نویسنده: م. کهریزنوی
تصمیم طالبان برای حذف عنوان «سرپرست» نه نشانهای از مشروعیت، بلکه اعلام رسمی پایان «مرحله گذار» و آغاز «حاکمیت مطلقه» است؛ حاکمیتی که نه بر بنیاد خرد و شریعت اسلام استوار است، نه بر حقوق بشر و اراده مردم افغانستان. این تحول، هم رسوایی امریکا را به نمایش میگذارد که افغانستان را به همان گروهی تحویل داد که تروریست میخواند، و هم چهره واقعی طالبان را آشکار میسازد که چهار سال است نیمی از جامعه را به بند کشیدهاند، مذهب برحق جعفری را لغو کردهاند، و با کوچهای اجباری سیاست قومی و استبداد خود را بر سرزمین تحمیل میکنند.
افغانستان امروز در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ معاصر خود ایستاده است. طالبان، با فرمان اخیر رهبرشان، عنوان «سرپرست» را از کابینه حذف کرده و به زعم خودشان «ثبات کامل» و «پایان آزمایشی بودن حکومت» را اعلام کردند. اما این تغییر صوری، نه تنها بحران مشروعیت طالبان را حل نکرد، بلکه دریچه کوچک امید به اصلاح یا گفتوگوی سیاسی را نیز بست. اکنون جامعه افغانستان و جهان با واقعیتی تلخ رو به رو هستند: یک قدرت تک بعدی، تک قومی و استبدادی، بدون هیچ پایگاه قانونی و مردمی. در چنین شرایطی، پرسش اصلی این است: آیا این پایان خاموشی مردم و سکوت جهان است یا آغاز تلاش برای راه بدیلی که بتواند افغانستان را از چنگال جهل و استبداد رها سازد؟
طالبان با حذف عنوان «سرپرست» میخواستند به دنیا نشان دهند که حکومتشان پایدار و قطعی است. اما از منظر خرد و منطق، این اقدام چیزی جز قفل کردن راه اصلاحات و گفتوگو نیست. مشروعیت از رأی مردم و مشارکت عمومی میآید، نه از تغییر یک عنوان. شما طالبان هنوز مشروعیت ندارید؛ چرا که با زور و تبانی امریکا بر قدرت سوار شدید، نیمی از جامعه (زنان و دختران) را از حقوق بنیادینشان محروم کردید، و مذهب برحق جعفری را که در دولت جمهوریت به رسمیت شناخته شده بود، لغو کردید.
اسلام حقیقی، علمیترین و عادلانهترین دین است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» یعنی؛ کسب علم بر زن و مرد مسلمان واجب است. شما (طالبان)، چهار سال است که تمام زنان و دختران را از مکتب، دانشگاه و کسب دانش محروم کردهاید. این رفتار نه تنها خلاف عقل و حقوق بشر است، بلکه مخالفت مستقیم با فرمان پیامبر اسلام است. چگونه خود را مدعی دین میدانید، در حالی که به صریحترین حکم دین پشت کردهاید؟
طالبان نه تنها حقوق زنان را پایمال کردهاند، بلکه با لغو رسمیت مذهب برحق جعفری، توهینی آشکار به میلیونها شهروند کشور کردهاند. از سوی دیگر، کوچهای اجباری در بامیان و شمال افغانستان لکه ننگی است بر تاریخ این گروه. اخراج مردم از خانه و زمینشان، زورگیری و تغییر بافت قومی، هیچ توجیهی در اسلام ندارد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من ظلم معاهداً أو انتقصه حقه، فأنا خصمه یوم القیامة» یعنی؛ هرکس به مظلومی ستم کند، من در قیامت دشمن او خواهم بود. شما با ظلم به مردم و کوچ اجباری، دشمن پیامبر و دین خدا شدهاید.
جامعهای که زنانش محروم از آموزش باشند، هرگز روی پیشرفت و آرامش نمیبیند. مادر باسواد، نخستین آموزگار فرزند است و اوست که میتواند نسلی سالم، متفکر و متعهد پرورش دهد. با محروم کردن زنان از آموزش، طالبان نه تنها یک نسل، بلکه آینده کل افغانستان را به تاریکی و جهل سپردهاند. این خیانت بزرگ به اسلام، انسانیت و آینده کشور است.
امریکا با شعار «مبارزه با تروریزم» و «دموکراسی» وارد افغانستان شد، اما پس از بیست سال، همان کسانی را که تروریست مینامید، بر مسند قدرت نشاند. این نفاق و معامله سیاسی امریکا لکه ننگی بر وجدان بشریت است. جهان باید بداند که افغانستان قربانی معاملهای کثیف میان قدرتهای بزرگ و طالبان شده است.
حذف عنوان «سرپرست» نه نشانهای از ثبات، بلکه اعلان رسمی استبداد و پایان امید به اصلاح است. طالبان امروز در برابر مردم افغانستان، اسلام و تاریخ ایستادهاند؛ حکومتی که مشروعیت ندارد، چون بر ظلم، تبعیض و جهل بنا شده است. محکومیت این گروه نه تنها وظیفهی مردم افغانستان، بلکه مسئولیت جامعه جهانی است.
اما راه آینده در دست خود مردم است. اگر مردم افغانستان با آگاهی، اتحاد و همبستگی برخیزند و جهان را وادار به شنیدن صدایشان کنند، میتوانند بدیلی انسانی، خردمندانه و همهشمول برای این بنبست بسازند. طالبان میخواهند آینده را مصادره کنند، اما تاریخ نشان داده است که هیچ قدرتی نمیتواند برای همیشه نور دانش، آزادی و عدالت را خاموش سازد.