یاسین ضیا، رهبر «جبهه آزادی افغانستان» و رئیس پیشین ستاد ارتش، روز گذشته (دوشنبه، 25 حمل) در نشستی مجازی به مناسبت دومین سالگرد کشتهشدن نیروهای این جبهه در پروان، از سقوط قریبالوقوع حاکمیت طالبان سخن گفت.
او با هشدار به جامعه جهانی، هرگونه تعامل با طالبان را بیفایده خواند و این گروه را فاقد ظرفیت اصلاح دانست. این اظهارات در حالی مطرح میشود که طالبان بیش از سه سال است کنترل افغانستان را در دست دارند.
آقای ضیا، طالبان و داعش را «دو چهره از یک واقعیت» توصیف کرد و مدعی شد که طالبان از داعش برای سرکوب مردم و ایجاد تفرقه بهره میبرند. او همچنین از ادامه فعالیت شبکه القاعده تحت حاکمیت طالبان با روشهای جدید خبر داد و تهدیدات امنیتی را پیچیدهتر از گذشته توصیف کرد. این ادعاها، هرچند توجهبرانگیز، اما نیازمند شواهد مستدل برای اثبات هستند.
اما آیا پیشبینی ضیا درباره سقوط طالبان واقعبینانه است؟ شواهد میدانی نشان میدهد که طالبان، با وجود حجم وسیعی از مشکلات و نارضایتی عمومی در داخل کشور، همچنان کنترل گستردهای بر ساختارهای سیاسی و امنیتی دارند. در این شرایط، ادعای «پایان نزدیک» طالبان بیشتر به یک توهم سیاسی شبیه است تا تحلیلی مبتنی بر واقعیت.
در سطح منطقهای و بینالمللی نیز ارادهای جدی برای مقابله با طالبان دیده نمیشود. بسیاری از کشورهای همسایه و برخی قدرتهای جهانی رویکرد تعامل با طالبان را در پیش گرفتهاند تا منافع خود را تامین کنند. این سیاست، برخلاف انتقادات ضیا، نشاندهنده پذیرش طالبان بهعنوان یک واقعیت سیاسی در کوتاهمدت است.
از سوی دیگر، روحیه عمومی مردم افغانستان، که شرط اصلی هر تحول سیاسی است، با جریانهای ضدطالبان همسو به نظر نمیرسد. خستگی مردم از دههها جنگ و ناکامی رهبران پیشین در ایجاد ثبات، اعتماد عمومی به چهرههایی چون ضیا را کاهش داده است. این بیاعتمادی، چالش بزرگی برای بسیج مردمی علیه طالبان است.
ضیا و دیگر رهبران اپوزیسیون طالبان در بیش از سه سال گذشته بارها از تغییر معادلات قدرت سخن گفتهاند، اما این ادعاها اغلب در حد بیانیه باقی مانده است. فقدان حضور میدانی قدرتمند در داخل افغانستان و ناتوانی در ارائه چشماندازی روشن برای آینده، از نقاط ضعف اصلی این جریانها به حساب میآید. با توجه به وضعیت فوق، این پرسش بهناگزیر مطرح میشود که مردم چگونه میتوانند به سیاستمدارانی اعتماد کنند که در پنج دهه گذشته کارنامه موفقی ارائه نکردهاند؟
یکی از انتقادات اصلی به اپوزیسیون طالبان، ناکامی در ارائه طرحی عملی برای مدیریت افغانستان پس از طالبان است. تجربه دو دهه اخیر نظام جمهوریت در کشور نشان داد که بسیاری از این رهبران، با وجود فرصتهای طلایی، نتوانستند نظام باثباتی ایجاد کنند. این سابقه، تردیدها درباره توانایی آنها در آینده را افزایش میدهد.
اظهارات ضیا درباره ارتباط طالبان با داعش و القاعده، اگرچه ممکن است افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهد، بدون ارائه شواهد مشخص بیشتر به اتهامی سیاسی شبیه است. طالبان در سالهای اخیر تلاش کردهاند خود را نیرویی ضدداعش معرفی کنند و در مواردی در درگیریها به یکدیگر تلفات وارد کردهاند. این تناقض نیازمند تحلیل دقیقتری است.
بنابراین، موفقیت اپوزیسیون طالبان به عوامل متعددی وابسته است؛ از جمله حمایت مردمی، هماهنگی میان گروههای مخالف، و پشتیبانی بینالمللی. در حال حاضر، هیچیک از این عوامل به نفع جریانهای ضدطالبان نیست. بیانیههای پرطمطراق، بدون پشتوانه عملی، نمیتواند طالبان را از قدرت برکنار کند.
برای تغییر معادلات، اپوزیسیون باید ابتدا اعتماد مردم را جلب کند و طرحی واقعبینانه برای آینده ارائه دهد. بدون این پیشنیازها، ادعاهای ضیا و همفکرانش در حد شعار باقی خواهد ماند. آینده افغانستان نه با وعدههای دهانپرکن، بلکه با اقدامات میدانی و برنامهریزی دقیق رقم خواهد خورد.
اظهارات یاسین ضیا، اگرچه ظاهراً با هدف جلب حمایت عمومی و فشار بر جامعه جهانی بیان شده، ولی در نبود شواهد میدانی و پشتوانه مردمی، فاقد عمق تحلیلی لازم است و بیشتر به توهم نزدیک است تا واقعیت. طالبان، با وجود چالشهای داخلی و خارجی، همچنان قدرت را حفظ کردهاند و اپوزیسیون برای تغییر این معادله با مسیری دشوار روبرو است.