«ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه فرمان دکترین جدید این کشور در زمینه سیاست خارجی را امضا کرد که در آن رویکرد مسکو نسبت به افغانستان نیز آمده است.
در بخشی از این سند ۷۴ مادهای در قسمت «اوراسیا» آمده است: روسیه به دنبال تبدیل اوراسیا به یک فضای تمام قاره ای واحد از صلح، ثبات، اعتماد متقابل، توسعه و رفاه است.
در ادامه سند آمده است که از جمله ملزومات برای دستیابی به این هدف «حل و فصل همه جانبه در افغانستان، کمک به ساختن افغانستان به عنوان یک کشور مستقل، صلحآمیز و بیطرف با اقتصاد و نظام سیاسی باثبات است که منافع تمام اقوام ساکن در آنجا را تأمین میکند و چشماندازی را برای ادغام افغانستان در فضای اوراسیا برای همکاری باز مینماید».
سند ۷۴ ماده ای روسیه که بیانگر دکترین جدید این کشور در زمینه سیاست خارجی محسوب می شود حامی موارد مهمی در خصوص افغانستان است که برای تبدیل افغانستان به کشوری امن، مستقل و رو به پیشرفت و به تبع آن تبدیل شدن منطقه به منطقه ای امن و صلح آمیز از اهمیت زیادی برخوردارند که به عناوین آن اشاره شده است.
بدون شک افغانستان به عنوان یکی از مؤثرترین کشورهای منطقه در تامین ثبات و امنیت پایدار منطقه ای به حساب می آید و به نوعی میتوان گفت امنیت منطقه با امنیت افغانستان ارتباط تنگاتنگی دارد زیرا چهار دهه جنگ های داخلی و اشغالگری نیروهای خارجی، وضعیتی را در کشور رقم زده است که به لحاظ امنیتی بسیار شکننده و ناپایدار میباشد.
از یک سو دخالت کشورهای خارجی در افغانستان به منظور تحقق اهداف ضد امنیتی برای بی ثبات سازی منطقه و از طرف دیگر اختلافات داخلی و عدم ثبات سیاسی، در به وجود آمدن اوضاع کنونی نقش بسیار مؤثری داشته است.
به بیان واضح تر دخالت حامیان تروریسم و دشمنان منطقه ای و فرامنطقه ای که در بی ثبات سازی منطقه غرب آسیا دست در دست یکدیگر داشته و با هم متحد هستند، از تمام روش های ناامن سازی منطقه استفاده کردند تا بتوانند اهداف امنیتی خود در منطقه را دنبال کنند، از حمله مستقیم نظامی گرفته تا حمایت از مافیای مواد مخدر، مافیای قاچاق اسلحه و انسان، انتقال مستقیم سرکرده های گروه های تروریستی از کشورهای دیگر به افغانستان و حمایت مستقیم و غیر مستقیم از آنان به منظور مقابله با دشمنان منطقه ای خویش، همه و همه سبب به وجود آمدن شرایطی در افغانستان شده است که امنیت و عدم امنیت منطقه به وجود و عدم آن در افغانستان گره خورده است.
این نکته، درست همان چیزی است که قدرت های بزرگ منطقه ای مانند چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران به خوبی متوجه آن شده اند و همیشه در صدد مقابله با تهدیدات امنیتی متاثر از حضور و دخالت نیروهای خارجی در افغانستان بوده اند.
از همین رو میتوان گفت همواره سایر کشورهای منطقه و حتی برخی از کشورهای فرامنطقه ای همسو با این سه کشور که هر کدام به عنوان یکی از مؤثرترین کشورهای منطقه و جهان به حساب می آیند بر ایجاد امنیت باثبات و پایدار در افغانستان تاکید داشته اند.
اما مسأله مهم دیگری که در به وجود آمدن اوضاع بحرانی در افغانستان نقش بسیار مهمی دارد و در این سند نیز به آن اشاره شده است، عدم تشکیل دولت قانونی و همه جانبه در افغانستان است.
در واقع اختلافات داخلی میان احزاب و گروه های سیاسی در طول چهار دهه گذشته زمینه برای تضعیف تمام طرف ها و تقویت یکجانبه طالبان فراهم آورد و اکنون طالبان با در دست گرفتن قدرت، تمام احزاب را کنار زده و علاوه بر آن تمام توان خویش را در راستای تک قومی کردن حکومت به کار برده است، مسأله ای که دوام آن موجب نگرانی کشورهای منطقه و جهان است و یکی از دلایل مهم به رسمیت نشناختن طالبان نیز به حساب می آید.
اساسا وجود اختلافات داخلی و بی اعتنایی حکومت ها به مردم در تعیین سرنوشت خویش و دخیل نکردن سایر مردم در حکومت موجب ایجاد شکاف بین مردم و حکومت گشته و پس از گذشت مدتی این اختلافات عمیق تر میگردد تا جایی که در نهایت منجر به واکنش های اعتراضی گشته و حتی ممکن است به جنگ داخلی بیانجامد.
بر اساس همین قاعده است که کشورهای مهمی همچون روسیه و بسیاری از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای بر تشکیل دولت همه جانبه و حل و فصل اختلافات داخلی در افغانستان تاکید دارند، زیرا آنان به خوبی میدانند ادامه روند کنونی نه تنها به نفع مردم و کشور افغانستان نیست بلکه به نوعی شرایط را برای تسلط مجدد نیروهای خارجی بر این کشور فراهم می آورد.
لذا میتوان گفت منظور سند دکترین جدید سیاست خارجی روسیه از بیان اینکه، “حل و فصل همه جانبه در افغانستان، کمک به ساختن افغانستان به عنوان یک کشور مستقل، صلحآمیز و بیطرف با اقتصاد و نظام سیاسی باثبات که منافع تمام اقوام ساکن در آنجا را تأمین کند”، کمک به تشکیل دولت فراگیر در افغانستان است مساله ای که متاسفانه طالبان هنوز به اهمیت آن پی نبرده اند!