طی هفتههای اخیر اختلاف نظر برخی از اعضای ارشد طالبان با سیاستهای رهبر این گروه تا حد زیادی خبرساز شده است. ماجرا بیشتر از آنجا شروع شد که عباس ستانکزی، معین سیاسی وزارت خارجه طالبان در یک نوار صوتی به تازگی انتقادات تندی متوجه ملا هبت الله، رهبر این گروه کرد.
این مقام طالبان با بیان اینکه در عمر 63 ساله خود شاهد دگرگونی 13 نظام در افغانستان بوده، تاکید کرده که هیچ حاکمیتی دایمی نیست و ممکن فردا نظام دیگر در افغانستان حاکم شود.
شنیده شدن چنین صدایی از زبان یکی از مقامهای ارشد حکومت طالبان در وضعیتی که هنوز حکوم این گروه از سوی هیچ کشور و سازمان بینالمللی به رسمیت شناخته نشده، از جهات گوناگون میتواند تامل برانگیز باشد.
حاکمیت دوباره طالبان با گذشت بیش از سه سال از عمر آن در ابعاد گوناگون در سطح داخلی و بینالمللی گرفتار معضلات جدی است؛ از بحران اقتصادی که سرنوشت جمعی مردم افغانستان را تحت تاثیر قرار داده و کابوس و فقر و بیکاری و معضل مهاجرت از تبعات عمده آن بوده تا مسایل حقوق بشری، همه و همه پاشنه آشیل حکومت طالبان به حساب میآیند که ثبات درازمدت و آینده حکومت این گروه را با پرسشهای جدی روبرو کرده است.
شکاف و فاصله عمیق میان بخش وسیع مردم و حکومت این گروه از دیگر چالشهای جدی به حساب میآید که بارها در محافل داخلی و بینالمللی هم بحث برانگیز بوده است. طالبان در این مدت نتوانست یک ساختار همهشمول و فراگیر که آیینه تمامنمای همه مردم افغانستان باشد، تشکیل کنند.
اکنون به نظر میرسد بخشی از ایرادها و تبعات سیاست تک گروهی و قومی طالبان نمایان شده و برخی چهرههای این گروه هم با توجه به شکنندگی اوضاع و درک عمیق از وقایع داخلی و بینالمللی، از ادامه مسیر اظهار نگرانی میکنند.
نگاهی اجمالی به آمد و رفت نظامها حداقل در نیم قرن اخیر در کشور هم نشان میدهد که سیاستهای تکمحورانه و قومی و نیز شکست روند دولت-ملتسازی از دلایل عمده فروپاشی آنها در این مدت بوده است.
با این همه، به نظر میرسد اکنون گروه طالبان هم در وضعیتی مشابه قرار گرفته و سیاستهای تکمحورانه و قومی آن بحرانهای متعدد را در کشور تشدید کرده است. بنبست سه ساله اخیر سیاسی و افزایش مشکلات جامعه زیر اداره طالبان نشان میدهد که حاکمان فعلی نتوانستهاند مسیری را در جهت تامین ثبات و توسعه بپیمایند.
این درحالی است که در روزهای نخستین حاکمیت دوباره طالبان، انتظارات مردم افغانستان و جهان این بود که حاکمان این گروه با تجربه از گذشتههای سیاه و تلخ افغانستان این بار براساس طرحی نو به نفع افغانستان و همه مردم آن عمل خواهند کرد.
انچه امروزه نیاز حیاتی و مبرم افغانستان احساس میشود گذر از سیاستهای قومی و گروهی و روی آوردن به خواست مردم است. توجه به این مهم، علاوه بر اینکه مسئولیتپذیری حاکمان را نشان میدهد زمینهها را برای بهبود اوضاع کشور نیز فراهم خواهد کرد.