زلزله سیاست، مرگبارتر از زلزله طبیعت

زلزله‌های کنر و ننگرهار نشان داد که سیاست‌های طالبان علیه زنان، فجایع طبیعی را به بحران‌های انسانی عمیق‌تر تبدیل کرده است. محرومیت زنان از آموزش و کار، نه‌تنها نقض حقوق انسانی و اسلامی است، بلکه آینده‌ی افغانستان را در تاریکی فرو برده است.
زلزله سیاست، مرگبارتر از زلزله طبیعت

زلزله‌ی اخیر کنر و ننگرهار، بار دیگر چهره‌ی تلخ سیاست‌های زن‌ستیزانه‌ی طالبان را آشکار کرد. در حالی که زنان و دختران بیشترین آسیب را در بحران‌های طبیعی متحمل می‌شوند، محرومیت آنان از آموزش، کار، و حضور در عرصه‌های اجتماعی و امدادی، فاجعه‌های انسانی را چند برابر می‌سازد. پرسش اساسی این است: چگونه حکومتی که به نام دین بر مردم تحمیل شده، نه‌تنها به آموزه‌های اسلام در باب عدالت و حقوق زنان عمل نمی‌کند، بلکه خود عامل اصلی افزایش آسیب‌پذیری آنان در فجایع طبیعی است؟

سازمان ملل متحد هشدار داده است که زنان افغانستان در پی زمین‌لرزه‌های اخیر، بیشترین آسیب‌دیدگان خواهند بود. تجربه‌ی زلزله‌ی هرات در سال گذشته نشان داد که بیش از ۶۰ درصد قربانیان را زنان تشکیل می‌دهند. این آمارها نه‌تنها نتیجه‌ی بلایای طبیعی، بلکه محصول مستقیم ساختارهای تبعیض‌آمیز طالبان نسبت به زنان است؛ ساختارهایی که زنان را از آموزش، اشتغال و مشارکت در جامعه محروم ساخته‌اند. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا طالبان تغییر کرده‌اند یا همچنان در همان مدار زن‌ستیزی و تک‌قومی‌گرایی بیست‌وپنج سال قبل باقی مانده‌اند؟

طالبان، چه در دوره اول حکومت‌شان و چه اکنون، هیچ تغییری در رویکرد خود نسبت به زنان نداده‌اند. بستن دروازه‌های مکاتب، دانشگاه‌ها و حتی مدارس دینی بر روی دختران، ثابت می‌کند که ادعای «طالبان تغییر کرده» چیزی جز فریب نبود. این سیاست‌ها نه‌تنها با روح اسلام در تضاد است که پیامبر(ص) فرمودند:«طلب علم بر زن و مرد مسلمان واجب است»، بلکه آینده‌ی افغانستان را در ظلمت بی‌سوادی فرو برده است.

طالبان بارها در بیمارستان‌ها با پزشکان مرد درگیر شده‌اند و به آنان گفته‌اند: «تو حق نداری همسر مرا معاینه کنی چون نامحرمی.» اما پرسش اینجاست: وقتی خود طالبان زنان را از تحصیل در طبابت و پرستاری محروم کردند، چه کسی باید جان همسران و دختران آنان را نجات دهد؟ این تناقض آشکار، ریشه در تعصب کورکورانه و کج فهمی از دین دارد، نه در منطق دینی و نه در عقلانیت سیاسی.

در زلزله‌ها، سیل‌ها و بحران‌های طبیعی، زنان نخستین و بزرگ‌ترین قربانیان‌اند. اما چرا؟ چون اکثر پزشکان، پرستاران و معلمان زن از افغانستان گریخته‌اند و آن تعداد اندک باقی‌مانده نیز تحت فشار و محدودیت شدید طالبان قرار دارند. بنابراین دسترسی زنان آسیب‌دیده به کمک‌های حیاتی، دارو و خدمات درمانی تقریباً قطع شده است. این وضعیت، فجایع طبیعی را به فجایع انسانی مضاعف بدل کرده است.

 پیامدهای اجتماعی–اقتصادی سیاست طالبان

محرومیت زنان از کار و تحصیل، کشور را در همه‌ی عرصه‌ها فلج کرده است:

  • در مکاتب و دانشگاه‌ها، کمبود شدید معلمان زن سبب کاهش کیفیت آموزش شده است.
  • در نظام بهداشتی، خروج پزشکان و پرستاران زن، بحران درمانی ایجاد کرده است.
  • در اقتصاد، حذف زنان از بازار کار، چرخه‌ی تولید و معیشت خانواده‌ها را به خاک سیاه نشانده است.
    نتیجه‌ی این سیاست‌ها چیزی جز گسترش فقر، بی‌سوادی و بیماری نیست.

اسلام نه‌تنها علم‌آموزی را برای زنان واجب دانسته، بلکه مشارکت آنان را در جامعه و خانواده یک ضرورت معرفی کرده است. پیامبر(ص) در عمل نیز زنان را به مشورت، آموزش و فعالیت اجتماعی فرا می‌خواند. طالبان با حذف زنان، عملاً در برابر شریعت ایستاده‌اند.

کنوانسیون‌های جهانی، از جمله میثاق حقوق مدنی و سیاسی، حق آموزش، کار و مشارکت اجتماعی را برای زنان تضمین کرده‌اند. طالبان با نقض این اصول، افغانستان را در انزوای جهانی فرو برده‌اند.

هیچ کشوری بدون مشارکت نیمی از جمعیت اش، یعنی زنان، نمی‌تواند توسعه یابد. حذف زنان از آموزش و بهداشت، نه‌تنها سلامت جامعه را نابود می‌کند بلکه اقتصاد کشور را نیز به ورطه‌ی سقوط می‌برد.

توصیه‌ها به طالبان برای دولت‌داری خوب

  • مشارکت زنان: بازگشایی مکاتب و دانشگاه‌ها به روی دختران و استفاده از ظرفیت آنان در بخش‌های بهداشت، آموزش و اقتصاد.
  • گسترش شمولیت قومی و مذهبی: تشکیل دولت همه‌شمول با حضور همه اقوام و پذیرش مذاهب رسمی کشور مانند مذهب جعفری، و بازگرداندن حقوق هندوها و سیک‌ها.
  • پایان دادن به سیاست‌های تک‌قومی: انحصار قدرت در دست یک قوم، جز بحران و سقوط دوباره نتیجه‌ای ندارد.
  • تمرکز بر عقلانیت سیاسی: حکومتی که بر پایه‌ی تعصب و حذف بنا شود، محکوم به فروپاشی است.

افغانستان امروز در دو جبهه می‌جنگد: یکی با بلایای طبیعی چون زلزله و سیل، و دیگری با بلایای سیاسی چون طالبان. اما تفاوت این دو در آن است که اولی طبیعی و ناگزیر است، و دومی محصول جهل، تعصب و زن‌ستیزی است. اگر طالبان می‌خواهند مشروعیت داخلی و جهانی به دست آورند، باید درک کنند که حذف زنان، نه‌تنها خیانت به اسلام و انسانیت است بلکه خیانت به آینده‌ی افغانستان است. زنان ستون‌های جامعه‌اند؛ شکستن آن‌ها به معنای فروپاشی کل بناست.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
اړونده منځپانګه