گزارش اخیر «لانگ وار ژورنال» پرده از روابط پیچیده و متناقض طالبان با گروههای تروریستی در افغانستان برداشته است؛ رابطهای که در یک سو با مبارزه با داعش تعریف میشود، و در سوی دیگر با حمایت فعال از القاعده و گروههای دیگر تفسیر میگردد. این وضعیت نهتنها امنیت ملی افغانستان را تهدید میکند، بلکه نشاندهنده تضادهای عمیق و ریشهدار در سیاستهای جهانی، به ویژه نقش ایالات متحده امریکا در خلق، حمایت و پرورش تروریسم در منطقه است.
افغانستان امروز، در حالی صحنهی بحرانهای چندلایه امنیتی، سیاسی و اجتماعی است که گروههای تروریستی با پشتیبانی پیدا و پنهان از درون مرزها و بیرون خاک افغانستان را به میدان آموزش، بسیج و عملیات بدل ساختهاند. در این میانه، حکام کشور (طالبان) در جایگاهی دوگانه ایستادهاند: از یک سو داعیه دار نظم و ثباتاند و از سوی دیگر، بر اساس شواهد مستند نهادهای بینالمللی، مأمن و پشتیبان گروههای رادیکال مانند القاعده، حزب اسلامی ترکستان و تحریک طالبان پاکستانی بهشمار میروند.
گزارش لانگ وار ژورنال با استناد به شواهد سازمانملل، به روشنی میگوید که طالبان با شاخه خوراسان داعش مبارزه میکنند، اما همزمان از حضور و فعالیت القاعده، تحریک طالبان پاکستانی، حزب اسلامی ترکستان و جماعت انصارالله حمایت کردهاند. اردوگاههای آموزشی در ۱۲ ولایت افغانستان، خانههای امن در پنج ولایت، و حضور چهرههای ارشد مانند سیفالعدل، عبدالحق ترکستانی، اسامه محمود و ابو اخلاص المصری در افغانستان، مهر تأییدی است بر این حمایتها.
طالبان اگرچه در حال مبارزه علیه گروه تروریستی داعش است، اما در عمل با دیگر شبکههای تروریستی رابطهی گرم و تنگاتنگ دارند؛ رابطهای که نشاندهنده تفکیک ابزاری میان «تروریست خوب» و «تروریست بد» است؛ تفکیکی که از منظر امنیت ملی و انسانی، بیاساس و خطرناک است.
امریکا، که خود را مدعی مبارزه با تروریسم میداند، در حقیقت یکی از پایهگذاران اصلی گروههای تروریستی در جهان است. تجربهی تلخ حمایت از القاعده در دهه ۸۰ میلادی، آموزش و تسلیح شبهنظامیان در سوریه و لیبی، و نهایتاً پروژه خونبار داعش، سندی محکم بر این واقعیت است.
امریکا نه تنها خالق مستقیم داعش بود، بلکه همچنان با ابزارهای سیاسی، مالی و اطلاعاتی، این گروه را زنده نگه داشته است. حمایت بیقید و شرط ایالات متحده از رژیم کودککش صهیونیستی نیز، مصداق بارز همدستی با تروریسم دولتی در منطقه است. اسرائیلِ تحت حمایت امریکا، روزانه حقوق بشر را در فلسطین و غزه پایمال میکند، اما مدعیان حقوق بشر، کر و کور باقی میمانند.
اگر ادعاهای این گزارشها صحت داشته باشد، افغانستان در آستانه یک فروپاشی امنیتی دیگر قرار دارد. حمایت از گروههایی مانند القاعده، حزب اسلامی ترکستان و تحریک طالبان پاکستانی بازی با آتش است. چنین گروههایی نهتنها با ارزشهای انسانی و اسلامی بیگانهاند، بلکه زمینهساز تکرار فجایع دهه ۹۰ در افغانستان خواهند شد؛ فجایعی که جز ویرانی، قتلعام، تخریب چهره اسلام و رشد افراطگرایی، نتیجهای نداشتند.
این گروهها، عملاً افغانستان را از درون به گروگان گرفتهاند، چنانکه آموزشگاهها، مدارس دینی، مناطق مرزی، و مناطق قومی در معرض جذب، آموزش و افراطیسازی قرار گرفتهاند.
اگر طالبان واقعاً دغدغه بقای خود، امنیت مردم و آینده افغانستان را دارند، باید از تجربه شکستخورده پاکستان درس بگیرند. پاکستان سالها با حمایت از لشکر طیبه، جیش محمد، تحریک طالبان پاکستانی و دیگر گروههای افراطی، سعی در کنترل تحولات منطقه داشت. اما امروز همین گروهها، با انفجارها، حملات مرزی و قتلعامها، بلای جان خود پاکستان شدهاند.
طالبان باید بدانند که مار افراطگرایی، دیر یا زود دامن خودشان را نیز خواهد گرفت. اگر بخواهند با تروریسم همزیستی کنند، از درون متلاشی خواهند شد؛ هم از حیث اخلاقی، هم از حیث سیاسی و امنیتی.
دولت و ارتش پاکستان، دههها با تأسیس مدارس افراطی، پناه دادن به فرماندهان ترور و ارسال جنگجویان به افغانستان، نقش مخربی در خونریزی مردم ما داشتهاند. هزاران زن، کودک و غیرنظامی، قربانی حمایت آشکار و پنهان پاکستان از گروههای تروریستی شدهاند. این زخم عمیق هنوز باز است و وجدانهای بیدار فراموش نخواهند کرد.
با همه این تاریکیها، میتوان امید داشت. امید به آنکه روزی افغانستان شاهد ظهور یک دولت مقتدر، ملی، مردمسالار و مشروع باشد؛ دولتی که نه بر پایه تفنگ، بلکه بر اساس رأی، عقلانیت، اخلاق و قانون شکل بگیرد. دولتی که ترور را از هر نوع و هر رنگ، مردود بداند و امنیت را نه در تبانی با گروههای مسلح، بلکه در توسعه واقعی و عدالت اجتماعی بجوید.
حکام برحال افغانستان در آستانه یک انتخاب تاریخی دیگر است. یا باید به سمت بازسازی، عدالت، آموزش و صلح حرکت کند، یا بار دیگر در باتلاق خشونت، افراطگرایی و جنگهای نیابتی فرو رود. طالبان، بهعنوان حاکمان فعلی، مسئولیت عظیمی در این دو راهی دارند. اگر واقعاً به شعارهای استقلال، اسلامیت و صلح باور دارند، باید رابطه خود را با تمام گروههای تروریستی قطع کرده و مسیر گفتوگو با مردم و نخبگان را در پیش گیرند.
در سوی دیگر، جامعه جهانی نیز باید از سیاستهای دوگانه و مخرب دست بردارد. امریکا نمیتواند هم مدعی صلح باشد و هم حامی رژیمهایی چون اسرائیل و گروههایی چون داعش. زمان آن فرارسیده که مردم خاورمیانه، از جمله ملت رنجدیده افغانستان، با اتکا بر خرد، همبستگی و مقاومت، آیندهای آزاد از سلطه و ترور رقم بزنند.