گذرگاه مرزی تورخم از چهار روز پیش تاکنون برای مسافران و کامیونهای باربری مسدود مانده و این وضعیت مشکلات متعددی برای کاروانهای تجاری و افرادی که قصد عبور از مرز را دارند، به وجود آورده است.
گزارشها حاکی از آن است که مذاکرات مقامات طالبان با مسئولان مرزی پاکستان برای بازگشایی این گذرگاه بینتیجه بوده و پاکستان دلیل این اقدام را «تحرکات نظامی طالبان در منطقه مرزی مشترک» عنوان کرده است.
اتاق تجارت و سرمایهگذاری افغانستان هشدار داده که ادامه این وضعیت به افزایش قیمت کالاها در بازارهای داخلی منجر خواهد شد، زیرا روزانه صدها کامیون حامل کالاهای صادراتی و وارداتی از تورخم عبور میکنند و تجار از فاسد شدن میوهها و سبزیجات خود نگرانند.
این گذرگاه که سالانه میزبان انتقال میلیونها دالر کالا و تردد صدها هزار نفر است، برای هر دو کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. با این حال، مسدود شدن مکرر تورخم نشاندهنده آن است که این گذرگاه به ابزاری در دست پاکستان برای اعمال فشار سیاسی بر کابل تبدیل شده، امری که پیشتر نیز از سوی افغانستان به مسایل سیاسی نسبت داده شده است.
پرسش اساسی اما این است که آیا افغانستان میتواند از وابستگی به تورخم رهایی یابد و مسیرهای جایگزینی بیابد؟ این سوالی است که سالهاست ذهن مردم این کشور را مشغول کرده است.
افغانستان بهعنوان کشوری محصور در خشکی، بهطور تاریخی بخش عمده تجارت و ترانزیت خود را از طریق پاکستان انجام داده است. این کشور با مرز طولانی مشترک و پیوندهای دینی و فرهنگی، نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد، اما تنشهای میان کابل و اسلامآباد طی سالها تاثیرات منفی بر تجارت و ترانزیت گذاشته و تورخم بهعنوان گلوگاه اصلی، مشکلات فراوانی برای تجار و مردم افغانستان مرز ایجاد کرده است.
برای کاهش این وابستگی، راهکارهایی چندجانبه ضروری است که البته هر یک تا حدودی با چالشهایی مواجهاند. نخست، بندر چابهار در ایران که با همکاری هند توسعه مییابد، میتواند دسترسی به دریا را فراهم کند و نیاز تجاری افغانستان به پاکستان را کاهش دهد. افزایش تجارت با ایران پس از روی کار آمدن طالبان، اهمیت این گزینه را برجستهتر ساخته، اما زیرساختهای ناکافی و نیاز به سرمایهگذاری بلندمدت، موانع اصلی هستند.
دوم، گسترش روابط با آسیای مرکزی از طریق مسیرهایی مانند راه لاجورد، که از ترکمنستان و قفقاز به اروپا متصل میشود، میتواند وابستگی به پاکستان را کاهش دهد، ولی ضعف زیرساختها و ناپایداری سیاسی و اقتصادی، اجرای آن را در کوتاهمدت دشوار میسازد. افزون بر این، تقویت روابط تجاری افغانستان با همسایههای شمالی (تاجیکستان، ترکمنستان، ازبیکستان) و سایر کشورهای آسیای میانه، سبب کاهش وابستگی تجاری کشور به مسیرهای تجاری پاکستان خواهد شد.
سوم، افتتاح دهلیز واخان در ولایت بدخشان، که مسیری مستقیم به چین ایجاد میکند، گزینهای تحولآفرین است. این مسیر میتواند وابستگی به پاکستان را تا حد زیادی کاهش دهد و با اتصال به بازار چین، موقعیت محصور افغانستان را به یک مزیت استراتژیک تبدیل نماید. با این حال، صعبالعبور بودن منطقه، نیاز به سرمایهگذاری کلان و وابستگی به همکاری چین، عملی شدن آن را با موانع جدی روبرو کرده است. ضمن اینکه کاهش نفوذ پاکستان در این زمینه، ممکن است با مقاومت اسلامآباد مواجه شود.
با این همه، پایان وابستگی افغانستان به گذرگاه تورخم به ترکیبی از اراده سیاسی، سرمایهگذاری هدفمند و همکاریهای منطقهای بستگی دارد. گزینههایی مانند چابهار، راه لاجورد و بویژه دهلیز واخان، هر یک پتانسیل کاهش این وابستگی را دارند، اما محدودیتهای مالی، زیرساختی و سیاسی کنونی، تحقق این هدف را به آیندهای دور موکول کرده است.
بنابراین، تا زمانی که این مسیرهای جایگزین بهطور کامل عملی نشوند، تورخم همچنان گلوگاهی در دست پاکستان باقی خواهد ماند و افغانستان ناگزیر از تحمل پیامدهای آن خواهد بود. با این وجود، حرکت تدریجی بهسوی تنوع مسیرهای تجاری میتواند روزنهای برای رهایی از این تنگنا باشد.