اسرائیل و آمریکا تعبیر نمیشود؟
آیا ادامه این مسیر، چیزی جز خیانت به امت اسلامی و تقویت دشمنان مسلمانان است؟
تاریخ نشان داده که هر گروهی که فراتر از مرزهای خود دست به اقدام بزند و امنیت دیگر کشورها را به خطر اندازد، نه تنها مشروعیت خود را از دست میدهد، بلکه زمینه نابودی خود را نیز فراهم میسازد.
افغانستان امروز نیازمند ثبات و بازسازی است، نه صدور جنگ و خشونت. طالبان باید به جای تقویت گروههای تروریستی بینالمللی، به مسئولیتهای خود در قبال مردم افغانستان و امنیت منطقهای پایبند باشد. جهان نظارهگر است، و تاریخ نیز قضاوت خواهد کرد.
رهبران طالبان و هیئت تحریر الشام باید با شفافیت کامل به این پرسش پاسخ دهند: آیا سیاستها و اقدامات شما در جنگ سوریه و منطقه، عملاً به نفع دشمنان جهان اسلام تمام نشده است؟ شواهد روزافزون نشان میدهد که دخالت این گروهها در سوریه نه تنها به تقویت مواضع مسلمانان و مظلومان کمکی نکرده، بلکه عملاً زمینهساز پیشروی منافع اسرائیل و امریکا در منطقه بوده است.
چرا جنگ سوریه به سود اسرائیل تمام شد؟
حضور گسترده جنگجویان طالبان و سایر گروههای افراطی در جبهات سوریه، تحت پوشش دفاع از اسلام، در واقع به ابزارهایی برای سرنگونی حکومت بشار اسد تبدیل شد. هرچند حکومت بشار اسد در مواردی مورد انتقاد بوده، اما یک واقعیت غیرقابل انکار است: تا زمانی که بشار اسد در قدرت بود، سوریه یکی از بازدارندههای اصلی در برابر تجاوزگری اسرائیل به شمار میرفت.
با تضعیف حکومت بشار اسد و شعلهور شدن جنگ داخلی در سوریه، شرایط برای اسرائیل به شکلی ایدهآل تغییر کرد. اسرائیل اکنون با سوریهای تجزیهشده و ضعیف روبهروست که نه تنها دیگر تهدیدی برای آن محسوب نمیشود، بلکه زمینه برای اقدامات تهاجمی این رژیم در منطقه نیز فراهم شده است. در این میان، نقش طالبان و هیئت تحریر الشام در تقویت این سناریو چیست؟ آیا این نتیجه، چیزی جز همراهی با اهداف اسرائیل و آمریکا است؟
رهبران طالبان و هیئت تحریر الشام باید پاسخ دهند که چگونه حضور آنها در سوریه به جای کمک به مظلومان، به نفع دشمنان اسلام تمام شد؟
آیا ادعای جهاد و دفاع از اسلام میتواند توجیهگر شرکت در جنگی باشد که نتیجه آن تضعیف جهان اسلام و تقویت اسرائیل بوده است؟ آیا شرکت در جنگی که توسط قدرتهای غربی هدایت میشود، مصداق خیانت به آرمانهای اسلامی نیست؟
جولانی، رهبر هیئت تحریر الشام، نمونهای بارز از این تناقضات است. او که زمانی در افغانستان در صفوف طالبان علیه دولت جمهوری میجنگید، اکنون به یکی از مهرههای کلیدی در جنگ سوریه تبدیل شده است. گزارشها حاکی از آن است که جولانی طی سالهای اخیر در قندهار بهصورت مخفیانه زندگی میکرده است. این سوال بهحق مطرح است: چگونه کسی که مدعی جهاد در راه اسلام است، اکنون در جنگی شرکت میکند که نتایج آن کاملاً به نفع اسرائیل و امریکا بوده است؟
طالبان نیز باید به این سوال پاسخ دهد: آیا حمایت از گروههای تروریستی بینالمللی و اعزام جنگجویان افغانستانی به سوریه، با منافع ملی افغانستان و جهان اسلام همخوانی دارد؟
کشوری که خود سالها قربانی جنگ و مداخلات خارجی بوده است، چرا باید به عامل صدور خشونت به کشورهای دیگر تبدیل شود؟
این اقدامات، وجهه طالبان را نه تنها در افغانستان، بلکه در میان مسلمانان جهان به شدت خدشهدار کرده است.
آیا حضور جنگجویان خارجی در سوریه، جز نابودی زیرساختها و ایجاد کینه میان مسلمانان، نتیجه دیگری به همراه داشته است؟
رهبران طالبان و تحریر الشام باید بدانند که تاریخ، اقدامات آنها را بهدقت ثبت خواهد کرد. اگر امروز به جای تمرکز بر وحدت جهان اسلام و دفاع از مظلومان، در راستای اهداف قدرتهای غربی و اسرائیل عمل میکنید، این خیانت شما نه تنها از دید ملتهای مسلمان پنهان نمیماند، بلکه در آیندهای نزدیک شما را به عنوان خائنین به آرمانهای اسلامی معرفی خواهد کرد.
اگر طالبان و هیئت تحریر الشام حقیقتاً به ادعاهای خود مبنی بر دفاع از اسلام باور دارند، اکنون زمان آن است که به این مسیر اشتباه پایان دهند و به جای جنگافروزی در کشورهای دیگر، به مسئولیتهای خود در قبال ملتهایشان بازگردند. خون مسلمانان بیگناهی که در این جنگها ریخته شده، شما را در برابر خداوند و تاریخ پاسخگو خواهد کرد.
نویسنده: دکتر لنگرزاد