۲۹ دسامبر؛ از زانوی زخمی تا غزه

۲۹ دسامبر تنها یک روز در تقویم نیست؛ نمادی است از استمرار یک منطق خون‌بار در تاریخ قدرت‌های استعمارگر. در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰، ارتش ایالات متحده امریکا با قتل‌عام سرخپوستان لاکوتا در «زانوی زخمی»، یکی از سیاه‌ ترین صفحات تاریخ مدرن را رقم زد. اما پرسش بنیادین این است: آیا آن منطق امروز پایان یافته، یا صرفاً شکل و ابزارش تغییر کرده است؟
۲۹ دسامبر؛ از زانوی زخمی تا غزه

نویسنده: م. کهریزنوی

۲۹ دسامبر تنها یک روز در تقویم نیست؛ نمادی است از استمرار یک منطق خون‌بار در تاریخ قدرت‌های استعمارگر. در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰، ارتش ایالات متحده امریکا با قتل‌عام سرخپوستان لاکوتا در «زانوی زخمی»، یکی از سیاه‌ ترین صفحات تاریخ مدرن را رقم زد. اما پرسش بنیادین این است: آیا آن منطق امروز پایان یافته، یا صرفاً شکل و ابزارش تغییر کرده است؟

۲۹ دسامبر ۱۸۹۰؛ وقتی تمدن با مسلسل سخن گفت

در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰، امریکایی‌ها سرخپوستان قبیله لاکوتا را قتل‌عام کردند؛ زن، کودک و پیرمرد، زیر آتش مسلسل‌های ارتش امریکا جان دادند. کشتار مردم منطقه ی«زانوی زخمی» نه یک حادثه، بلکه نتیجه منطقی پروژه‌ای بود که به نام «تمدن‌سازی» و «همسان ‌سازی فرهنگی» پیش می‌رفت، اما در عمل چیزی جز نابودی هویت، فرهنگ و حق حیات بومیان نبود.

دولت امریکا ابتدا با معاهده، سپس با تحقیر فرهنگی، و در نهایت با گرسنه‌سازی و اسلحه، مسئله سرخپوستان را «حل» کرد. این همان الگویی است که بارها و بارها در تاریخ تکرار شده است.

انگلیس؛ روباه پیر تاریخ

اگر امریکا در منطقه ی «زانوی زخمی» چهره عریان خشونت را نشان داد، انگلیس این «روباه مکار پیر» اغلب با نرمی فریبنده عمل کرد. استعمار انگلیس با اشغال نظامی، غارت منابع، تحمیل زبان و فرهنگ، و گاه با سوءاستفاده از متون دینی یا نابودی نظام‌های آموزشی و فرهنگی، ملت‌ها را از درون تهی کرد.

از هند و ایران تا افغانستان و افریقا، ردپای یک سیاست واحد دیده می‌شود:
تضعیف هویت، وابسته ‌سازی اقتصادی، و سرکوب هر صدای مقاومت!

امریکا امروز؛ همان منطق، ابزارهای مدرن

امریکای امروز و هم‌پیمانانش، اگرچه دیگر سرخپوستان را در دشت‌های داکوتا قتل‌عام نمی‌کنند، اما همان منطق را با ابزارهای پیشرفته ‌تر ادامه می‌دهند:

  • اشغال نظامی مستقیم،
  • ایجاد و حمایت از نیروهای نیابتی مانند داعش و جبهه‌النصره،
  • کودتا علیه حکومت‌های مردمی،
  • و جنگ‌های نیابتی برای تأمین منافع ژئوپلیتیک.

بمب‌هایی که امروز بر سر کودکان فلسطینی در غزه یا زنان و کودکان یمنی فرود می‌آید، از نظر اخلاقی تفاوتی با گلوله‌های زانوی زخمی ندارد؛ فقط تکنولوژی تغییر کرده است.

افغانستان؛ سرزمین مقاومت‌های پی‌درپی

افغانستان نمونه زنده شکست استعمار است.
از تجاوز برتانیا، تا اشغال شوروی سابق، و سپس امریکا–ناتو، یک حقیقت تکرار شده:
هیچ قدرت خارجی نتوانسته اراده مردم افغانستان را برای همیشه درهم بشکند.

در برابر تجاوز شوروی، مجاهدین افغانستان قیام کردند و فرماندهانی چون احمد شاه مسعود پدید آمدند؛ شخصیتی که نه‌تنها یک فرمانده نظامی، بلکه یک متفکر سیاسی و نماد مقاومت ملی بود. او علیه اشغال خارجی و استبداد داخلی جنگید. پیروزی نظامی مردم افغانستان حاصل شد، اما متأسفانه توطئه‌های غربی اجازه نداد یک حکومت واقعاً مردمی و مستقل در افغانستان شکل بگیرد.

ایران؛ از انقلاب تا جنگ تحمیلی

در ایران نیز تاریخ مشابهی دیده می‌شود. قیام‌های پی‌درپی علیه استعمار، سرانجام به انقلاب انجامید. اما زمانی که یک حکومت مردمی شکل گرفت، غرب در رأس آن امریکا آرام ننشست. جنگی ویرانگر از طریق صدام حسین، که به ‌وضوح ابزار قدرت‌های غربی بود، بر مردم ایران تحمیل شد.

در چنین بستری، فرماندهانی چون قاسم سلیمانی پدید آمدند؛ چهره‌هایی که منطق دفاع پیش‌دستانه را برگزیدند و دشمنان کشورشان را بیرون از مرزها زمین‌گیر ساختند.

مقاومت؛ یک پدیده جهانی

از چگوارا در امریکای لاتین تا احمد شاه مسعود در افغانستان و قاسم سلیمانی در غرب آسیا، یک الگوی مشترک دیده می‌شود:
هرگاه ظلم ساختاری و تجاوز سازمان‌یافته شکل می‌گیرد، از دل جامعه، چهره‌هایی برمی‌خیزند که مقاومت نظامی و فرهنگی را رهبری می‌کنند.

این نه ستایش خشونت، بلکه واکنش طبیعی ملت‌ها به حذف، تحقیر و اشغال است!

۲۹ دسامبر یادآور یک حقیقت تلخ است؛ قدرت‌هایی که تاریخ ‌شان با نسل‌کشی آغاز شده، امروز نمی‌توانند مدعی حقوق بشر باشند.

امریکا، انگلیس و اسرائیل، با گذشته و حال خود، صلاحیت اخلاقی برای سخن گفتن از انسانیت ندارند؛ وقتی کودکان فلسطینی زیر آوار می‌میرند، وقتی یمن در محاصره گرسنگی است، و وقتی افغانستان دهه‌ها میدان آزمایش سیاست‌های ویرانگر بوده است.

زانوی زخمی تنها یک مکان نیست؛ یک منطق است، منطقی که اگر نقد نشود، بازتولید می‌شود.

یاد آوری چنین روز ها در تاریخ تلنگری است برای وجدان‌ها؛ تاریخ را نه فاتحان، بلکه قربانیانش صادقانه روایت می‌کنند.
و آینده، از آن ملت‌هایی است که حافظه تاریخی خود را از دست نمی‌دهند.

 

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
رتبه بندی نوشته
اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x