اظهارات اخیر ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در مورد دیدار احتمالی رهبران جهادی با نمایندگان سازمان استخبارات پاکستان (آیاسآی) در ترکیه، نمونهای از تناقضگوییها و فرافکنیهای بیپایان گروهی است که خود با حمایت مستقیم همین سازمان و چراغ سبز قدرتهای بزرگ به قدرت رسیده است.
طالبان که دو دهه با خونریزی و خشونت علیه دولت پیشین افغانستان جنگیدند، اکنون در جایگاهی قرار گرفتهاند که از وابستگی دیگران به پاکستان انتقاد میکنند. اما آیا فراموش کردهاند که خود چگونه و با چه حمایتی به قدرت رسیدند؟
مجاهد مدعی شده است که سیاستمداران پیشین نمیتوانند به کمک پاکستان به قدرت بازگردند. این ادعا زمانی مضحکتر میشود که به یاد آوریم طالبان خود در بیش از دو دهه اخیر با حمایت مستقیم پاکستان و آیاسآی وارد میدان جنگ شدند. آیا طالبان تصور میکنند که مردم افغانستان فراموش کردهاند چگونه مراکز آموزشی و پناهگاههای امن خود را در خاک پاکستان داشتند؟
آیا به یاد ندارند که رهبرانشان در کویته، پیشاور و سایر مناطق پاکستان آزادانه رفتوآمد میکردند و در سایه حمایت استخباراتی این کشور عملیات انتحاری و جنگهای خونین را علیه مردم افغانستان سازماندهی میکردند؟
مجاهد در ادامه اظهارات خود بیان کرده است که اگر این اطلاعات درست باشد، رهبران جهادی حواس خود را از دست دادهاند، زیرا حتی یک کودک نیز چنین کاری نمیکند. اما باید از او پرسید که آیا شما نیز در تمام این سالها که با حمایت پاکستان دست به انتحار، ویرانی و خونریزی زدید، کودک بودید؟
آیا شما که با هدایت آیاسآی علیه ملت خود جنگیدید، نمیدانستید که این اقدامات علیه منافع ملی کشور است؟ چرا اکنون که ورق برگشته، دیدار با آیاسآی را نکوهش میکنید، اما ارتباط دیرینه و آشکار خود با این سازمان را نادیده میگیرید؟
مجاهد با اشاره به پاکستان اظهار داشته که برخی کشورها و سازمانهای استخباراتی نیت بدی در قبال افغانستان دارند. اما سوال اینجاست که طالبان چگونه تازه به این نتیجه رسیدهاند؟ زمانی که رهبران جهادی علیه طالبان، هشدار میدادند که پاکستان اهداف شومی برای افغانستان دارد، چرا طالبان این هشدارها را نادیده گرفتند و همچنان آلت دست آیاسآی باقی ماندند؟
اگر امروز پاکستان در حال نزدیکی با مخالفان طالبان است، این تغییری در سیاست دیرینه این کشور ایجاد نمیکند. پاکستان همیشه از جنگ، بیثباتی و هرجومرج در افغانستان سود برده است و هر گروهی که بتواند اهداف آن را تأمین کند، مورد حمایت این کشور قرار میگیرد. پس طالبان نیز همانند دیگر گروهها، مهرهای در دست پاکستان بودهاند و اکنون که این مهره برای پاکستان دیگر فایدهای ندارد، در حال جایگزینی آن هستند.
مجاهد در بخشی دیگر از سخنان خود اظهار داشته که رهبران جهادی طالبان را به وابستگی به پنجاب متهم میکردند، اما اکنون خودشان در پی حمایت آیاسآی هستند. اما واقعیت این است که هیچ گروهی در تاریخ معاصر افغانستان به اندازه طالبان به آیاسآی وابسته نبوده است. سلاحهای طالبان از کجا تأمین میشد؟ پولهای کلان برای جنگافروزی این گروه از کجا میآمد؟ آیا این امکانات را از امریکا، چین و یا روسیه دریافت میکردند، یا اینکه مستقیماً از پاکستان تغذیه میشدند؟
اگر طالبان واقعاً مستقل بودند، پس در دو دهه گذشته چرا رهبرانشان در پاکستان مستقر بودند و از آنجا عملیات تروریستی خود را هدایت میکردند؟
مجاهد با تمسخر رهبران جهادی میپرسد که آیا آنها با کمک آیاسآی قصد دارند نظام طالبان را سرنگون کنند و انتخابات برگزار کنند؟
اما مگر طالبان خود با حمایت آیاسآی، نقشههای امریکا و خیانتهای داخلی به قدرت نرسیدند؟ مگر زلمی خلیلزاد، عامل اصلی انتقال قدرت به طالبان نبود؟ مگر توافقنامه دوحه، که راه را برای ورود بیدردسر طالبان به کابل باز کرد، یک توطئه آشکار نبود؟
مگر طالبان بدون شلیک یک گلوله در بسیاری از ولایتها، با خیانت نیروهای داخلی و همدستی پاکستان، شهر به شهر به پیشروی نپرداختند؟ آیا این گروه میتواند این حقیقت را انکار کند که اگر حمایتهای بیرونی نبود و خیانت اشرف غنی احمدزی نبود، می توانستند کابل را تصرف ککنند؟
طالبان تصور میکنند که نظام آنها همیشگی خواهد بود، اما این نیز توهمی بیش نیست. هیچ حکومتی که بر پایهی سرکوب، خشونت و افراطگرایی بنا شده باشد، دوام نخواهد آورد.
طالبان امروز با بحرانهای داخلی و خارجی فراوانی دستوپنجه نرم میکنند. نارضایتی عمومی، فشارهای اقتصادی، انزوای بینالمللی و افزایش مقاومتهای مردمی، اختلاف های روز افزون بین خود طالبان اینها همگی نشانههایی از سقوط تدریجی این گروه هستند. همانطور که نظامهای استبدادی پیشین دوام نیاوردند، طالبان نیز نخواهند توانست برای همیشه بر شرف و با عزت افغانستان حکومت کنند.
پاکستان هیچگاه دوست واقعی افغانستان نبوده و نخواهد بود. این کشور همواره در پی منافع خود بوده و از هر ابزاری برای ایجاد بیثباتی در افغانستان استفاده کرده است. اگر در گذشته مجاهدین را حمایت میکرد، صرفاً برای منافع استراتژیک خودش بوده.
اگر طالبان را تقویت کرد، به دلیل نیازش به یک نیروی نیابتی در افغانستان بوده. اکنون که طالبان دیگر برای پاکستان سودی ندارند و حتی در برخی موارد در تضاد منافع با آنها قرار گرفتهاند، اسلامآباد در پی یافتن بدیلی برای این گروه است. نشستهای احتمالی رهبران جهادی با آیاسآی نیز از همین زاویه قابل تحلیل است، البته اگر نشستی صورت گرفته باشد.
و این را هم باید گفت که؛ رهبران جهادی که امروز ممکن است به دنبال همکاری با آیاسآی باشند، در دوران جمهوری نیز اشتباهات بزرگی مرتکب شدند. آنان به جای ساختن افغانستان، تنها به پر کردن جیبهای خود پرداختند و کشور را به پرتگاه سقوط کشاندند. آنها نیز برتری بر طالبان ندارند. اگر امروز در پی معاملهای دیگر با پاکستان هستند، این فقط نشاندهندهی بیتعهدی آنان به منافع ملی کشور است. این حقیقتی تلخ است که افغانستان همواره قربانی سیاستهای داخلی و خارجی قدرتطلبان بوده است.
در نهایت، آنچه آشکار است، این است که نه طالبان و نه رهبران جهادی نمیتوانند ادعای استقلال کنند. هر دو در برهههایی از تاریخ ابزار قدرتهای خارجی بودهاند. آینده افغانستان نیازمند سیاستی مستقل، ملی و بر اساس منافع واقعی مردم است، نه بازیچه شدن در دستان بازیگران منطقهای و جهانی.
نویسنده: دکتر لنگرزاد