با گذشت ۳۲ سال از این اتفاق مهم، دیدگاههای متفاوتی در مورد هشت ثور از سوی مردم، صاحبنظران و نخبگان صورت میگیرد؛ برخی از آن بهعنوان «روز نجات» افغانستان از سیطره شوروی سابق و حکومتهای تحت حمایت آنها در کابل یاد میکنند و برخی دیگر هم از این که حکومت مجاهدین نتوانست دستاورد جهاد و مبارزه مردم افغانستان را حفظ کند و کشور به صحنه جنگهای خونین داخلی و تنظیمی مبدل شد، هشت ثور را هم بهعنوان روز سیاهی دیگر در تقویم افغانستان میدانند.
در کنار دیدگاههای مخالفان و موافقان در مورد ۸ ثور، ذکر چند نکته در این خصوص ضروری به نظر میرسد:
– هشت ثور یک رویداد مهم است که ریشه در تحولات پیشین خود نیز دارد. این اتفاق در دنباله کودتای خونین ۷ ثور سال ۱۳۵۷ در برابر حکومت محمد داوود خان و سپس تجاوز نیروهای شوروی سابق به خاک افغانستان، صورت گرفت. آنچه دفاع مردم افغانستان را در برابر حکومتهای کمونیستی وقت و ارتش سرخ موجه و منطقی نشان میدهد ایستادگی و دفاع آنها از وطن و ارزشهای اسلامی شان در برابر شوروی سابق و حکومت کمونیستی تحت امر آن بود. بنا براین، باید تفکیک کرد که پیروزی در هشت ثور یک مبارزه مشروع و منطقی بود که در محوریت آن مردم افغانستان قرار داشت.
– برخی منتقدین میگویند هشت ثور سرآغاز ناامنی، بیثباتی و جنگ در کشور شد که پس از آن افغانستان هرگز روی خوشی و آرامش را ندید. با اینکه چنین انتقادی بر حکومت مجاهدین هم وارد است و آنها خود نیز گاها به برخی اشتباهات شان در بعد سیاسی و حکومتی اعتراف کردهاند، اما در یک دیدگاه منصفانه، حساب ناکامی حکومت و سران دخیل در حکومت را باید از حساب مردم مجاهد و مبارز آن روز جدا کرد. مردم با کمترین امکانات و دلهای مملو از خلوص، صداقت و ایمان، در برابر شوروی سابق و کارگزان داخلی آن استقامت کردند و هیچ نقشی هم در ایجاد تحولات منفی پس از ۸ ثور نداشتند. گذشته از آن، نباید از این نکته هم غافل ماند که اگر کودتای خونین ۷ ثور در برابر داوود خان صورت نمیگرفت شاید افغانستان وارد مراحل خونین دیگر نمیشد و تا این دم شاهد اینهمه سقوط پرهزینه و پیهم نظامها نمیبودیم …
– کارکرد سران مجاهدین هم در مبارزه با نیروهای شوروی سابق و حکومتهای تحت حمایت آنها در دو مرحله، متفاوت از هم است؛ سران مجاهدین تا پیش از پیروزی، برای دفاع از وطن و ارزشهای ملی با تمام وجود به میدان آمدند و برخی از آنها در این راه جانشان را از دست دادند. ضعف، بیکفایتی و ناکامی آنها اما از آنجا شروع شد که نتوانستند پس از پیروزی در تشکیل یک حکومت فراگیر، عادلانه و همهشمول به تفاهم و وحدت ملی دست یابند. از اینجا بود که مسیر جهاد کم کم به انحراف کشانده شد و یک ارزش ملی به تدریج دستمایه قدرتطلبی مشتی افراد فرصتطلب واقع گردید. البته در این میان هم رهبرانی بودند که مسئولانه عمل میکردند و میکوشیدند ثمره و دستاورد جهاد مردم افغانستان حفظ شود اما بنا بر کوتهبینیهای برخی سران مجاهدین و مداخلات بیرونی، افغانستان پس از آن درگیر جنگهای خانمانسوز شد که چیزی جز کشتار، مهاجرت و آوارگی، بیثباتی و عقبماندگی به میان نیاورد.
با این همه، اکنون که افغانستان در مقابل یک آزمون سرنوشتساز دیگر قرار گرفته و چشم و گوش جهانیان بار دیگر به سوی ما دوخته شده، معقولانه خواهد بود که با عبرت و درس از گذشتههای تاریک چهلساله خود، مسئولان و حاکمان به این درک بلند برسند که برای حل بحران افغانستان کنونی و ایجاد یک آینده روشن و باثبات در کشور، حداقل اینبار راه حل جامع و ملی در نظر گیرند.