گلبدین حکمتیار و تناقض‌های یک «مصلحِ جنگ‌افروز»

گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی و یکی از ویرانگران اصلی کابل در دهه ۷۰ شمسی، در نامه‌ای تازه به مردم و پارلمان پاکستان، از «درگیری خطرناک» میان اسلام‌آباد و کابل هشدار داد و خواهان سیاست عادلانه شد – اما این سخنان صلح‌جویانه از زبان کسی برمی‌خیزد که خود نماد تناقض میان شعار و عمل است.
لینک کوتاه: https://memar.press/?p=157137
منتشر شده در 3 ساعت پیش
شماره خبر 157137
6 عقرب 1404

در روزهایی که روابط افغانستان و پاکستان در تنش فرو رفته، گلبدین حکمتیار همان چهره‌ای که سال‌ها با راکت‌هایش کابل را به خاک و خون کشید، اینبار در نقش «موعظه‌گر صلح» ظاهر شده است. او در نامه‌ای به مردم و پارلمان پاکستان هشدار داده که تهدید و حمله راه‌ حل منازعات نیست. اما پرسش اساسی این است: آیا مردی که خود نماد جنگ و تفرقه در تاریخ معاصر افغانستان است، صلاحیت سخن گفتن از صلح و عقلانیت را دارد؟

گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، در تازه‌ ترین نامه‌اش به مردم و پارلمان پاکستان، از «درگیری خطرناک» میان دو کشور مسلمان هشدار داده و خواهان «سیاستی عادلانه» از اسلام‌آباد در برابر کابل شده است.
اما آنچه این نامه را به طنزی تلخ بدل می‌کند، نه محتوای آن، بلکه گوینده‌اش است. حکمتیار که در در سال های ۱۳۷۵ تا پاییز ۱۳۸۰، یکی از عاملان اصلی ویرانی کابل و آغاز جنگ‌های داخلی بود، اکنون از اخلاق اسلامی، همزیستی مسالمت‌آمیز و احترام متقابل دم می‌زند.
شاید تاریخ افغانستان کمتر چهره‌ای را به یاد داشته باشد که این‌گونه میان سخن و عمل، میان شعار صلح و کارنامه‌ی خون فاصله داشته باشد.

آقای حکمتیار در نامه‌اش نوشته است که «روابط کابل و اسلام‌آباد در مسیر تنش خطرناک قرار دارد.»
عجبا! مگر همان تو نبودی که پس از سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله و تشکیل دولت اسلامی طبق پیمان پیشاور، دست رد بر سینه‌ی توافق ملی زدی؟
در آن زمان، تمام احزاب جهادی از جمعیت گرفته تا وحدت و اتحاد بر سر تقسیم قدرت به توافق رسیده بودند. حتی برای تو، کرسی نخست ‌وزیری در نظر گرفته شده بود، اما تو خواهان تمام قدرت بودی و در پی تاج پادشاهی. نتیجه چه شد؟
تو بودی که بمباران کابل را آغاز کردی. راکت‌هایت خانه و مسجد را یکی می‌کرد. از کوه‌های جنوب، پایتخت را چنان گلوله ‌باران کردی که بیش از ۶۰ هزار غیرنظامی، زن و کودک بی‌گناه قربانی شدند. حال چگونه امروز از خطر درگیری میان «دو کشور مسلمان» سخن می‌گویی، در حالی که خون هزاران مسلمان هموطن ات هنوز بر دستان تو خشک نشده است؟

گفته ای «دو کشور مسلمان در آستانهٔ درگیری‌اند»؛ اما مردم افغانستان چه بودند، مسلمان نبودند؟

جناب حکمتیار، تو امروز به پاکستان توصیه می‌کنی که سیاست عادلانه در برابر افغانستان در پیش گیرد.
اما پرسش ما این است: آیا مردم کابل، مزار، هرات و قندهار مسلمان نبودند؟
چرا آن روز که همه‌ی احزاب جهادی متحد شده بودند و به تو نیز کرسی نخست‌وزیری پیشنهاد کردند، به جای تدبیر، شمشیر کشیدی؟ چرا جوی‌های خون را در شهر جاری ساختی و خانه به خانه راکت فرستادی؟
اگر امروز از «همسایه مسلمان» سخن می‌گویی، آن روز چرا مسلمانان کشور خود را دشمن دانستی؟
شرم بر تو و همه‌ی متحدان ات که در جنگ‌های داخلی، کشور را به ویرانه بدل کردند و امروز در لباس «عقل‌گرای سیاسی» دم از صلح می‌زنند.

در نامه‌ات نوشته‌ای: «ملت افغانستان قربانی سیاست‌های نادرست همسایه‌های خود بوده است.»
بلی، درست گفتی؛ اما فراموش کرده‌ای که آن سیاست‌های نادرست از لوله‌ی تفنگ تو پیاده می‌شد.
تو همان مجری طرح‌های استخبارات پاکستان (ISI) بودی؛ تو بودی که از پناهگاه‌های پیشاور برای حمله به کابل فرمان صادر می‌کردی.
امروز از پاکستان می‌خواهی که رفتار عادلانه داشته باشد؟ مگر در آن سال‌ها جز خدمت به همان دستگاه، کاری کردی؟
مگر همان اسلام‌آباد نبود که در سایه‌اش حزب ‌ات را تغذیه، تجهیز و برای ویرانی وطن بسیج می‌کرد؟
تاریخ نه فراموش می‌کند و نه تطهیر.

در دوران جمهوری نیز، تو و حزب‌ات دست از خشونت برنداشتید. یکی از افراد فریب‌خورده‌ی حزب تو، در قلب کابل عملیات انتحاری انجام داد و زنان و کودکان بی‌گناه را به شهادت رساند.
و با آن همه کارنامه‌ی سیاه، به کابل برگشتی و با دولت قرارداد صلح بستی؛ اما نه برای اصلاح، بلکه برای توطئه‌ای تازه.
گزارش‌ها از دیدارهای پنهان و تلاش برای کودتا، از ارسال دخترانت به سفارت امریکا برای رایزنی‌های سیاسی و از رفتارهای دوگانه‌ات سخن می‌گویند.
خوشا به درایت طالبان ـ که با همه‌ی نقدهای جدی به آنان ـ دست‌کم تو را خوب شناختند و خانه‌نشینت کردند تا بار دیگر راکت‌های نفاقت بر فرق مردم فرود نیاید.

پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند.»

آیا در هیچ دوره‌ای، مردم مسلمان افغانستان از دست تو (حکمتیار)  در امان بودند؟

و در حدیث دیگری پیامبر اسلام می فرماید: «کسی که به اندازه ذره‌ای تعصب در دل دارد، داخل بهشت نمی‌شود.» اسلام هرگونه تعصب قومی، مذهبی و نژادی را مانع از ورود به بهشت دانسته است. یعنی تنها وحدت در تقوا و انسانیت مورد تأیید خداست، نه تفاخر قومی یا فرقه‌ای.

اما تو (حکمتیار) هم دارای تعصب مخرب مذهبی و قومی استی، و هم دارای تعصب مضر زبانی!
در قرآن آمده است: «وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ» (بقره، 190) یعنی: تجاوز نکنید، که خدا تجاوزگران را دوست ندارد.»

تو نه ‌تنها از تجاوز بازنایستادی، بلکه جنگ را مقدس جلوه دادی و خون مسلمانان را مباح شمردی.
از دید حقوق بشر نیز، کارنامه‌ی تو نقض صریح اصول بنیادین منشور ملل متحد است؛ از جمله حق حیات، حق امنیت و حق مشارکت سیاسی آزاد.

قرآن می فرماید: «وَالصُّلْحُ خَيْرٌ» یعنی: و صلح بهتر است.(سوره نساء، آیه 128)

این جمله‌ی کوتاه، قاعده‌ای کلی است که در همه‌ی روابط  خانوادگی، اجتماعی و سیاسی صدق می‌کند. اسلام تأکید می‌کند که هرجا راه صلح و سازش ممکن باشد، از نزاع و درگیری باید پرهیز کرد.

اما حکمتیار همواره بر طبل جنگ نواخت و این در حالی ست که خداوند در قرآن می فرماید: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (سوره حجرات، آیه 49) یعنی: جز این نیست که همه مؤمنان با هم برادرند؛ بنابراین (در همه نزاع ها و اختلافات) میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید، و از خدا پروا نمایید که مورد رحمت قرار گیرید.
خداوند رابطه‌ی میان مؤمنان را برادری ایمانی قرار داده و اختلاف میان آنان را نوعی جدایی میان اعضای یک پیکر دانسته است. بنابراین هر مسلمانی موظف است در اختلافات، نقش میانجیِ صلح‌طلب را ایفا کند. در هیچ نظام اخلاقی و انسانی، کسی که مردم خود را راکت باران کرده، نمی‌تواند واعظ صلح و اخلاق باشد.

و این را باید گفت که صاحب این قلم، طرفدار هیچ جنگی نیست،  نه با پاکستان، نه با هیچ ملت دیگر.
اما این سطور، فریادی است بر ضد ریا و فراموشی. ملت افغانستان از جنگ و خون خسته است، اما از تحریف تاریخ نیز بیزار است.
گلبدین حکمتیار، تو نماد نسلی از رهبران جاه‌طلبی هستی که به نام اسلام، به نام جهاد، اما در حقیقت برای قدرت، کشور را به خاک سیاه نشاند.
امروز اگر از «عقلانیت» و «صلح» سخن می‌گویی، نخست باید در پیشگاه خدا، وجدان ملت و تاریخ توبه کنی و از مردم افغانستان صادقانه عذرخواهی نموده طلب بخشش کنی. صلح واقعی از زبان کسانی می‌جوشد که خون نریخته‌اند، نه از کسانی که دست‌هایشان تا آرنج در خون وطن فرو رفته است.
و تاریخ، همان‌گونه که بر ویرانه‌های کابل گواه است، تو را نه در صف صلح‌جویان، بلکه در صف ویرانگران خواهد نوشت.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email