پایان سلطه شیطان بزرگ

روز مبارزه با استکبار جهانی، نه یک مناسبت سیاسی، بلکه نماد بیداری انسان است. این روز یادآور حقیقتی است که «شیطان بزرگ» دیگر نمی‌تواند چهره خود را پشت نقاب آزادی پنهان کند. امریکا، با تمام سلاح‌ها و رسانه‌هایش، نمی‌تواند وجدان بیدار ملت‌ها را خاموش سازد.
پایان سلطه شیطان بزرگ

نویسنده: م. کهریزنوی

در جهانی که هنوز بوی باروت و خون از سیاست‌های قدرت‌های استکباری به مشام می‌رسد، «روز مبارزه با استکبار جهانی» فریاد مشترک ملت‌هایی است که قرن‌ها قربانی دروغ، فریب و سلطه بوده‌اند. امریکا، که خود را منجی دموکراسی و حقوق بشر معرفی می‌کند، امروز به بزرگ ‌ترین ناقض همین ارزش‌ها تبدیل شده است؛ از ویتنام تا افغانستان، از لیبی تا یمن، و از عراق تا غزه هرجا ردپ ای خون و ویرانی است، سایه‌ی سنگین واشنگتن نیز بر آن افتاده است.

استکبار در روزگار ما چهره‌ای مدرن اما باطنی تاریک دارد. واژه‌هایی چون «حقوق بشر»، «دموکراسی»، «مبارزه با تروریزم» و «آزادی زنان» را بر پرچم خود نوشته است، اما در عمل، این پرچم در خون ملت‌های بی‌دفاع آغشته است. امریکا، با توجیهات به‌ظاهر اخلاقی، بزرگ‌ترین مسبب جنگ‌ها، اشغال‌ها و بحران‌های بشری سده‌ی اخیر بوده است. از خاورمیانه تا امریکای لاتین، هرجا که نفت، منافع نظامی یا جایگاه ژئوپلیتیک وجود دارد، امریکا با شعار نجات ملت‌ها و به‌نام «آزادی و دمکراسی»، مرگ، تجزیه، فقر و فحشا به ارمغان آورده است.

تجربه ویتنام، نخستین رسوایی قرن بیستم برای سیاست خارجی امریکا بود؛ میلیون‌ها انسان بی‌دفاع در آتش بمب‌های ناپالم سوختند، و واشنگتن شکست خود را با دروغ «مبارزه با کمونیسم» توجیه کرد. همان سناریو در قرن بیست‌ویکم تکرار شد: افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن قربانی پروژه‌های به‌ظاهر «دموکراتیک» شدند.

امریکا با شعارهای «حقوق بشر»، «حقوق زنان»، «آزادی» و «مبارزه با تروریزم» وارد افغانستان شد، اما نتیجه بیست سال اشغال، چیزی جز ویرانی، فساد، وابستگی و بی‌ثباتی نبود. دولت‌های دست‌ نشانده‌ی کرزی و غنی در سایه دالرهای واشنگتن شکل گرفتند، و در نهایت، همان قدرتی که طالبان را «تروریست» می‌خواند، کشور را به همان‌ها سپرد و گریخت. امروز، طبق گزارش سرویس‌های اطلاعاتی جهان، بیش از بیست گروه تروریستی در افغانستان حضور دارند و این میراث شوم امریکاست.

در حالی که واشنگتن خود را قاضی جهان در زمینه حقوق بشر می‌داند، کارنامه‌اش مملو از جنایت‌های ضد انسانی است: شکنجه در زندان‌های ابوغریب، بگرام و گوانتانامو، بمباران غیرنظامیان در عراق، افغانستان و یمن، و حمایت از دیکتاتورهای وابسته در سراسر جهان. تبعیض نژادی در داخل امریکا، کشتار سیاه‌ پوستان و خشونت پلیس، چهره واقعی همان «دموکراسی امریکایی» است.

هیچ نمونه‌ای از پیوند استکبار و جنایت روشن‌تر از رابطه امریکا و اسرائیل نیست. واشنگتن، با میلیاردها دالر کمک نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی، بزرگ‌ترین حامی ماشین جنگی تل‌آویو است. بمب‌هایی که امروز بر سر مردم غزه فرود می‌آید، ساخت امریکا است؛ موشک‌هایی که خانه‌ها، شفاخانه‌ها و مکاتب فلسطینی را ویران می‌کند، از بودجه‌ی مالیات‌دهندگان امریکایی تأمین می‌شود.

بر اساس گزارش نهادهای بین‌المللی، در حملات اخیر اسرائیل به غزه، تنها بیش از چهل هزار زن و کودک به شهادت رسیده‌اند  جنایتی که بدون پشتیبانی سیاسی و تسلیحاتی امریکا هرگز ممکن نبود. این حمایت بی‌قید و شرط، نشان می‌دهد که واشنگتن نه در کنار «حقوق بشر»، بلکه در کنار «جنایت علیه بشریت» ایستاده است. در حقیقت، اسرائیل بازوی نظامی امریکا در خاورمیانه است، و هر بمبی که در غزه می‌افتد، پژواک سیاست‌های کاخ سفید است.

امروز افغانستان با اقتصادی ویران، جامعه‌ای خسته و بدون دولت فراگیر، در میان بحران رها شده است. نه از آزادی خبری هست، نه از حقوق زنان و اقلیت ها و نه از امنیتی که باید باشد. امریکا رفت، اما میراث ویرانی، افراطیت و بی‌ثباتی را بر جای گذاشت. میلیون‌ها مهاجر آواره‌اند و جوانان، امید به آینده را از دست داده‌اند. این سرنوشت کشوری است که دو دهه قربانی وعده‌های دروغین واشنگتن شد.

در منطقه، تنها جمهوری اسلامی ایران بود که از همان آغاز، چهره‌ی حقیقی امریکا را شناخت. تعبیر تاریخی امام خمینی (ره) از امریکا به عنوان «شیطان بزرگ»، امروز برای جهانیان معنا یافته است. ایران با مقاومت در برابر تحریم‌ها، فشارها و جنگ‌های نیابتی، نشان داد که استقلال و ایمان، سلاحی کارآمدتر از زرادخانه‌های اتمی است. این شناخت عمیق از ماهیت استکبار، باعث شده که هیچ دولت و ملتی مانند ایران، امریکا را این‌گونه عریان و واقعی درک نکند.

پس از فروپاشی شوروی، امریکا خود را ارباب جهان می‌دانست؛ اما امروز آن امپراتوری در مسیر زوال قرار گرفته است. شکست‌های نظامی در خاورمیانه، بحران‌های داخلی، رشد اقتصاد چین و قدرت‌گیری محور مقاومت، همه نشان از پایان عصر تک‌قطبی دارد. نبرد دوازده‌روزه میان ایران و محور امریکا–اسرائیل، نقطه‌ای تعیین‌کننده در تاریخ معاصر بود؛ جایی که قدرت نظامی ایران، هیمنه و غرور امریکا را شکست و نشان داد که دوران تسلط یک قدرت بر جهان به سر آمده است.

روز مبارزه با استکبار جهانی، نه یک مناسبت سیاسی، بلکه نماد بیداری انسان است. این روز یادآور حقیقتی است که «شیطان بزرگ» دیگر نمی‌تواند چهره خود را پشت نقاب آزادی پنهان کند. امریکا، با تمام سلاح‌ها و رسانه‌هایش، نمی‌تواند وجدان بیدار ملت‌ها را خاموش سازد.

امروز، از کوچه‌های کابل تا خیابان‌های تهران و از غزه تا کاراکاس، فریاد واحدی به گوش می‌رسد: نه به استکبار، نه به سلطه، نه به دروغ!
جهان در حال تولد دوباره‌ای است؛ تولدی بر پایه‌ی عدالت، استقلال و کرامت انسانی.
و این همان معنای راستین مبارزه با استکبار است، ایستادن در برابر دروغ، خون و تحمیل، با ایمان و خرد.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
اړونده منځپانګه