چالش‌ها و پیامدهای توافقنامه دوحه

چالش‌ها و پیامدهای توافقنامه دوحه

توافقنامه دوحه که در فوریه ۲۰۲۰ میان آمریکا و طالبان به امضا رسید، یکی از مهم‌ترین اسناد سیاسی در روند تحولات افغانستان در دهه اخیر به شمار می‌رود. این توافقنامه نه تنها پایانی برای حضور طولانی‌مدت نیروهای آمریکایی در افغانستان را هدف قرار داد، بلکه به‌عنوان مبنایی برای آینده سیاسی کشور طراحی شده بود. با این حال، ابعاد مختلف این توافقنامه و نتایج آن همچنان محل بحث و اختلاف نظر است.

یکی از مهم‌ترین مواردی که زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه پیشین آمریکا در امور صلح افغانستان، به آن اشاره کرده، عدم تعیین ماهیت حکومت آینده افغانستان در این توافقنامه است. خلیلزاد تأکید دارد که مطابق متن توافقنامه، تعیین شکل حکومت باید از طریق گفت‌وگو میان طالبان و سایر جریان‌های سیاسی افغان صورت می‌گرفت. این رویکرد نشان می‌دهد که توافقنامه بیشتر بر جنبه خروج نیروهای آمریکایی و ایجاد فضایی برای مذاکرات بین‌الافغانی متمرکز بوده است تا تعیین یک نظام سیاسی مشخص.

با این حال، اختلاف نظر میان طرف‌های مختلف درباره مفاد و اهداف این توافقنامه، به ویژه میان طالبان و نمایندگان پیشین آمریکا، نشان‌دهنده وجود تناقضات و سوءتعبیرهایی در متن و اجرای این توافقنامه است.

محمد عبدالکبیر، معاون سیاسی طالبان، به صراحت اعلام کرده است که این توافقنامه صرفاً برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بوده و هیچ الزامی در خصوص تعیین نظام سیاسی این کشور ایجاد نمی‌کند. او همچنین تأکید کرده است که طالبان اجازه دخالت هیچ قدرت خارجی در امور داخلی افغانستان را نخواهند داد.

از سوی دیگر، انتقادات متعددی به خلیلزاد و نحوه مدیریت او در فرآیند مذاکرات وارد شده است. از جمله این انتقادات، آزادسازی هزاران زندانی طالبان به منظور پیشبرد مذاکرات و همچنین عدم توانایی در تضمین یک توافق پایدار میان طالبان و دولت پیشین افغانستان بود. این تصمیمات، به باور بسیاری، به قدرت گرفتن طالبان و فروپاشی سریع دولت اشرف غنی انجامید. برخی از جریان‌های سیاسی افغان، خلیلزاد را به خیانت متهم کرده و معتقدند که او در مدیریت این روند به درستی عمل نکرده است.

با سقوط کابل و فرار اشرف غنی، طالبان حکومتی گروهی و قومی را به وجود آوردند که تاکنون هیچ کشوری آن را به رسمیت نشناخته است. این وضعیت نشان می‌دهد که توافقنامه دوحه در تحقق اهداف اصلی خود، یعنی ایجاد یک چارچوب برای آینده سیاسی افغانستان، ناکام مانده است. به جای یک نظام سیاسی مورد توافق همه طرف‌ها، افغانستان اکنون با حکومتی مواجه است که بر اصول و دیدگاه‌های خاص طالبان استوار است.

این مسائل نشان می‌دهد که توافقنامه دوحه نه تنها نتوانسته است به یک راه‌حل جامع برای بحران افغانستان دست یابد، بلکه با ایجاد خلأ قدرت، زمینه‌ساز تسلط یک‌جانبه طالبان بر افغانستان شده است. از سوی دیگر، عدم تعهد به مفاد مربوط به مذاکرات بین‌الافغانی و فقدان یک مکانیسم اجرایی برای تحقق این بخش از توافقنامه، به بحران مشروعیت سیاسی در افغانستان دامن زده است.

با بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، برخی بر این باورند که امکان بازنگری در توافقنامه دوحه و تلاش برای اجرای کامل آن وجود دارد. اما چالش اصلی این است که چگونه می‌توان با توجه به وضعیت موجود، تعهدات این توافقنامه را عملی کرد و افغانستان را به مسیر گفت‌وگو و تعامل سیاسی بازگرداند؟ در این میان، طالبان با تکیه بر اصول اعتقادی و حفظ مواضع خود، بر ادامه حکومت فعلی تأکید دارند و این موضوع راه را برای تحقق توافقنامه دوحه بیش از پیش دشوار می‌کند.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
اړونده منځپانګه