نویسنده: دکتر لنگرزاد
در این روزها، هزاران مهاجر افغانستانی از کشورهایی چون ایران، پاکستان، ترکیه و تاجیکستان در حال بازگشت به وطناند؛ برخی به اجبار به علت نداشتن مدرک قانونی و برخی با انتخاب با آنکه دارای مدارک اند. این بازگشت، هرچند با چالشهایی همراه است، اما حامل پیام امید و تولد دوباره یک ملت در خاک خود است.
چند دهه جنگ، اشغال، ناامنی و فقر، میلیونها افغانستانی را وادار ساخت تا خانه و کاشانه خویش را ترک گویند و در کشورهای همسایه یا دوردست، آوارگی را تجربه کنند. اکنون، در حالی که شرایط منطقهای و جهانی در حال تغییر است، موجی تازه از بازگشت مهاجرین به وطن آغاز شده؛ حرکتی که اگر با درایت، همبستگی و درک متقابل همراه باشد، میتواند آغازی باشد بر فصلی نوین در تاریخ کشور ما افغانستان.
در ماهها و سالهای اخیر، هزاران مهاجر افغانستانی از ایران، پاکستان، ترکیه و تاجیکستان یا بهدلیل نداشتن مدارک اقامتی و یا بهصورت داوطلبانه در حال بازگشت به وطناند. بسیاری از این عزیزان، علیرغم سالها زندگی در کشور میزبان، به این نتیجه رسیدهاند که آینده فرزندانشان را باید در سرزمین مادریشان جستجو کنند. این تصمیم، هرچند دشوار، اما شرافتمندانه و قابل احترام است.
هیچکس انکار نمیکند که زندگی مهاجرت همراه با سختی ها و یک سری محدودیت هاست؛ اما انصاف حکم میکند از کشورهایی چون ایران، پاکستان، ترکیه و تاجیکستان که سالها میزبان مهاجرین ما بودند، سپاسگزاری کنیم.
بهویژه ج.ا.ایران، که با وجود تحریمهای بینالمللی، فشارهای اقتصادی، تهدیدات امنیتی و دخالتهای خارجی، میلیونها مهاجر افغانستانی را پذیرفت و زمینه تحصیل، کار و زندگی برای بسیاری از آنان فراهم ساخت. هزاران جوان افغانستانی در دانشگاههای ایران درس خواندند و امروز در عرصههای علمی، پزشکی، مهندسی، دینی و فرهنگی میدرخشند. باید با چشمی باز و وجدانی بیدار بپذیریم که کشور میزبان نیز مشکلات خاص خود را داشته و دارد، و نباید از آن انتظار بیحد و حصر داشت.
بازگشت به افغانستان، نه صرفاً یک ضرورت، بلکه یک انتخاب آگاهانه و مسئولانه است. کشور خود انسان، هرچند زخمخورده، اما مأوایی است که در آن میتوان ریشه زد، رشد کرد و اثر گذاشت. ما در مهاجرت، تجربه آموختیم، هنر و مهارت کسب کردیم، اما امروز زمان آن رسیده که این آموختهها را به کشور خود بازگردانیم.
از نگاه دینی نیز، آباد ساختن وطن، برادری با هموطنان، و ایستادن بر خاک مادری، فضیلت شمرده میشود. هیچ ملتی با فرار از سختیها و پناهجستن دائمی به دیگران، به عزت و استقلال نرسیده است.
نمیتوان در این تحلیل، بدون اشاره به نقش امریکا، از وضعیت کنونی افغانستان سخن گفت. امریکا با شعار مبارزه با تروریزم و دمکراسی، به اشغال افغانستان پرداخت، اما حاصل آن چیزی نبود جز گسترش ناامنی، گسست اجتماعی، فساد نظامی و اداری، و تقویت پروژههای استخباراتی در منطقه. امروز، وقتی مهاجرین افغانستانی در اردوگاهها یا در صف برگشت به وطن هستند، باید بدانیم که ریشه این آوارگی، نه صرفاً ضعف داخلی، که خیانت ویرانگر جهانی، بهویژه از سوی امریکا بوده است.
افغانستان، خانهی تمام اقوام است: پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، نورستانی، بلوچ، هندو، سیک و دیگران. کشور ما زمانی آباد میشود که این اقوام، نه در رقابت با یکدیگر، بلکه در همکاری با یکدیگر زندگی کنند.
ما باید تعصبات زبانی و قومی را کنار بگذاریم و به این درک برسیم که هویت ملی ما، بالاتر از هر تفاوت ظاهری است.
از خود بپرسیم: اگر ما افغانستان را نسازیم، چه کسی خواهد ساخت؟ آیا دیگران دلشان برای وطن ما میسوزد؟ آیا ما تا ابد میتوانیم در سرزمینهای بیگانه، فقط منتظر دلسوزی دیگران باشیم؟
هیچ کس ادعا نمیکند که بازگشت به افغانستان آسان است. مشکلات زیادی در انتظار مهاجرین بازگشته است: مسکن، اشتغال، امنیت، آموزش فرزندان و… اما هر گام سخت، میتواند گامی در مسیر رشد و استقلال باشد.
در کشور خود، اگر خانهات ساده باشد، اما خانهی توست؛ اگر نان کم باشد، اما نان وطن است؛ اگر خاکش خشک باشد، اما خاک مادریست.
بازگشت به افغانستان، تصمیمی است که باید با درایت، درک متقابل، و امید به آینده اتخاذ شود. مهاجرین کشور ما، هم تجربهی زندگی در غربت را دارند، هم سرمایهی انسانی ارزشمندی را با خود به کشور می برند. پس بیایید امروز با هم، نه با شکایت از گذشته، بلکه با ایمان به فردا، در کنار هموطنان خود، آیندهی افغانستان عزیز را بسازیم.
اما این بازگشت تنها یک وظیفه فردی نیست؛ بلکه حکومت حاکم بر کشور، یعنی امارت اسلامی (طالبان) نیز مسئولیتهای مهم و خطیری بر دوش دارد. طالبان باید درک کنند که مهاجرینی که بازمیگردند، صرفاً افراد نیازمند نیستند؛ بلکه حامل تجربه، تخصص، تعهد و عشق به وطناند. آنان با کلهبار غم و امید برگشتهاند و باید با عزت و احترام از آنان استقبال شود.
حکام کشور (طالبان) موظفاند که:
- برخوردی کاملاً انسانی، برابر و بدون تبعیض با همه مهاجران داشته باشند؛ فارغ از قوم، زبان، منطقه یا مذهب. همه شهروندان افغانستان، برادر و خواهر یکدیگرند و هیچ افغانستانی، نباید احساس بیگانگی در سرزمین مادریاش کند.
- برای مهاجرین بازگشته، زمینهی اسکان و اشتغال فراهم کنند، و بهجای نگاه امنیتی، با نگاهی انسانی و ملی، آنان را در بازسازی کشور شریک سازند.
- از نیروهای متخصص، دانشگاهدیده، هنرمند و کارآزمودهای که از مهاجرت بازگشتهاند حمایت کرده و آنان را در بدنهی حکومت و نظام اداری کشور جذب کنند.
- برای رشد فکری و معنوی کشور، مکاتب و دانشگاهها را بر روی دختران و زنان باز کنند، چرا که بدون مشارکت نیمی از جامعه، هیچ ملتی به سعادت نخواهد رسید.
- به منظور پایاندادن به شکافهای مذهبی، مذهب شیعه جعفری را به رسمیت بشناسند و فرصت آزادی مذهبی و مشارکت سیاسی و فرهنگی را برای همه فراهم سازند.
- و در نهایت، دولتی فراگیر، مشارکتی و متوازن از همه اقوام، مذاهب و اقشار اجتماعی افغانستان تشکیل دهند تا همه مردم افغانستان، کشور را خانه خود بدانند، نه جایی تحت سلطه یک قوم یا نگاه خاص.
حکومت سرپرست طالبان اگر میخواهد مشروعیت داخلی پیدا کند و از انزوا بیرون آید، راه آن نه سرکوب، که همپذیری، عدالت، عقلانیت و پاسخگویی است.
افغانستان، خانهی ماست؛ زخمی، اما زنده. فراموششده، اما امیدوار. تنهاست، اما فرزندان مهاجرش بازمیگردند.
و ما به جهان خواهیم گفت: ما برگشتیم، تا وطن را از نو بسازیم؛ با عشق، با خرد، با همدلی.
اکنون نوبت حکومت است، که آغوش وطن را برای همهی فرزندانش، بیتبعیض و بیترس، بگشاید.