گسترش فقر و گرسنگی در نبود ساختار توانمند و کارآمد

افغانستان این روزها با چالش‌های متعددی دست‌وپنجه نرم می‌کند، اما شاید یکی از تلخ‌ترین و خاموش‌ترین فجایع آن، بحران گرسنگی باشد؛ بحرانی که نه تنها در میان آمارها گم شده، بلکه به نظر می‌رسد حساسیت جامعه جهانی را نیز آن‌گونه که باید، برنمی‌انگیزد.
گسترش فقر و گرسنگی در نبود ساختار توانمند و کارآمد

افغانستان این روزها با چالش‌های متعددی دست‌وپنجه نرم می‌کند، اما شاید یکی از تلخ‌ترین و خاموش‌ترین فجایع آن، بحران گرسنگی باشد؛ بحرانی که نه تنها در میان آمارها گم شده، بلکه به نظر می‌رسد حساسیت جامعه جهانی را نیز آن‌گونه که باید، برنمی‌انگیزد.

گزارش تازه برنامه جهانی غذا، آینه تمام‌نمای وضعیت معیشتی میلیون‌ها انسان در افغانستان است. بنابراین گزارش، بیش از ۱۰ میلیون نفر برای زنده ماندن، به کمک‌های غذایی اضطراری نیاز دارند. این یعنی یک‌چهارم جمعیت کشور، برای ادامه حیات، به نان شب محتاج‌اند. و فاجعه زمانی عمیق‌تر می‌شود که بدانیم حدود پنج میلیون کودک در افغانستان، با گرسنگی بحرانی مواجه‌اند.

در کنار این آمارها، اعلام رشد دو درصدی اقتصادی از سوی بانک جهانی، در ظاهر نشانه‌ای از بهبود است؛ اما حقیقت آن است که این رشد اندک نه‌تنها نتوانسته بیکاری، فقر و ضعف زیرساخت‌های اقتصادی را کاهش دهد، بلکه در نبود حمایت‌های مستمر بین‌المللی، این دستاورد شکننده در معرض تهدید قرار گرفته است.

کاهش ۴۰ درصدی کمک‌های غذایی، آن‌هم در کشوری که ساختار تولید و تأمین مواد غذایی آن از هم پاشیده، حکم عقب‌نشینی از خط مقدم نبرد با فقر و گرسنگی را دارد. این عقب‌نشینی، نه‌تنها دست خانواده‌های آسیب‌پذیر را خالی‌تر کرده، بلکه جامعه‌ای خسته و ناامید را در معرض بی‌ثباتی بیشتر قرار داده است. وقتی کمک‌های غذایی از پوشش ۱۴ درصد جمعیت به یک درصد کاهش پیدا می‌کند، دیگر نمی‌توان از «بحران» حرف زد؛ باید از «فاجعه» گفت.

از سوی دیگر، بحران‌های اقلیمی نظیر خشکسالی، سیلاب، و کمبود منابع آب، همچون ضربه‌های پیاپی بر پیکر نیمه‌جان کشاورزی افغانستان فرود می‌آیند. ساختار سنتی مدیریت منابع، ناکارآمدی در برنامه‌ریزی و غیبت سیاست‌های اقتصادی فراگیر، این بحران را پیچیده‌تر ساخته است.

نکته تأسف‌بار این‌جاست که در جهان امروز، گرسنگی نه نتیجه کمبود منابع، که محصول نابرابری در توزیع، بی‌توجهی سیاسی و تصمیمات بیرونی است. افغانستان قربانی همین بی‌عدالتی جهانی شده است؛ کشوری که در دهه‌های اخیر بیشتر محل آزمون سیاست‌های جهانی بوده تا میدان توسعه و بازسازی واقعی.

راه‌حل این بحران، تنها در ارسال کمک‌های مقطعی خلاصه نمی‌شود. افغانستان نیازمند نگاهی بلندمدت، سیاست‌های توسعه‌محور، سرمایه‌گذاری در کشاورزی پایدار، بازسازی زیرساخت‌ها و احیای سیستم‌های توزیع عادلانه غذاست. همچنین، سازمان‌های بین‌المللی باید به مسئولیت اخلاقی و انسانی خود در برابر ملتی که قربانی جنگ، تحریم و بی‌ثباتی شده، وفادار بمانند.

گرسنگی در افغانستان، صدایی ندارد، اما فریادهای خاموش آن، در چشمان گودرفته‌ی کودکان این سرزمین پیداست. این بحران، آزمونی جدی برای وجدان جهانی است.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط