خبر کوتاه است اما لرزهافکن: ۳۸ نفر از ساکنان دارالامان کابل، تنها به جرم دفن یکی از هم محلهایهای خود، بازداشت و بی سرنوشت شدهاند. مأموران وزارت عدلیه طالبان دستور دادهاند جسد را از قبر بیرون آورند، زیرا زمینِ گورستان «امارتی» است.
در نگاه اول، این حادثه شاید یک منازعه محلی بر سر زمین به نظر آید؛ اما در عمق خود، نشانهای از یک بحران بزرگ تر دارد: بحران وجدان، اخلاق و قانون در درون امارت طالبان.
وقتی عدالت، ابزار قدرت شود و دین، پوشش ستم، آنگاه «وزارت عدلیه» به زندان انسانیت بدل میشود.
اسلام، دین کرامت انسان است؛ نه در زندگی، بلکه حتی پس از مرگ. پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
«کسرُ عَظمِ المیت ککسرِه حیاً» یعنی: شکستن استخوان مرده، همانند شکستن استخوان او در حال زنده بودن است.
یعنی همان حرمت و احترام که انسان زنده دارد، مرده نیز داراست.
حال، طالبان با فرمان نبش قبر، نه تنها استخوان یک انسان، بلکه استخوان وجدان جمعی یک جامعه را شکسته است. آنان در حالی ادعای اجرای شریعت میکنند که خود آشکارا یکی از بزرگ ترین محرمات شرع را مرتکب شدهاند.
از دیدگاه فقه اسلامی، نبش قبر بدون مجوز شرعی حتی برای ساخت مسجد یا جاده جایز نیست مگر در موارد بسیار خاص، آن هم با حکم قاضی عادل و به ضرورت شرعی.
در فقه حنفی، آمده است: «لا یجوز نبش القبر إلا لعذر شرعی» یعنی: نبش قبر جز به دلیل شرعی جایز نیست!
حال باید از طالبان پرسید: کدام ضرورت شرعی در کار بوده؟ آیا خاک یک قبرستان قدیمی، ناگهان “ملک امارت” شده است؟ یا زمین، بهانهای برای تحقیر مذهبی و قومی است؟
در همان منطقه دارالامان افشار، گزارشها نشان میدهد وزیر عدلیه طالبان در گذشته نیز خانوادههایی را با زور از خانه هایشان بیرون کرده و منازل را به خویشاوندان خود داده است.
کوچ اجباری، از نظر اسلام و وجدان انسانی، از بزرگ ترین ستمهاست.
وقتی طالبان مردمی را که دههها در سرزمینی زندگی کردهاند، با زور و تهدید بیرون میرانند، نه تنها به «ظلم اجتماعی» بلکه به «ظلم دینی» نیز دست میزنند.
از منظر اسلام، طالبان امروز به جای حاکمیت عدالت، به «سلطه تبعیض» روی آوردهاند. در حالیکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: «مردم برابرند چون دندانههای شانه.»
اما در رفتار طالبان، برابری انسانها جای خود را به تبعیض مذهبی، قومی و زبانی داده است.
از منظر حقوق بشر نیز، بازداشتهای خودسرانه، کوچ اجباری و نبش قبر، نقض آشکار مواد ۹، ۱۲ و ۱۸ «اعلامیه جهانی حقوق بشر» است.
اگر طالبان به راستی خود را خادمان اسلام میدانند، باید بدانند که اسلام با ظلم و تحقیر انسان بیگانه است.
اگر از پیامبر (ص) پیروی میکنند، باید بدانند که او حتی دشمن را نیز با احترام دفن میکرد، چه رسد به مسلمان هموطن.
اگر ادعای «عدلیه اسلامی» دارید، عدالت را از خود آغاز کنید. قدرت، ماندنی نیست؛ اما آثار ظلم، در جان تاریخ میماند.
آیندگان، درباره شما بر اساس میزان عدالت و انسانیت تان داوری خواهند کرد، نه بر پایه میزان نفوذ و قدرتتان.
امارت بدون اخلاق، عدلیه بدون عدل، و دین بدون انسانیت، همگی در ذات خود نشانهی دفن ایمان در زیر آوار قدرتاند.
طالبان اگر میخواهند در تاریخ افغانستان بهعنوان یک نیروی اصلاح گر یاد شوند، باید از این چرخهی نفرت و تبعیض بیرون آیند.
بازداشت ۳۸ انسان بیگناه و نبش قبر یک مرده، نه نشانه اقتدار که علامت ضعف و ترس است؛ ترس از مردم، از آگاهی، و از عدالت.
در اسلام، کرامت انسان خط قرمزی است که هیچ قدرتی نباید آن را نادیده بگیرد.
اگر به اسلام باور دارید، باید از دروازه محبت و عدالت اسلامی وارد شوید، نه از دروازه ظلم.
زیرا هر حکومتی که حرمت خاک قبر را نشناسد، دیر یا زود در همان خاک دفن خواهد شد؛ نه به دست دشمن، بلکه به دست تاریخ.



