مناقشه بر سر کرسی افغانستان در سازمان ملل متحد، به یکی از نمادهای بحران مشروعیت سیاسی در ساختار کنونی قدرت در افغانستان تبدیل شده است. طالبان از زمان سقوط جمهوریت، تلاش دارند جایگاه افغانستان را در سازمانهای بینالمللی از آن خود کنند؛ اما با موانع جدی از سوی جامعه جهانی و بهویژه سازمان ملل مواجهاند. از سوی دیگر، نماینده فعلی افغانستان در سازمان ملل، نصیر احمد فایق، با تکیه بر مشروعیت دولت پیشین، همچنان بهعنوان نماینده رسمی کشور شناخته میشود. این تقابل میان «قدرتِ حاکم بر کابل» و «نماینده رسمی در نیویورک» بازتابی است از بحران عمیقتری که ریشه در عدم مشروعیت و نبود مشارکت مردمی در تعیین سرنوشت سیاسی افغانستان دارد.
سخنگوی طالبان اخیراً با انتقاد تند از سازمان ملل متحد، مخالفت این نهاد با واگذاری کرسی افغانستان به نماینده طالبان را «مایه شرم» خوانده و مدعی شده است که کرسی افغانستان حق کسانیست که در این کشور حاکمیت دارند. این در حالیست که پرسش اساسی این است: آیا صرفِ تصرف قدرت میتواند به معنای مشروعیت داخلی و بینالمللی باشد؟
طالبان پس از تسلط بر کابل، بهرغم در دست داشتن ابزارهای قدرت، تاکنون نتوانستهاند ساختاری ایجاد کنند که مورد تأیید اکثریت ملت افغانستان و جامعه بینالمللی باشد. این گروه نه از مسیر انتخابات و اراده مردم، بلکه از راه زور به قدرت رسیدهاند؛ آن هم در حالی که صدای زنان، اقوام، اقلیتها، نهادهای مدنی و سیاسی بهشدت سرکوب شده و رسانهها محدود شدهاند. پس چگونه میتوان ادعای نمایندگی از مردم کرد، در حالیکه اراده و رای مردم عملاً نادیده گرفته شده است؟
از سوی دیگر، اگر طالبان مدعیاند که نماینده فعلی افغانستان در سازمان ملل، مشروعیت ندارد و از کسی نمایندگی نمیکند، این ادعا را باید بهگونهای عادلانه در مورد خود آنان نیز مطرح کرد. همانگونه که نماینده پیشین بر پایه یک حکومت ازمیانرفته فعالیت میکند، طالبان نیز حکومتی را شکل دادهاند که نه تنها فاقد مقبولیت داخلیست، بلکه در سطح بینالمللی نیز به رسمیت شناخته نشده است. هیچ کشور عضو سازمان ملل به جز روسیه، هنوز طالبان را بهعنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت نشناخته و این خود گویای عدم پذیرش آنان در نظام بینالملل است.
واقعیت این است که مشکل افغانستان نه در نیویورک حل میشود و نه با تغییر نام نماینده در سازمان ملل. مسئله اصلی، نبود یک ساختار سیاسی فراگیر، مردمی و پاسخگو در کابل است. تا زمانی که در افغانستان یک روند مشروعِ سیاسی، مبتنی بر مشارکت مردم، انتخابات آزاد و احترام به حقوق بشر شکل نگیرد، نه کرسی در سازمان ملل و نه هر نهاد بینالمللی دیگری نمیتواند بازتابدهنده اراده ملت افغانستان باشد.
راهحل نهایی، مراجعه به مردم است؛ نه به پروپاگندای رسانهای، فشار سیاسی یا دعواهای بینالمللی. اگر طالبان به راستی مدعی حاکمیت ملی هستند، بگذارند این ادعا در یک همهپرسی ملی آزاد، شفاف و نظارتشده توسط نهادهای بیطرف بینالمللی سنجیده شود. تنها از مسیر رأی مردم است که هم مشروعیت داخلی بهدست میآید و هم مقبولیت جهانی فراهم میشود.
تا آن زمان، کرسی افغانستان در سازمان ملل، نه نماد قدرت سیاسی در کابل، بلکه یادآور غیبت مردم در سرنوشت سیاسیشان خواهد بود.