ممنوع کردن کتابهای متفکرانی مانند دکتر علی شریعتی و آیتالله مطهری و همچنین کتابهای ادبیات و شعر فارسی بهویژه در جامعهای که زبان فارسی یکی از زبانهای اصلی آن به شمار میرود، به وضوح نشان میدهد که چنین رویکردی نه تنها مانعی جدی برای رشد فکری و فرهنگی جامعه افغانستان است، بلکه تأثیرات عمیقی بر همبستگی ملی و غنای فرهنگی آن جامعه خواهد داشت.
چند روز پیش خبری در برخی رسانهها منتشر شد که امارت اسلامی طالبان؛ لیست جدیدی از کتابهای ممنوعه را اعلام کرده و گفته اند که دیگر هیچ کتابفروشی و کتابخانهای اجازه فروش و امانت این کتابها را ندارند.
لیست منتشرشده کتابهای ممنوعه به ۴۰۰ عنوان رسیده است که در این لیست موضوعاتی مانند حکومتداری مدرن، آزادیهای سیاسی و کثرتگرایی مذهبی درج شده است، همچنین کتابهایی که شامل موضوعاتی مانند دموکراسی و حقوق شهروندیاند هم در لیست ممنوع شده ها دیده میشود.
کتاب های دکتر علی شریعتی و آیت الله مطهری و حتی کتاب های که شامل شعر و ادبیات زبان فارسی می شود نیز در لیست کتابهای ممنوعه طالبان قرار دارند.
هر کتابفروش و کتابخانهای که این کتابها را داشته باشند، باید جمعآوری کند و اگر این اتفاق نیفتد، جریمه سخت در انتظارشان خواهد بود.
دکتر علی شریعتی و آیتالله مطهری هر دو متفکرانی بودند که اسلام را نه از منظر تعصبات کور مذهبی، بلکه به شیوهای خردمندانه و روشنبینانه به جهان معرفی کرده اند.
این متفکران با تفسیر دین بر اساس اصول انسانی و عقلانی، تأکیدی بر پیوند اسلام با خرد و اصول اخلاقی داشتند و با نگاه باز و بهروز، اسلام را به عنوان دین آزاداندیشی و تفکر معرفی کرده اند. کتابهای این اندیشمندان منبع الهامبخشی برای نسلهای جوان بوده و هست؛ چراکه از ایمان و عقیده، همراه با تفکر عقلانی و آزاد اندیشی دفاع کردهاند.
از نظر اجتماعی، ممنوعیت چنین آثاری آسیب جدی به جریان آگاهی و بازنگری عقاید میزند و تفکر جامعه را در چارچوبهای بسته و منجمدی گرفتار میکند.
با این محدودیتها، نسل جدید از آشنایی با تفسیرهای نوین و عقلانی دین محروم میشود و این مسئله به نوعی دروازهای به سوی ترویج جهل، تعصب و رفتارهای افراطگرایانه باز میکند.
محدود کردن دسترسی به این کتابها به نوعی قطع راه آگاهی است و باعث میشود جوانان افغانستان از ارتباط با تفکر انتقادی و پرسشگری دینی محروم شوند.
زبان و ادبیات فارسی بخش جداییناپذیر هویت فرهنگی و تاریخی کشور ماست، این زبان نهتنها به عنوان زبان رسمی در تمام مناطق افغانستان به کار میرود، بلکه فرهنگ، ادبیات و میراث تاریخی مشترک مردم این کشور ما را تشکیل میدهد.
ادبیات فارسی شامل آثار بزرگان ادبیات مانند: رودکی – شاعر بزرگ و پدر شعر فارسی که بسیاری او را بنیانگذار شعر فارسی میدانند.
فردوسی – سراینده شاهنامه، بزرگترین حماسهسرا و خردگرای ادبیات فارسی.
عمر خیام – شاعر، ریاضیدان و فیلسوف، معروف به رباعی سرا.
سنایی – شاعر عارف و اخلاقیسرا که در سبک عرفانی تاثیرگذار بوده است.
نظامی گنجوی – سرایندهی پنجگنج، شامل منظومههای عاشقانه و حماسی مانند “لیلی و مجنون” و “خسرو و شیرین”.
عطار نیشابوری – شاعر و عارف بزرگ، سراینده آثاری چون “منطقالطیر” و “الهینامه”.
مولوی جلالالدین محمد بلخی – شاعر و عارف بزرگ، دارای آثارمعروف چون مثنوی معنوی و دیوان شمس.
سعدی – شاعر شیرینکلام با آثاری چون “گلستان” و “بوستان” و غزلیات.
حافظ – شاعر غزلسرای بزرگ، سرایندهی دیوان حافظ که به خاطر غزلیاتش در جهان شناخته شده است.
خواجوی کرمانی – شاعر و عارف بزرگ که در قالب غزل و مثنوی آثار زیادی دارد.
جامی – شاعر، عارف و نویسنده، معروف به “هفت اورنگ” و از بزرگان سبک عراقی.
بابا طاهر – شاعر دوبیتیسرای بزرگ.
وحشی بافقی – شاعر بزرگ غزل و قصیده، سرایندهی اشعار عاشقانه و عارفانه.
بیدل – شاعر بزرگ سبک هندی که اشعار عرفانی و فلسفی دارد.
عبید زاکانی – شاعر طنزپرداز و اجتماعی که آثارش به زبانی طنزآمیز اما پرمعنا هستند.
این اسامی تنها بخشی از شاعران برجسته فارسیزبان کلاسیک هستند و البته شاعران دیگری نیز در این دوره نقش پررنگی در پیشرفت فرهنگ،ادب و اخلاق و در پیشرفت علم و دانش در سطح جهان ایفا کردهاند، و همینطور نویسندگان و شاعران فارسی زبان عصر حاضر از حوزه تمدنی فارسی زبانان که اگر بخواهیم اسامی ایشان را بیاوریم این نبشته به درازا می کشد که هریک در رشد فرهنگ، هنر و ادب کشور نقش بزرگ و سازنده ی داشته اند و دارند.
شاعران و ادبای زبان فارسی از آغاز تاکنون روح فرهنگ و خردورزی را به ارمغان آوردهاند و انسانها را به صلح، وحدت و همدلی دعوت کرده اند و این سنت از سوی شاعران و ادبای فارسی زبان همچنان ادامه داشته و جاری ست.
حذف ادبیات فارسی از جامعه افغانستان، از بین بردن هویتی عمیق و پیوندی دیرینه میان باشندگان این کشور با گذشته و فرهنگشان است. این مسئله باعث میشود که نسل جدید کشور از میراث ادبی خود دور شود و فاقد درکی عمیق از فرهنگ، ارزشها و تاریخ خود باشد. در نتیجه، پیوندهای میان اقوام و اقلیتهای مختلف سست شده و این تهدیدی برای وحدت و همبستگی ملی خواهد بود.
ممنوعیت کتابهای ادبی و تفکری، رشد فکری جامعه راعقب نگه می دارد. یکی از اساسیترین راههای توسعه اجتماعی و فرهنگی، دسترسی به منابع آموزشی، ادبی و فکری است که بر اساس آن جامعه میتواند مسیر رشد، خودآگاهی و توسعه را طی کند.
لذا کتابها و آثار ادبی نه تنها به غنای فکری افراد و جامعه کمک میکنند، بلکه مردم کشور را با ایدهها، دیدگاهها و شیوههای متفاوت اندیشیدن آشنا میسازد و ابزار لازم برای تحلیل و درک دنیای پیرامون شان را فراهم میکند.
محدودیت دسترسی به کتابهای مرتبط با دموکراسی، حقوق شهروندی و کثرتگرایی، بازگشت به فضایی است که در آن مردم از آگاهیهای اساسی حقوق شهروندی و اجتماعی خود بیخبر باقی میمانند. این شرایط فرصت بهرهمندی از آزادی بیان و اندیشه را از مردم میگیرد و آنان را در فضای بستهای گرفتار میکند که امکان هیچگونه تغییر یا بهبودی در جامعه را فراهم نمیآورد.
این محدودیت به جامعه آسیبپذیر افغانستان جنگ زده لطمهای جبرانناپذیر میزند و جلوی هرگونه توسعه و پیشرفت فکری و فرهنگی را میگیرد.
از منظر دین مقدس اسلام، جستجو و طلب علم یکی از وظایف اصلی هر مسلمان است. در قرآن کریم، آیاتی نظیر «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» (بخوان به نام پروردگارت که آفرید) بر اهمیت علمآموزی و خواندن تأکید کرده است.
همچنین در روایات اسلامی، از قول پیامبر اکرم (ص) آمده است که: از گهواره تا گور دانش بجویید.
روایات دیگری نیز از پیامبر (ص) وجود دارد که میفرمایند: فراگیری علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است.
بر اساس این اصول اسلامی، تلاش برای جلوگیری از دسترسی مردم به علم و دانش از طریق ممنوعیت کتابها، با آموزههای اسلام در تضاد است و نشاندهنده نگرشی سطحی و کوتهبینانه نسبت به دین مقدس اسلام است.
همچنین، در نهجالبلاغه از امام علی (ع) نقل شده که: “مردم دشمن آنچه نمیدانند هستند.” این جمله به روشنی تأکید دارد که جهل زمینهساز تعصب و دشمنی است.
جلوگیری از دسترسی مردم به علم و تفکر، آنان را در جهل و تعصب نگه میدارد و این چیزی نیست که دین مقدس اسلام خواهان آن باشد.
نتیجه اینکه اقدام طالبان در ممنوع کردن کتابهای متفکرانی مانند شریعتی و مطهری، که از تفکر آزاد و خردمندانه اسلامی دفاع کردهاند، و حذف ادبیات فارسی که هویت فرهنگی و ادبی ملت افغانستان را به نمایش میگذارد، یک فاجعه فرهنگی و فکری برای کشور ما به شمار میآید.
این اقدام علاوه بر ایجاد شکافهای عمیق در وحدت ملی، باعث محرومیت مردم کشور ما از منابع فکری، اجتماعی و فرهنگی میشود و این در حالی ست که این کتاب های متفکران و اندیشمندان باعث رشد فردی و اجتماعی شود.
از منظر اسلامی، نه تنها این رویکرد با اصول قرآن و احادیث در تضاد است، بلکه مانع رشد فکری و تعادل عقلانی مردم میشود. در نتیجه، این محدودیتها به جای ایجاد جامعهای آگاه و متحد، منجر به عقبماندگی فکری و فرهنگی میشود و همبستگی اجتماعی را تضعیف میکند.
از طالبان می پرسیم:
- چگونه میتوانید ادعای پیروی از دین مقدس اسلام را داشته باشید در حالی که اسلام تأکید بسیاری بر علمآموزی و شناخت دارد؟ آیا جلوگیری از دسترسی مردم به دانش و ممنوع کردن کتابهایی که افکار نو و تفکر دینی انتقادی را به نسل جوان معرفی میکنند، با اصول اسلامی سازگار است؟
- چگونه میتوانید به بهانه حفظ وحدت و آرامش، آثاری از ادبیات فارسی را که بخشی از هویت فرهنگی و ملی مردم افغانستان است را ممنوع کنید؟ آیا این اقدام شما خود باعث ایجاد تفرقه و سلب هویت ملی در کشور نخواهد شد؟
- شما مدعی هستید که عدالت و حقوق مردم را اجرا میکنید، اما آیا محدود کردن دسترسی مردم به آثار فکری و مذهبی شخصیتهای برجستهای مانند مطهری و شریعتی، همانطور که تفسیر قرآن به زبان فارسی را نیز ممنوع کردید، مغایر با حقوق اولیه مردم برای شناخت و دانش نیست؟
- اگرطالبان ادعا میکنند که نماینده مردم افغانستان هستند، چرا این حق را به مردم کشور نمیدهد که خودشان انتخاب کنند چه کتابها و ایدههایی را بخوانند و بررسی کنند؟ آیا چنین محدودیتهایی تلاشی برای حفظ قدرت و کنترل بر جامعه نیست؟
- چرا طالبان که به ظاهر مدافع سنتهای اسلامی است، ادبیات و شعر فارسی را که بخشی از میراث و تمدن اسلامی است را تهدیدی برای خود میدانند؟ آیا این اقدامها نوعی تلاش برای تخریب فرهنگ بومی و غنی کشور ما نیست؟
- آیا حذف تفکر و ادبیات تلاشی برای خاموش کردن فرهنگ و آگاهی در کشور نیست؟
- آیا کشوری با آیندهای که در آن مردمش از فرهنگ، زبان، دانش و آزادی محروم هستند، به بستری برای رشد بیشتر افراطگرایی تبدیل نخواهد شد؟ چه پاسخی برای جوانان نسل آینده کشور و تاریخ دارید؟
از دولت مردان امریکا می پرسیم:
- چگونه ایالات متحده امریکا، که مدعی حمایت از حقوق بشر و دموکراسی است، به خود اجازه دادند که با خروج ناهماهنگ از افغانستان، زمینه را برای بازگشت طالبان به قدرت فراهم کند؟ آیا -به حقوق زنان، کودکان و دانشآموزان فکر کرده بودید که اکنون تحت محدودیتهای شدید زندگی میکنند؟
- آیا حمایتهای قبلی امریکا از طالبان و بهطور کلی حمایت از برخی گروههای افراطی در منطقه، تنها بر اساس منافع سیاسی کوتاهمدت نبوده است؟ چگونه امریکا میتواند ادعای دموکراسی و حقوق بشر کند در حالی که با حمایتهای سابق خود در طول تاریخ، موجب رشد افراطگرایی در منطقه شده است؟
- آیا امریکا مسئولیت و پاسخی برای وضعیت فعلی افغانستان و مشکلاتی که مردم این کشور از جمله نقض حقوق بشر، فقر و نداشتن آزادی را تجربه میکنند، بر عهده میگیرد؟
نویسنده: دکتر لنگرزاد