نویسنده: م. کهریزنوی
وزیر تحصیلات عالی طالبان در حالی به فارغالتحصیلان افغانستان توصیه میکند «بهجای دکانداری در حوزه تخصصی خود کار کنند»، که واقعیت افغانستان چیز دیگری را فریاد میزند: نبود فرصتهای شغلی، اخراج هزاران استاد از دانشگاه ها و خارج شدن فارغالتحصیل به دلیل بیکاری از کشور، و جایگزینی نخبگان علمی با ملاهای بیسواد پاکستانی. این سخنان نه تنها تناقض آشکار با واقعیت جامعه دارد، بلکه نشاندهنده عمق ناتوانی طالبان در مدیریت دولتداری است.
جوانان تحصیلکرده افغانستان، سرمایههای ملی و امیدهای فردای کشورند. اما امروز، آنان یا در بیکاری و فقر دستوپا میزنند یا مجبور به مهاجرت شدهاند. طالبان که خود ساختار علمی کشور را ویران کردهاند، اکنون از جوانان میخواهند در افغانستان بمانند و کار کنند؛ در حالی که نه بازاری برای کار وجود دارد و نه نظامی که بر اساس شایستهسالاری به این نسل امید بدهد. این تناقض آشکار، افغانستان را به بنبست تازهای کشانده است.
طالبان از فارغالتحصیلان میخواهند که در «بخشهای تخصصی خود» کار کنند. اما واقعیت این است که دهها هزار جوان تحصیلکرده بیکارند. بازار کار در افغانستان سالهاست فروپاشیده، و طالبان با سیاستهای بسته، این بحران را تشدید کردهاند. هزاران فارغالتحصیل که توان مالی داشتند، افغانستان را ترک کردند، اما آنانی که ماندند، نه شغلی دارند و نه امیدی به آینده.
طالبان صدها استاد دانشگاه را از کار برکنار کردند. بسیاری از این استادان یا به دلایل امنیتی از کشور خارج شدند یا به دلیل بیکاری در داخل کشور خانهنشیناند. جایگزین این نخبگان، ملاهای بیسواد و وارداتی پاکستانی شدند؛ اقدامی که نهتنها توهین به جامعه علمی افغانستان است، بلکه خیانت آشکار به استقلال علمی و فرهنگی کشور محسوب میشود.
یکی از ریشههای بحران کنونی، قومگرایی آشکار طالبان است. آنان مدیریت دولت را نه بر اساس شایستهسالاری، بلکه بر مبنای وابستگی قومی و مذهبی سامان دادهاند. در چنین ساختاری، جوانان از اقوام مختلف افغانستان حتی اگر متخصص هم باشند، جایی در بدنه حکومت ندارند. این سیاست تبعیضآمیز، هم اعتماد عمومی را نابود کرده و هم سرمایه انسانی کشور را به فرار واداشته است.
طالبان اخیراً با ممنوعکردن ۱۸ مضمون دانشگاهی و مشروط کردن ۶۶ درس دیگر، عملاً زمینه بیکاری بیشتر استادان و فارغالتحصیلان را فراهم کردهاند. حذف رشتههایی چون «حقوق اساسی، جامعهشناسی زنان، حکومتداری خوب، فلسفه اخلاق و حقوق بشر» به معنای بستن دروازههای آینده و سوق دادن نسل جوان به جهل و بیکاری است. در چنین شرایطی، توصیه وزیر تحصیلات عالی به جوانان برای «یافتن کار تخصصی» چیزی جز طنزی تلخ و تناقض آشکار نیست.
وزیر طالبان میگوید: «فارغالتحصیلان نباید دکان باز کنند.» اما در افغانستانِ امروز، جوان بیکار چه انتخابی جز همین دکان کوچک دارد؟ وقتی دولت طالبان نه شغلی ایجاد کرده، نه زمینه رشد خصوصی را فراهم کرده، و نه اجازه فعالیت آزاد به نهادهای مدنی داده است، سخنان وزیر تحصیلات عالی تنها بیاعتنایی به رنج مردم و تمسخر واقعیتهای تلخ جامعه است.
سیاستهای طالبان نشان میدهد که این گروه نه درک درستی از اقتصاد دارد، نه فهمی از جامعه، و نه اعتقادی به شایستهسالاری. اخراج استادان، بیکاری جوانان، حذف مضامین علمی و جایگزینی نخبگان با ملاهای بیسواد پاکستانی، افغانستان را به ویرانی علمی و اجتماعی کشانده است. دعوت وزیر تحصیلات عالی طالبان به ماندن در کشور و کار در «حوزه تخصصی» چیزی جز پیام متناقض و شعاری توخالی نیست.
آینده افغانستان تنها با دانش، شایستهسالاری، عدالت اجتماعی و آزادی علمی ساخته میشود، نه با حذف مضامین، سرکوب استادان و بیتوجهی به واقعیتهای جامعه. طالبان اگر واقعاً به آینده این سرزمین میاندیشیدند، نخستین گامشان احترام به نخبگان علمی و ایجاد فرصتهای واقعی برای نسل جوان میبود، نه صدور مکتوبهای متناقض و سخنان عوامفریبانه.