در سالهای اخیر، اتهامات متعددی در محافل بینالمللی مطرح شده؛ مبنی بر اینکه پاکستان با حمایت از برخی گروههای تروریستی، سیاستهای مخربی را در منطقه، بهویژه در قبال افغانستان، دنبال کرده است.
اخیراً خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان هم در گفتگو با «اسکای نیوز» اذعان کرد که کشورش به مدت سه دهه از گروههای تروریستی و شبهنظامیان فعال در منطقه، در راستای منافع امریکا و برخی کشورهای غربی، حمایت کرده است.
اعتراف فوق، زمینهساز این پرسش شده است که آیا با توجه به سیاستهای گذشته پاکستان در قبال تروریزم، مقامات اسلامآباد رویکرد و رفتار خود را در مسائل منطقهای، به ویژه در رابطه با افغانستان، تغییر خواهند داد، یا خیر.
موسی عارفی، آگاه مسایل سیاسی و دیپلمات پیشین وزارت خارجه کشور در این خصوص میگوید: «وضعیت کنونی افغانستان و پیامدهای آن نه تنها برای مردم این کشور، بلکه برای کشورهای همسایه و حتی کشورهای دورتر که به نحوی در تحولات این سرزمین دخیل بودهاند، نگرانیهای جدی به وجود آورده است. شواهد نشان میدهد که برخی از این کشورها، با وجود نقش داشتن در شکلگیری شرایط فعلی، با یک ابهام استراتژیک مواجه بوده و از نتایج به دستآمده رضایت چندان ندارند. و ازطرفی همین کشورها کوشش دارند که از راه تعامل با طالبان، جلوعوارض منفی این وضعیت را بگیرند.
بحران جاری افغانستان و «تلخکامی» پاکستان
آقای عارفی در ادامه به اعتراف تازه وزیر دفاع پاکستان اشاره کرده، تصریح نمود:«اظهارات اخیر خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، در گفتوگو با شبکه اسکای نیوز، از دو جهت مهم است؛ اول اینکه این اظهارات نقش برخی کشورهای منطقه را در سالیان متمادی در قضایای افغانستان نشان میدهد و ثانیا این اظهارات تلخ و صریح، ماهیت بازیای را که در افغانستان جریان داشته، بیان میکند. وزیر دفاع پاکستان با صراحت و وضوح از نارضایتی و تلخکامی سیاستمداران پاکستانی سخن گفته و بهصورت انتقادی از نقش برخی کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده امریکا و بریتانیا، در آنچه “کار کثیف” توصیف شده، سخن گفته است. این اظهارات نشاندهنده گلایهمندی عمیق پاکستان از همکاری با این کشورها و رها شدن پاکستان در تنهایی با پیامدهای ناشی از آن کار کثیف است. ولی من معتقدم که این پشیمانیها ریشه در چیز دیگری دارد که در ادامه گفتوگو به آن اشاره میشود.»
وی همچنان گفت: «دلایل این اعتراف دیرهنگام مقامات پاکستانی، ممکن است به این واقعیت بازگردد که نتایج تلخ سیاستهای گذشته اکنون دامنگیر خود این کشور نیز شده است. البته نباید فراموش کنیم که مقامات پاکستانی همیشه خود را قربانی جنگ با تروریزم معرفن نموده است. مطرح شدن چنین موضوعاتی بهصورت علنی و در رسانهها، بهجای بحث در محافل خصوصی، نشاندهنده عمق نارضایتی و پیچیدگی مسئله است. اصطلاح “کار کثیف” که در این اظهارات بهکار رفته، به وضوح بیانگر نامطلوب بودن اقداماتی است که به فجایع انسانی، قربانیان بیشمار و ناپایداری گسترده در افغانستان و منطقه منجر شده است.»
بازیگران خارجی و داخلی و قربانیان اصلی
این دیپلمات پیشین میافزاید که «پاکستان بهتنهایی مسئول این وضعیت نیست. برخی کشورهای دیگر هم بهطور کلی، نتوانستهاند بهصورت مسئولانه با مسئله افغانستان برخورد کنند. این کشورها، با تکیه برقاعده بازی با جمع صفر که در آن بُرد یک طرف به معنای باخت کامل طرف دیگر است، بهنحوی عمل کردهاند که افغانستان طی سه دهه گذشته به میدانی برای رقابتهای منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. از سوی دیگر، نباید فراموش کنیم که در این بازی کثیف، تنها بازیگران خارجی نبودند، بلکه خود افغانها نیز نقش داشتند. منظور من گروههای قومی افغانی بودند که در یک بازی کثیف بیرحمانه به جان هم افتادند که در این میان، مردم افغانستان، بهعنوان قربانیان اصلی این وضعیت، متحمل خسارات جبرانناپذیر گردیدند.»
عارفی به برخی جنبههای داخلی بحران افغانستان هم اشاره کرده، گفت: «بررسی نقش افغانها در این بازی کثیف از اهمیت بسزایی برخوردار است. در همه این فجایع و جنایات رخداده در افغانستان، از جمله قتلعامها، انفجارها در مناطقی مانند مزارشریف، بامیان، میرزاولنگ، غرب کابل و دیگر نقاط، افغانها به صورت مباشر دست داشتند. این واقعیت که بسیاری از این اقدامات با حمایت یا سکوت بازیگران خارجی صورت گرفته، مسئولیت افغانها را نفی نمیکند؛ همانگونه که سخن گفتن از نقش افغانها در این بازی کثیف، بازیگران بیرونی را تبرئه نمیکند.»
«نگاه به بیرون»؛ زمینهساز بازیهای خارجی
این آگاه مسایل سیاسی، یک چرخش در دیدگاه را چه در میان بازیگران خارجی و چه خود افغانها برای حل بحران افغانستان تعیینکننده خوانده و افزود: «اینکه هنوز گروهها و رهبران افغان به جلب حمایت کشورهای خارجی، بهجای تمرکز بر ایجاد انسجام داخلی، گفتوگوی معنادار بین الافغانی و استفاده از ظرفیتهای بومی، تمرکز دارند؛ مایه تاسف است و یقینا این نگاه به بیرون، به تشدید بحران کمک کرده و بحران را دوامدار خواهد ساخت. این نگاه به بیرون، افغانستان را به میدانی برای بازیهای خارجی تبدیل کرده و به بازیگران بیرونی اجازه داده تا جنگ خود را در این کشور دنبال کنند. حالا وقت آن رسیده است ک با نگاه سنتی “تغییر با کمک خارجی در أفغانستان”، خدا حافظی کنیم.»
عارفی افزود: «دو اشتباه را خارجیها کردند؛ یکی اینکه جنگشان را با یکدیگر در افغانستان آورده، و باعث رادیکالیزه شدن جامعه افغانی شدند و دوم اینکه در خلای درک درست از بافت اجتماعی جامعه افغانستانی از گروههای ایدئولوژیک قومی حمایت نموده، شکافهای قومی را در افغانستان عمیق ساختد. اینها شاید نداسته با حمایت از یک گروه خاص در کنار قوم خاص در برابر دیگر اقوام أفغانستان قرار گرفتند. و همینطور گروههای افغانی نیز دچار اشتباه شدند که بدون تعمق به پیامدهای جنگ نیابتی، بخاطر تفوقطلبی قومی و ایدئولوژیکی، کشور خود را میدان جنگ خارجیها ساختند. حالا باید یک چرخش اساسی در رویکردها صورت بگیرد تا ما به یک منطقه آرام و با ثبات برسیم.»
وی در پاسخ به پرسش درباره امکان اصلاح سیاست اسلامآباد در رابطه با افغانستان و اتخاذ سیاستهای مبتنی بر اصول حسن همجواری، با توجه به اظهارات مقامات پاکستانی، اظهار داشت: «وضعیت اینطور نیست که سیاستمداران در یک اطاق بشینند و سویچها را تغییر دهند. مسئله این است که شرایط کنونی منطقه ما ایجاب میکند که پاکستان و سایر بازیگران و نیز خود افغانها در رویکردهای خود بازنگری کنند. بحران کنونی افغانستان، از جمله موج مهاجرت پس از سقوط جمهوری، تشدید افراطگرایی و سر برآوردن گروههای افراطی و بعضا تجزیهطلب در کشورهای همسایه، نهتنها مردم این کشور، بلکه همسایگان آن را متاثر ساخته است. این وضعیت، نتیجه مستقیم سیاستهایی است که تاکنون دوام داشته و ما میخواهیم که پس ازین، این بازیها باید به نفع مردم منطقه تغییر کند. البته ما افغانها هم باید منافع و نگرانیهای مشروع کشورهای همسایه را درک و رعایت کنیم.»
از مداخلات خارجی تا ضعف مدیریتی رهبران سیاسی
این دیپلمات پیشین تصریح کرد: «مداخلات خارجی و حمایت از گروههای شبهنظامی در افغانستان در ایجاد وضعیت کنونی نقش کلیدی داشته و رهبران سیاسی افغانستان نیز که با نگاهی به بیرون، بر عمق و پیچیدگی این بحران افزودند، از این مسئولیت مبرا نیستند. مهاجرت گسترده، ناامنی و بیثباتی کنونی، نتایجی قابل پیشبینی از رویکردهایی است که بهجای تمرکز بر سیاست به تقویت گروههای شبهنظامی و حذف “سیاست” از صحنه افغانستان پرداختند. بخصوص اداره طالبان امروز نمونه کامل حذف سیاست و مدیریت با تفنگ است که یقینا بشمول افغانستان، کل منطقه را در بحران خواهد برد. واقعیت این است که ما به “برگشت سیاست” در تمامی ابعاد داخلی و بیرونی ضرورت داریم.»
عارفی در پایان گفت: «امیدوارم که شرایط کنونی، پاکستان و سایر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را وادار به تجدید نظر جدی در سیاستهایشان کند. اگر این بازنگری بهموقع انجام نشود، بحران کنونی نه تنها در افغانستان، بلکه در کل منطقه گسترش خواهد یافت.»