نویسنده: ز. نظری
دستور تازه طالبان برای ضبط تلفنهای هوشمند زنان و دختران، آخرین حلقه از زنجیره محدودیتهایی است که از چهار سال پیش بر نیمی از جمعیت افغانستان تحمیل شده است. این اقدام نه در اسلام جایگاهی دارد و نه در منطق حقوق بشر، اما ریشه این تراژدی تنها طالبان نیست؛ امریکا با خروج بیمسئولیت خود، رهبران سیاسی ناکام پس از جهاد، و دولتهای بیکفایت جمهوریت نیز همه سهمی در این سقوط تاریخی دارند.
افغانستان امروز شاهد یکی از تاریک ترین فصلهای تاریخ خویش است. زنانی که روزی امید آینده کشور بودند، اکنون به زندانیان خاموش بدل شدهاند؛ نه اجازه تحصیل دارند، نه حق کار، و اکنون حتی ابزار سادهای چون تلفن همراه نیز از آنان دریغ میشود. این تراژدی تنها بر گردن طالبان نیست، بلکه میراث تلخ سالها بیمسئولیتی قدرتهای خارجی و داخلی است.
طالبان طی چهار سال گذشته تمامی عرصههای زندگی زنان را مسدود کردهاند؛ دروازههای مکاتب و دانشگاهها را بر روی زنان و دختران بسته، امکان کار را از آنان گرفته، و فعالیت اجتماعی و فرهنگیشان را ممنوع ساختهاند. امروز با مصادره تلفنهای هوشمند، میکوشند زنان را از آخرین روزنه ارتباط با جهان محروم سازند. این محدودیتها نه تنها زندگی فردی زنان را نابود میکند، بلکه آینده افغانستان را از سرمایه انسانی تهی میسازد. از منظر اسلام، چنین رفتارهایی هیچ توجیهی ندارد؛ دین بر علمآموزی، کرامت و حضور اجتماعی زنان تأکید میکند. از منظر حقوق بشر نیز این سیاستها آشکارا تبعیض و سرکوب است.
اما طالبان تنها مقصر این وضعیت نیستند. امریکا با شعار مبارزه با تروریسم و آوردن دموکراسی وارد افغانستان شد، بیست سال جنگ و کشتار را به مردم تحمیل کرد، و سپس با شتاب و بیمسئولیتی کشور را دوباره به همان گروهی سپرد که بیست سال با آن جنگیده بود. امروز هم در حالیکه زنان کشور زیر بار فشارهای سنگین طالبان خرد میشوند، امریکا بهجای پاسخگویی، به دنبال منافع استراتژیک خویش و بازگشت به بگرام است. این رفتار لکه ننگی بر کارنامه مدعیان حقوق بشر است.
رهبران سیاسی پس از سقوط شوروی نیز سهم بزرگی در این فاجعه دارند. بهجای ساختن وطن، به جان هم افتادند، کابل را ویران کردند و تخم قومگرایی و نفرت را میان مردم پاشیدند. آنان نه از قرآن که مسلمانان را برادر میخواند پیروی کردند و نه از اصول انسانی. همین تفرقهها بود که زمینه بازگشت طالبان را فراهم ساخت.
دولتهای جمهوریت نیز در بیست سال گذشته نتوانستند فرصتهای تاریخی را به کار گیرند. میلیاردها دالر کمک خارجی حیفومیل شد و فساد ساختاری سراسر حکومت را فرا گرفت. حامد کرزی پایههای این ناکامی را گذاشت و اشرف غنی با حکومت داری بی کفایت و ناکارآمد خود و در نهایت با فرار خفتبار خود آن را تکمیل کرد. او نه تنها پول بیتالمال را ربود، بلکه کشور را به دست کسانی سپرد که خون هزاران جوان کشور در نبرد با آنان ریخته بود. این خیانتی تاریخی بود که نسلها به یاد خواهند داشت.
با این همه، خطاب به طالبان باید گفت که ادامه سیاستهای زنستیزانه، جامعه افغانستان را از درون به سوی انفجار خواهد برد. کشوری که نیمی از جمعیت اش را به سکوت و خانه نشینی وادارد، هرگز به ثبات و پیشرفت دست نخواهد یافت. زنان نه دشمن که شریک ساختن آینده کشور هستند، و حذف آنان به معنای خود ویرانی ست.
تراژدی امروز زنان افغانستان نتیجه زنجیرهای از خیانتها، ناکامیها و بیمسئولیتیهاست: خیانت عده ی رهبران پس از جهاد، ناکارآمدی دولتهای جمهوریت، خروج بیمسئولیت امریکا و زن ستیزی طالبان.
اما هیچ ظلمی پایدار نیست. تاریخ گواهی میدهد که صدای عدالت، هرچند خاموش شود، دوباره طنین خواهد انداخت. طالبان، امریکا و رهبران ناکام گذشته همه در برابر این وجدان تاریخی مسئولاند. آینده افغانستان نه با اسلحه و تبعیض، بلکه با خرد، عدالت و همبستگی ساخته خواهد شد.