محرومیت زنان و دختران از حق تحصیل، تجربهی تلخ از بحران حقوق بشری در برخی جوامع اسلامی است که عمیقاً بر آینده کشور و تصویر جهان اسلام تأثیر گذاشته است. تصمیم طالبان مبنی بر منع آموزش دختران، مغایر با اصول بنیادین اسلام است که بر تعلیم و تربیت بهعنوان یک وظیفه انسانی و دینی تأکید دارد.
این سیاست، جامعه افغانستان را از ظرفیتهای نیمی از جمعیت خود محروم کرده و تأثیرات زیانبار آن بهمراتب فراتر از نسل کنونی خواهد بود. عدم دسترسی دختران به آموزش، با گسترش فقر، تعمیق نابرابریهای جنسیتی و تضعیف نقش زنان در اقتصاد و سیاست، چرخهای از عقبماندگی را تداوم میبخشد. این در حالی است که تحقیقات جهانی بهطور مستند نشان میدهد که آموزش دختران یکی از مؤثرترین عوامل در بهبود شاخصهای توسعه انسانی و کاهش فقر است.
موضع طالبان، علاوه بر پیامدهای داخلی، یک چالش بزرگ برای وجهه اسلام در عرصه بینالمللی نیز به شمار میرود. اسلام بهعنوان دینی که ارزش بالایی برای علم و دانش قائل است، همواره بر برابری زن و مرد در حق دسترسی به آموزش تأکید کرده است. اقدامات طالبان اما تصویری نادرست و مخدوش از اسلام به جهان ارائه داده و فرصت را برای بهرهبرداری منتقدان فراهم کرده است. این تناقض میان آموزههای اسلامی و سیاستهای طالبان، مسئولیت جهان اسلام را در مقابله با این وضعیت دوچندان میکند.
وظیفه کشورهای اسلامی در چنین شرایطی، فراتر از ابراز نگرانی است. علمای اسلامی و رهبران سیاسی باید با صدایی واحد، سیاستهای تبعیضآمیز طالبان را محکوم کنند و نشان دهند که این رویکردها از جانب دین اسلام نیستند. در عین حال، جامعه بینالمللی نیز باید از ابزارهای دیپلماتیک برای اعمال فشار بر طالبان استفاده کند تا آنها را به تغییر رویکرد وادار سازد.
بنابراین افغانستان بدون زنان تحصیلکرده، آیندهای تاریک و پر از بحران را پیش رو خواهد داشت. محرومیت نیمی از جامعه از حقوق اساسی خود، تنها به گسترش فقر، افراطگرایی و انزوای بینالمللی منجر خواهد شد. جهان اسلام و جامعه جهانی باید این بحران را نهتنها بهعنوان مسئلهای داخلی بلکه بهعنوان چالشی اخلاقی، دینی و انسانی تلقی کنند. هرگونه سکوت یا بیتفاوتی در برابر این وضعیت، شراکت در ایجاد یک نسل محروم و ناامید خواهد بود.
جهان باید بداند که سرنوشت دختران افغان، سرنوشت بشریت است. مسئولیت همه ماست که از حقوق آنها دفاع و برای آیندهای روشنتر، همدل و هماهنگ تلاش کنیم.