۶ دلو سال ۱۳۵۸ همزمان بود با تهاجم نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان. در این روز نیروهای ارتش سرخ به دستور لئونید برژنف، رهبر شوروی سابق از طریق مرزهای شمالی وارد خاک افغانستان شدند.
این درحالی بود که حزب دموکراتیک خلق افغانستان پس از یک کودتای خونین در برابر محمد داوود خان، رئیس جمهور افغانستان قدرت را در کابل به دست گرفته بود. با روی کار آمدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان که از نظر ایدئولوژی در صف بلوک کمونیستی آن روز در محوریت اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت به تدریج خیزشها و واکنش مردمی و اسلامی در برابر حکومت مستقر در کابل شکل گرفت و روز به روز دامنه آن وسیعتر میشد.
افزایش خیزش و واکنشهای مردمی در برابر این حکومت هرچند با واکنش قهرآمیز، خشن و تند کابل همراه بود اما به نظر میرسید سران حزب دموکراتیک خلق در برابر واکنش ملی مردم مسلمان افغانستان دچارنوعی سردرگمی، هراس و ضعف شده بودند. با این وضعیت، رهبران شوروی سابق در موافقت با اداره کابل به افغانستان لشکرکشی کردند و در مدت ۹ سال حضورشان حملات وسیعی را بر مخالفان اداره کمونیستی وقت انجام دادند. با آنکه حکومت مستقر در کابل از حمایت وسیع نظامی، مالی و ایدئولوژیک شوروی وقت برخوردار بود اما مقاومت و ایستادگی نُه ساله نیروهای مردمی (مجاهدین) متحدان کابل و مسکو را سرانجام وادار به تغییر استراتژیشان در قبال جنگ افغانستان کرد.
افغانستان و شباهت خروج نیروهای شوروی سابق و امریکا
شوروی سابق سرانجام به اساس توافق مشهور جینوا/ژنو تصمیم به خروج نیروهایش به تاریخ ۲۶ دلو از افغانستان گرفت. پس از این هرچند حضور نظامی شوروی سابق در کشور تمام شده بود، اما حمایت از اداره کابل به رهبری داکتر نجیب الله در قالب استخباراتی، مالی و مشاورتی همچنان ادامه داشت تا این که وی نیز از قدرت ساقط شد و مجاهدین در افغانستان قدرت را به دست گرفتند. ضعف حکومت مجاهدین در ایجاد ثبات و حفظ وضعیت، منجر به بازتولید نیروی طالبان شد که آن هم پس از اتفاقات یازدهم سپتامبر و حمله کشورهای غربی به رهبری امریکا از میان رفت.
با تحولات اخیری که در قضایای سیاسی افغانستان رخ داده و این کشور چهل دهه جنگ، نابسامانی و بیثباتی را تجربه میکند این روزها نوعی شباهت میان حضور و خروج نظامیان شوروی سابق و امریکا در افغانستان دیده میشود. شوروی سابق با گذشت ۹ سال به اساس توافق جینوا خاک افغانستان را ترک کرد و امریکا هم پس از حضور بیستساله طی توافق دوحه تصمیم به خروج نیروهایش از افغانستان گرفت. آنچه در این میان مهم است برآیند هردو خروج بود که برای این دو قدرت استعماری دستاوردی جز شکست نداشت و برای مردم افغانستان هم نتیجهای جز گسترش ناامنی، بیثباتی و فقر و آوارگی به بار نیاورد. به روایتی، مردم افغانستان تاهنوز تاوان و هزینه حضور و مداخلات این دو قدرت جهانی را به عناوین مختلف متحمل میشوند.
اکنون در کجای تاریخ ایستادهایم
به نظر میرسد خروج نیروهای امریکایی در سال ۲۰۲۱ از افغانستان و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان اکنون شرایطی پیچیدهتر از دوران پساخروج نیروهای شوروی از افغاسنتان را به جا گذاشته است. درک واقع بینانه و نیازسنجی درست از این وضعیت پیچیده اکنون مهمترین مسئلهای است که میبایست حاکمان در کابل طی دو سال گذشته از کنار آن به سادگی نمیگذشتند. در یک نگرش ساده، همان طوری که خروج شوروی سابق نقطه پایان بحران افغانستان نبود در شرایط فعلی خروج قوای امریکایی و متحدینش هم بر حل بحران افغانستان کمکی نکرده است. با این حال، همانطوری که تمرکز به راه حل داخلی و میهنی پس از خروج ارتش سرخ از افغانستان سرنوشتساز بود امروزه با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان هم یک نیاز اساسی و مبرم در حیات سیاسی افغانستان احساس میشود و آن ایجاد یک ساختار سیاسی ملی به معنای واقعی آن است که میتواند نقطه آغاز شکلگیری یک افغانستان باثبات و بادوام باشد. طفره رفتن از این نیاز هرچند شاید در کوتاهمدت امیال قومی، شخصی و گروهی عدهای را جوابگو باشد و چند روزی دوام کند، اما در درازمدت قطعا نمیتواند باعث ختم بحران عمیق و ریشهدار در افغانستان شود.
به نظر میرسد خروج نیروهای امریکایی در سال ۲۰۲۱ از افغانستان و تسلط دوباره طالبان بر کشور، اکنون شرایطی پیچیدهتر از دوران پساخروج نیروهای شوروی از افغانستان را به جا گذاشته است.

لینک کوتاه: https://memar.press/?p=70097
۱ سال پیش
شماره خبر 70097
منتشر شده در 2:17 ب.ظ
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email