وقتی مادر نان ندارد، کودک کار می‌کند

در روز جهانی مبارزه با کار کودک، جهان نگران آینده‌ای است که کودکان آن به جای کتاب، بیل، برس رنگ و یا کاسه گدایی در دست دارند. اما در افغانستان، این نگرانی تنها یک واقعیت تلخ نیست، بلکه فاجعه‌ای جاری است.
وقتی مادر نان ندارد، کودک کار می‌کند

در روز جهانی مبارزه با کار کودک، جهان نگران آینده‌ای است که کودکان آن به جای کتاب، بیل، برس رنگ و یا کاسه گدایی در دست دارند. اما در افغانستان، این نگرانی تنها یک واقعیت تلخ نیست، بلکه فاجعه‌ای جاری است. کشوری که در آن، کودکان بیش از هر زمانی در تاریخ معاصر، نه تنها در خیابان بلکه در اعماق بحران‌ها، فراموش شده‌اند.

در افغانستان امروز، نزدیک به یک‌پنجم کودکان به کارهای طاقت‌فرسا و اغلب خطرناک مشغول‌اند. یونیسف هشدار می‌دهد: از هر پنج کودک، یکی قربانی کار اجباری است. اما چه چیزی این کودکان را به خیابان، کوره‌پزخانه، بازار یا میدان‌های زباله می‌کشاند؟

پاسخ ساده نیست، اما سه عامل کلیدی روشن است: فقر، جنگ، و بی‌تدبیری حکومت‌ها. وقتی یک دولت سقوط می‌کند و دیگری با اسلحه بر سر قدرت می‌نشیند، اولین کسانی که قربانی می‌شوند، همان‌هایی هستند که صدایشان به جایی نمی‌رسد: کودکان.

طالبان نه تنها دروازه‌ مکتب را بر روی دختران بست، بلکه با ممنوعیت کار برای زنان، تیر خلاص را به آخرین رمق اقتصادی خانواده‌های بی‌سرپرست زد. هزاران زن، که همسران‌شان را در جنگ‌های گذشته از دست داده‌اند، اکنون از کار منع شده‌اند. این تصمیم جنایت‌بار، نه‌تنها نان را از سفره‌شان گرفت، بلکه کودکان‌شان را به بازار کار فرستاد. طالبان مسئول مستقیم افزوده شدن به صفوف کودکان کار است؛ بی‌هیچ تردید و بی‌هیچ توجیه.

اما نمی‌توان همه‌ تقصیر را به گردن طالبان انداخت. در بیست سال حکومت جمهوریت، هیچ سیاست کارآمدی برای کاهش کار کودک وجود نداشت. میلیاردها دالر کمک خارجی، با شعارهایی چون «حقوق بشر» و «آینده بهتر»، حیف‌ومیل شد. پروژه‌هایی که بیشتر به درد کنفرانس‌های مطبوعاتی می‌خورد تا نجات کودکی از خیابان.

درحالی‌که رهبران جمهوریت با لبخندهای دیپلماتیک، حساب‌های بانکی‌شان را در دوبی، ترکیه و سوئیس پر می‌کردند، میلیون‌ها کودک کشور بدون غذا، آموزش یا پناهگاه، در حال شخم‌زدن خیابان‌ها بودند. آینده‌ای که هیچ‌گاه ساخته نشد.

کودکان افغانستان نه‌تنها کار می‌کنند، بلکه با بدترین اشکال بهره‌کشی مواجه‌اند: از قاچاق و سربازی از روی ناچاری گرفته تا سوءاستفاده‌های جنسی تحت پوشش بی‌قانونی. این فجایع نه فقط جنایت، بلکه لکه ننگی بر پیشانی حکام بی کفایت بوده که در حفاظت از کودکان، عملاً شکست خورده‌اند.

از سوی دیگردر اعماق بحران اقتصادی کشور، فاجعه‌ای خاموش در حال گسترش است؛ خانواده‌هایی که برای زنده‌ماندن، مجبور به انتخابی غیرانسانی و دلخراش شده‌اند: فروش یکی از فرزندان‌شان برای سیر کردن شکم بقیه. این اتفاق نه داستانی خیالی، بلکه حقیقتی تلخ است که در گوشه‌وکنار کشور از هرات تا بدخشان، از غور تا قندهار، رخ می‌دهد.

در چنین شرایطی، مادری که از گرسنگی فرزندانش ناتوان شده، کودکش را با دستان خودش به کسی می‌سپارد که معلوم نیست انسان است یا شکارچی انسان. آیا این کودک به خانه‌ای امن می‌رود؟ یا قربانی قاچاق جنسی، کار اجباری یا حتی برداشت اعضای بدن خواهد شد؟ پاسخ روشن نیست، اما چیزی که روشن است، مرگ تدریجی اخلاق، انسانیت و مسئولیت‌پذیری حکومت‌هاست.

طالبان با سیاست‌های زن‌ستیزانه و انسداد منابع مالی، فقر را چنان ریشه‌دار کرده‌اند که مادران مجبورند فرزندان‌شان را قیمت‌گذاری کنند. از آن‌سو، جمهوریتی که قرار بود نجات‌بخش باشد، تنها تماشاگر بود؛ با چشمانی بسته و جیب‌هایی پر.

فروش کودکان، نه یک تصمیم، بلکه فریاد خاموشی‌ست از ته چاه فقر و بی‌پناهی. این دیگر فقط یک بحران اجتماعی نیست؛ این یک وضعیت فروپاشی تمدنی‌ست، جایی که خانواده به آخرین خط دفاعی انسانیت تبدیل شده، و آن هم در حال فرو ریختن است.

اما  چه باید کرد؟ فراتر از شعار، به سوی مسئولیت جمعی:

  • لغو فوری محدودیت کار زنان، به ویژه برای مادران سرپرست خانوار، نه تنها یک ضرورت اخلاقی بلکه یک اقدام اقتصادی برای جلوگیری از رشد کودکان کار است.
  • اجرای واقعی کنوانسیون‌های بین‌المللی ILO با فشار بر طالبان و همکاری با نهادهای غیردولتی.
  • گسترش مؤسسات حمایتی با تأمین بودجه بین‌المللی و تعهد محلی.
  • بازنگری ریشه‌ای در سیاست‌گذاری اجتماعی به جای پروژه‌های نمایشی.
  • ایجاد نظام حمایت مالی برای خانواده‌ها از طریق بسته‌های نقدی یا غذایی هدفمند.

این روز نباید تنها مراسمی در تقویم باشد. باید آیینه‌ای باشد در برابر تمام کسانی که کودکان را تنها در زمان انتخابات، اجلاس‌های جهانی یا عکس‌های رسانه‌ای می‌بینند. باید فریادی باشد علیه آنهای که زن را خاموش و کودک را خسته می‌خواهد. و باید قضاوتی باشد بر جمهوریتی که حقوق کودک را با قراردادهای امنیتی و فرستادن فرزندان خود به خارج معامله کرد.

کودکان کار افغانستان، فقط آمار نیستند؛ آن‌ها آینده‌ای هستند که هنوز فرصت کودکی نیافته‌اند. اگر امروز عمل نکنیم، فردا نه کودکی می‌ماند، نه آینده‌ای.

نویسنده: م. کهریزنوی

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط