افغانستان، سرزمینی که از ثروتهای عظیم طبیعی برخوردار است، در طول تاریخ معاصر خود شاهد غارت سیستماتیک سرمایههای ملی، بیکفایتی رهبران، جنگهای داخلی و سوءمدیریت گسترده بوده است.
گزارشهای اخیر درباره منابع لیتیوم و اورانیوم کشور، بار دیگر این پرسش اساسی را مطرح میکند که چرا افغانستان با چنین منابع عظیمی، همچنان در زمره فقیرترین کشورهای جهان قرار دارد؟
در دو دهه گذشته، دولتهای حامد کرزی و اشرف غنی به جای بهرهبرداری صحیح از منابع طبیعی، به فساد، قومگرایی، و تیمسازیهای فاسد مشغول شدند. میلیاردها دالر کمک بینالمللی به جای سرمایهگذاری در زیرساختها و توسعه، به جیبهای رهبران سیاسی و نزدیکان آنها سرازیر شد. معادن کشور که میتوانستند ستون فقرات یک اقتصاد مستقل باشند، یا به حال خود رها شدند یا در اختیار مافیای داخلی و خارجی قرار گرفتند.
در دوران جمهوریت، میلیاردها دالر کمک مالی بینالمللی به افغانستان سرازیر شد، اما در نهایت به سرقت رفت. این کمکها که میتوانستند زیرساختهای کشور را متحول کنند، به جیب مقامات فاسد، وزرای ناکارآمد، و نمایندگان سودجو ریخته شد.
در دوران حکومت کرزی، افرادی مانند فاروق وردک (وزیر آموزش و پرورش) و عمر زاخیلوال (وزیر مالیه) به جای خدمت به ملت، به فساد گسترده دامن زدند. در دوره اشرف غنی، حلقه مافیایی متشکل از محمد همایون قیومی، داوود سلطانزوی، فضلی، و مجیب رحمان کارخیل به غارت منابع پرداختند.
رهبران جهادی که ادعای رهاییبخش بودن را داشتند، در حقیقت از عوامل اصلی ویرانی افغانستان بودند. آنها عاملان اصلی جنگهای داخلی و تخریب ساختارهای ملی بودند. جنگهای داخلی پس از خروج شوروی، باعث نابودی هزاران میلیارد دالر سرمایههای زیرساختی شد. حکمتیار، که بهعنوان نماد جنگهای ویرانگر شناخته میشود، بیشتر از هر شخص دیگری افغانستان را در خون و آتش فرو برد.
حامد کرزی که با وعده ایجاد یک دولت دموکراتیک روی کار آمد، خیلی زود چهره واقعی خود را نشان داد. فساد گسترده، بیکفایتی در اداره دولت، حمایت از جنگسالاران، و سوءمدیریت منابع ملی از جمله دستاوردهای او بود. وزرای او در فساد غرق بودند.
با روی کار آمدن اشرف غنی، امید میرفت که اصلاحاتی ایجاد شود، اما او نهتنها کشور را از فساد پاک نکرد، بلکه خود و تیم نزدیکش به غارت سیستماتیک منابع پرداختند. افرادی چون فضلی، قیومی، سلطانزوی و بقیه تیمش با قومگرایی و خویشخوری، دولت را به یک مافیای شخصی تبدیل کردند. غنی که خود را اقتصاددان معرفی میکرد، نتوانست کوچکترین تحول اقتصادی ایجاد کند. او نهتنها در مدیریت منابع ناکام ماند، بلکه با فرار خائنانهاش، افغانستان را به چنگال طالبان انداخت و زمینهساز خونریزی بیشتر شد.
نمایندگان پارلمان افغانستان در دوران جمهوریت، نهتنها نقشی در بهبود کشور نداشتند، بلکه آنها نیز تبدیل به عوامل فساد و بیثباتی بودند ( البته بودن نمایندگان که پاک بودند انا اندک بودند).
از رئیسان پارلمان گرفته تا اعضای آن، به جای قانونگذاری و نظارت بر دولت، بهدنبال پر کردن جیبهای خود بودند. آنها در قاچاق، فساد مالی، و معاملات پنهانی دست داشتند و هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت کشور انجام ندادند.
طالبان؛ ادامه دهندگان چرخه نابودی؛با سقوط دولت فاسد جمهوریت، طالبان روی کار آمدند و بهجای آنکه از اشتباهات گذشته درس بگیرند، همان مسیر را بهشکلی خشنتر و بدتر ادامه دادند. آنها که سالها با جنگ و ترور، مانع از پیشرفت افغانستان شدند، اکنون خود درگیر فساد، ناکارآمدی، و سرکوب مردماند. معادن لیتیوم و اورانیوم که میتوانند آینده اقتصادی کشور را تضمین کنند، در خطر افتادن به دست چین و شرکتهای فاسد خارجی هستند. طالبان نهتنها برنامهای برای استخراج صحیح این منابع ندارند، بلکه زمینه را برای بهرهبرداری دیگران فراهم میکنند.
افغانستان، با داشتن منابع عظیم طبیعی، میتوانست یکی از کشورهای پیشرفته و ثروتمند منطقه باشد، اما رهبران فاسد، جنگسالاران، و سیاستمداران خائن، آن را به ویرانهای تبدیل کردند. از حامد کرزی و تیم فاسدش گرفته تا اشرف غنی و حلقهی مافیاییاش، از جنگسالاران گرفته تا طالبان، همه در این فاجعه مقصرند.
این چرخه فساد و نابودی باید شکسته شود. مردم افغانستان سزاوار زندگی بهترند. دیگر وقت آن رسیده که این کشور از چنگال رهبران فاسد، گروههای تروریستی، و دولتهای ناکارآمد رها شود و از ثروتهای طبیعی خود برای توسعه و رفاه واقعی استفاده کند.
همه خائنان، در برابر تاریخ و ملت افغانستان محکوماند.
نویسنده: م. کهریزنوی