اشرف غنی، رئیسجمهوری که در روزگار بحران، مردم افغانستان را تنها گذاشت، اکنون در پیام عیدی از ساختن و اتحاد سخن میگوید، اما گذشتهی سیاسی او از وزارت مالیه تا ریاست جمهوری، چیزی جز ویرانی، قومگرایی، دروغ و خیانت را در حافظه ملی مردم کشور به جا نگذاشته است. این قلم، چهره واقعی کسی را بازنمایی میکند که به جای ساختن، بنیانها را ویران کرد.
در حالی که مردم کشور در شعلههای فقر، بیکاری، نا امنی روحی، مهاجرت و استبداد میسوزند، اشرف غنی از امارات متحده عربی، با کمال بیشرمی پیامی عیدی میفرستد که در آن خود را «ابزار اتحاد و آبادانی» معرفی میکند. این در حالیست که تاریخ معاصر افغانستان، گواهی میدهد که این چهره بهظاهر تکنوکرات، بیش از هر کس دیگر، در ریشهدواندن فساد، تقویت تبعیض قومی، تضعیف نهادهای دموکراتیک و سقوط دولت جمهوریت نقش داشته است.
آقای غنی احمدزی، وقتی ادعا میکنی «همیشه در کنار مردم افغانستان بودهای»، بدان که این توهین آشکار به هوش و حافظهی تاریخی مردم است. تو نهتنها در کنار مردم نبودی، بلکه در روزی که دشمن به دروازههای کابل رسید، کشور را با میلیونها دالر پول نقد ترک کردی. تو یک خائن ملی، کودن سیاسی، و دزد بیتالمال هستی؛ نه یک ناجی و نه یک رهبر ملی.
در دورهی وزارت مالیه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴)، شعارهای تو دربارهی اصلاحات اقتصادی، تنها در زبان و رسانه باقی ماند. واحد پولی جدید آمد، اما فقر، فساد و بیاعتمادی در اقتصاد کشور عمیقتر شد. تو تنها یک مجری نسخههای IMF و بانک جهانی بودی، نه یک مصلح اقتصادی بومی. اقتصاد مردم بر باد رفت، اما لابیگریها و نمایشهای تلویزیونیات پررونقتر شد.
در مقام رئیس دانشگاه کابل (۲۰۰۴– ۲۰۰۸)، غنی چهره واقعی خود را نشان داد: او دانشگاه را به ابزار قومگرایی بدل ساخت. تحمیل واژه «پوهنتون» بر فضای علمی فارسیزبان، بخشی از پروژهی هویتزدایی فرهنگی و فارسیستیزی ساختارمند بود. این پروژه از حلقات سیاسی دوران کرزی آغاز و در دوره غنی احمدزی به اوج رسید. در محیطی که باید دانش و منطق حاکم میبود، تبعیض و تعصب قومی حکومت میکرد.
در دوران ریاست بر کمیسیون انتقال مسئولیتهای امنیتی (۲۰۱۰–۲۰۱۳)، اشرف غنی نهتنها موفق به بومیسازی امنیت نشد، بلکه با دامن زدن به اختلافات قومی در بدنه نهادهای امنیتی، پایههای ارتش و پلیس ملی را تضعیف کرد. نتیجه آن شد که در سال ۲۰۲۱، همان ارتش در عرض چند روز فروپاشید. این میراث تو بود جناب احمدزی؛ نه امنیت، بلکه فروپاشی.
در انتخابات ۲۰۰۹، تنها ۳٪ رأی آوردی؛ چون مردم تو را شناخته بودند. اما در ۲۰۱۴، با حمایت امریکا، جنرال دوستم و سرور دانش به قدرت رسیدی؛ اما به محض رسیدن به کرسی ریاست جمهوری، قومگرایی را به سیاست رسمی تبدیل کردی. تو سهمیهبندی قومی در کنکور را قانونی کردی تا حتی نظام آموزش را هم از عقلانیت تهی کنی. تو دروغ گفتی که دنبال شایستهسالاری هستی، ولی در عمل، نظام سهمیهبندی و تعصبگرا ساختی.
تو ادعا کردهای «برای ساختن پیدا شدهای»؟ اما چه چیزی را ساختی؟ تو پنج هزار انتحاری را از زندان رها کردی. آنان برگشتند تا مکاتب، مساجد، شفاخانهها، و حتی امید مردم را به ویرانی بکشانند. تو نه سازنده، بلکه معمار نابودی جمهوری، فرهنگ، اقتصاد و ارتش کشور بودی.
در پیام اخیرت، حتی یک واژه علیه آنهای که مکاتب و دانشگاه ها را بر روی دختران بسته اند نگفتی. چرا؟ چون سقوط جمهوریت را به دست آنان ترجیح دادی تا مبادا قدرت به یک رهبر فراقومگرای دیگر منتقل شود؟
آقای غنی! تو در اوج بحران، با پولهای هنگفت مردم افغانستان به امارات فرار کردی. امروز از امنیت کاخهایت در دوبی، پیام اخلاقی برای مردم رنجکشیده میفرستی؟ دیگر کسی فریب حرفهای دروغین تو را نمیخورد. بس است، بیش از این به عقل مردم توهین نکن. تو را همه شناختهاند؛ تو یک دزد، یک دروغگو، و یک مهره سوختهای.
خون نظامیان جمهوریت بر گردن توست، آقای غنی!در پی فرار خفتبار ات از افغانستان، هزاران تن از نظامیان، افسران، سربازان ارتش ملی، پولیس و نیروهای امنیتی که در دوره جمهوریت با شجاعت و فداکاری در برابر تروریزم ایستاده بودند، شکنجه، زندانی، و تیرباران شدند. نه فقط مسئولیت این جنایت هولناک تنها بردوش قدرتمندان بر حال نیست، بلکه مسئولیت مستقیم این جنایت هولناک بر دوش کسی است که با فرار خائنانهاش ارتش را بیسر، کشور را بیدفاع، و طالبان را بیرقیب گذاشت: اشرف غنی احمدزی.
در حالی که صدها خانواده هنوز جنازه عزیزانشان را نیافتهاند، اشرف غنی در امارات با آسایش کامل زندگی میکند و با کمال وقاحت از “مشروعیت” و “ساختن” سخن میگوید. این ریاکاری مضاعف است. آقای غنی، تو باید با صدای بلند از ملت افغانستان، از خانوادههای شهدا، از سربازانی که در سنگرها جان دادند و خیانت دیدند، و از تمام نیروهای امنیتی دوره جمهوریت معذرتخواهی کنی.هرچند این عذرخواهی، هرگز مرهمی بر زخمهای خانوادههایی نیست که فرزندانشان تیرباران، مفقود و نابود شدند؛ اما لااقل اعتراف به جرم، کوچکترین گام برای بازگرداندن شرافتیست که تو با فرار ات از کشور، از خودت ربودهای.
اشرف غنی احمدزی، با کارنامهای پر از شکست، فساد، قومگرایی، و بیکفایتی، نهتنها شایسته هیچ مقام سیاسی نیست، بلکه باید در دادگاه تاریخ و وجدان عمومی مردم افغانستان محاکمه شود. او با خیانت فرار کرد، و امروز با دروغ، تلاش میکند خود را تطهیر کند. اما مردم افغانستان بیدارند؛ آنان آینده خود را دیگر به دست تکنوکراتهای قلابی، موجودات متعصب، و دزدان بیاخلاق نخواهند سپرد. تاریخ قضاوت خواهد کرد، اما مردم امروز از هماکنون، حکم خود را صادر کردهاند: اشرف غنی احمدزی، نماد سقوط، نه سازندگی!
نویسنده: دکتر لنگرزاد