کج فهمی از دین و خیانت امریکا صدای حقیقت را کشت

افغانستان امروز نه فقط از آزادی بیان، بلکه از «حق دانستن» محروم است. آنچه در دو دهه جمهوریت، با تمام ضعف‌ها و کاستی‌ها ساخته شد، ساختار رسانه‌ای پویا، خبرنگاران شجاع و امید به آزادی بیان معقول بود، اما اکنون در زیر چکمه‌های استبداد «کج فهمی طالبان از دین» خرد شده است.
کج فهمی از دین و خیانت امریکا صدای حقیقت را کشت
لینک کوتاه: https://memar.press/?p=156679
منتشر شده در 3 ساعت پیش
شماره خبر 156679
4 عقرب 1404

نویسنده: ز. نظری

چهار سال پس از سقوط جمهوریت، افغانستان در سکوتی سنگین فرو رفته است؛ سکوتی که نه از آرامش، بلکه از ترس، سانسور و شکنجه زاده شده است. بر پایه‌ی گزارش‌های «نی» و «دیدبان حقوق بشر»، بیش از ۸۰ درصد رسانه‌ها تعطیل شده، صدها خبرنگار بازداشت و شکنجه شده‌اند، و زنان تقریباً از عرصه اطلاع ‌رسانی حذف گردیده‌اند. در این فاجعه، طالبان با تفسیر انحرافی از دین، آزادی بیان را نابود کرده‌اند؛ اما پیش از آن، امریکا، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد با تبانی و خیانت، زمینه‌ی این سیاهی را فراهم کردند. افغانستان، قربانی هم‌زمان جهل دینی، خیانت سیاسی و ریاکاری جهانی است.

افغانستان امروز نه فقط از آزادی بیان، بلکه از «حق دانستن» محروم است. آنچه در دو دهه جمهوریت، با تمام ضعف‌ها و کاستی‌ها ساخته شد، ساختار رسانه‌ای پویا، خبرنگاران شجاع و امید به آزادی بیان معقول بود، اما اکنون در زیر چکمه‌های استبداد «کج فهمی طالبان از دین» خرد شده است.
اما این فروپاشی، ناگهانی و تصادفی نبود؛ این مرگ تدریجی نتیجه‌ی معامله‌ای ننگین در دوحه، فرار شرم‌آور اشرف غنی، و سکوت سرد جامعه جهانی است. امریکا که روزی از «آزادی رسانه» و «مبارزه با تروریزم» به‌عنوان توجیه اشغال سخن می‌گفت، اکنون در برابر نابودی همان ارزش‌ها چشم بسته است.

امریکا، با امضای توافقی ناقص و منفعت‌جویانه با طالبان، نه صلح را به افغانستان آورد و نه آزادی را پاس داشت. آنچه آورد، بازگشت سایه تاریکی بود. امروز باید گفت: سقوط رسانه‌ها در افغانستان، سقوط اخلاق در سیاست جهانی است.

طالبان مدعی‌اند که بر پایه‌ی شریعت حکومت می‌کنند، اما هیچ سوره‌ای در قرآن، آزادی معقول را حرام نکرده است و هیچ آیه‌ای شکنجه و سانسور را مشروع نمی‌سازد.
اسلام، بر مبنای «اقْرَأْ» و «شُورَى» بنا شده است؛ بر دانستن، گفت‌وگو، و مشارکت عقلانی انسان‌ها. طالبان اما این جوهر دین را با تفسیری قبیله‌ای و قدرت‌طلبانه نابود کرده‌اند.

در گزارش دیدبان حقوق بشر آمده است که خبرنگاران تنها به‌ دلیل گفت‌وگو با رسانه‌های بین‌المللی، یا حتی برای پوشش برنامه‌های فرهنگی، بازداشت و شکنجه شده‌اند. در برخی موارد، مأموران استخبارات طالبان خبرنگاران را به جرم «گزارش درباره اختلافات داخلی طالبان» مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند تا جایی که «دندان‌ها و استخوان‌های صورت‌شان شکسته است.»
این رفتارها نه با شریعت و نه با حقوق بشر، بلکه با شقاوت منطبق است. آن‌ها از دین ابزاری ساخته‌اند برای توجیه ترس، حذف و تحقیر. چنان‌که در حدیث آمده است:«گفتن سخن حق در برابر حاکم ستمگر، برترین جهاد است.» اما طالبان، برعکس، هر صدای حق‌گو را خفه می‌کنند.

امریکا پس از بیست سال حضور در افغانستان، با امضای «توافق دوحه»، طالبان را از انزوای جهانی بیرون کشید و مشروعیت سیاسی بخشید، بی‌آن‌که ضمانتی برای حقوق بشر و رسانه‌ها از طالبان گرفته شود. در حقیقت، واشنگتن با نادیده‌گرفتن نیروهای مدنی، روزنامه‌نگاران و زنان، آزادی را قربانی مصلحت کرد. آنچه امروز می‌بینیم، نتیجه‌ی همان مصلحت‌گرایی است: کشوری بی‌صدا، مردمی بی‌قدرت، و جهانی بی‌وجدان..

امریکا نه‌تنها طالبان را از نظر سیاسی مشروع کرد، بلکه با بی‌عملی کنونی‌اش، به تداوم استبداد کمک می‌کند. حقوق بشر، هنگامی که ابزار سیاست شود، دیگر «حق» نیست، بلکه «دروغی دیپلماتیک» است.

در این فاجعه، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد نقش تعیین‌کننده دارند. غنی، به‌جای دفاع از جمهوریت، با شبکه حقانی زد و بند کرد، ارتش را از درون تضعیف نمود و در لحظه‌ی بحران، با چمدان‌های پر از پول بیت المال گریخت، و ملت را به چنگال طالبان سپرد.
از سوی دیگر، زلمی خلیلزاد، لابی‌گر طالبان در واشنگتن، با ظاهری دیپلماتیک، ولی با باطنی معامله‌گر، دروازه قدرت را به روی طالبان گشود. تاریخ قضاوت خواهد کرد که خیانت او کمتر از خشونت طالبان نیست.

رسانه آزاد، ستون چهارم دموکراسی است؛ آیینه‌ای که واقعیت را به جامعه بازمی‌تاباند. رسانه‌ها وجدان جمعی ملت‌اند، وقتی خاموش شوند، حقیقت می‌میرد. آزادی رسانه، یعنی آزادی اندیشه، شفافیت قدرت، و امید مردم به دانستن. اما در افغانستان امروز، این وجدان به قتل رسیده است.

گزارش نهاد «نی» نشان می‌دهد که بیش از ۸۱ درصد کارکنان رسانه‌ای بیکار شده‌اند و دسترسی به اطلاعات «تقریباً به صفر» رسیده است. وقتی حقیقت از میان می‌رود، فساد می‌روید؛ وقتی خبرنگار در زندان است، حاکمیت دروغ، آسوده می‌خوابد.
در غیاب رسانه، مردم قربانی روایت رسمی قدرت می‌شوند؛ دروغ، حقیقت می‌شود و سکوت، فضیلت.

در گزارش دیدبان حقوق بشر آمده است که بسیاری از خبرنگاران ناچار شده‌اند فقط خبرهای رسمی و تبلیغاتی را پوشش دهند. این «خودسانسوری اجباری» بدترین نوع مرگ حرفه‌ای است؛ زیرا دیگر لازم نیست قدرت، دهان خبرنگار را ببندد او خود، از ترس، دهان خویش را می‌بندد.
در چنین فضایی، جامعه از درون می‌پوسد و ترس، به بخشی از فرهنگ بدل می‌شود. و این دقیقاً همان هدف طالبان است: «جامعه‌ای مطیع، بی‌صدا و بی‌سؤال.»

امروز افغانستان در مرگ رسانه، مرگ آگاهی را تجربه می‌کند. طالبان با زبان دین، حقیقت را می‌کشند؛ امریکا با زبان حقوق بشر، سکوت می‌کند؛ و جهان، در برابر فریادهای خاموش خبرنگاران افغانستان، گوش خود را بسته است.
اما حقیقت را نمی‌توان برای همیشه کشت. تاریخ نشان داده است که هیچ استبدادی پایدار نیست، و هر صدای خاموش‌شده‌ای، در آینده‌ای نزدیک، در فریادی بزرگ ‌تر بازمی‌گردد.

جهان باید بداند که دفاع از خبرنگاران افغانستان، دفاع از انسانیت است. و طالبان باید بدانند که «دینداری بی‌عدالت» و «قدرتِ بی‌اخلاق»، نه دولت می‌سازد و نه امت.
آزادی بیان، موهبت غرب نیست؛ ریشه در قرآن دارد، در عقل، در وجدان و در فطرت انسانی وجود دارد.
اگر افغانستان بخواهد از این تاریکی رهایی یابد، نخست باید صدای خود را باز یابد؛ زیرا ملت بی‌صدا، یعنی ملتی بی‌هویت و ملت مرده.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email