«وحدت ملی» در تقویم زنده است، در واقعیت مرده

پانزدهم عقرب، روزی است که نامش از «وحدت ملی» سخن می‌گوید اما واقعیت افغانستان از تفرقه، قوم‌گرایی و بی‌عدالتی فریاد می‌زند. روزی که به یاد استاد شهید سید مصطفی کاظمی(معمار وحدت ملی) و یارانش ثبت شد، اما آرمان وحدتی که آنان به‌خاطرش به شهاد رسیدند، هنوز در خاک افغانستان ریشه نگرفته است.
«وحدت ملی» در تقویم زنده است، در واقعیت مرده

نویسنده: م. کهریزنوی

پانزدهم عقرب، روزی است که نامش از «وحدت ملی» سخن می‌گوید اما واقعیت افغانستان از تفرقه، قوم‌گرایی و بی‌عدالتی فریاد می‌زند. روزی که به یاد استاد شهید سید مصطفی کاظمی(معمار وحدت ملی) و یارانش ثبت شد، اما آرمان وحدتی که آنان به‌خاطرش به شهاد رسیدند، هنوز در خاک افغانستان ریشه نگرفته است. امروز در سال ۱۴۰۴، چهار سال پس از بازگشت طالبان به قدرت، واژه «وحدت ملی» نه‌تنها فراموش، که عملاً به خاک سپرده شده است.

در سال ۱۳۹۱، مجلس نمایندگان افغانستان روز پانزدهم عقرب را به ‌نام «روز وحدت ملی و شهادت نمایندگان منتخب مردم افغانستان» در تقویم رسمی کشور درج کرد. انگیزه این تصمیم، بزرگداشت حادثه خونینی بود که در ۱۵ عقرب ۱۳۸۶، در ولایت بغلان رخ داد؛ روزی که شهید سید مصطفی کاظمی، یکی از چهره‌های برجسته سیاسی و اقتصادی کشور، همراه با شماری از نمایندگان و ده‌ها شاگرد مکتب در انفجاری انتحاری به شهادت رسیدند.

اما اکنون که سال ۱۴۰۴ است، افغانستان دیگر در فضای جمهوریت قرار ندارد. چهار سال است که طالبان دوباره قدرت را در دست گرفته‌اند؛ با کمک و تبانی پنهان اشرف غنی احمدزی و چراغ سبز ایالات متحده. در چنین فضایی، یادآوری روز «وحدت ملی» بیش از آنکه نماد پیوند و برادری باشد، آیینه‌ای است از شکست تاریخی این آرمان در کشور.

نام‌ گذاری پانزدهم عقرب به‌عنوان روز وحدت ملی، در اصل پاسخی بود به آرمان‌های استاد شهید سید مصطفی کاظمی؛ مردی که در گفتار و کردار، وحدت میان اقوام را شعار نمی‌داد، بلکه می ‌زیست. اما واقعیت تلخ این است که هیچ‌گاه در افغانستان وحدت ملی به معنای واقعی تحقق نیافت.
در طول تاریخ معاصر، رؤسای جمهور افغانستان بیشتر به رئیس‌جمهور یک قوم خاص شباهت داشتند تا رئیس‌جمهور یک ملت. سیاست در این کشور هرگز بر محور عدالت و برادری نچرخید، بلکه بر مدار قوم، زبان، تبار و وابستگی‌های قبیله‌ای شکل گرفت.

دوره جمهوریت که از سال ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۰ ادامه یافت، به‌جای آنکه بستر ساز «ملت‌ سازی» و وحدت باشد، صحنه آشکارترین شکل قوم‌گرایی و فساد سیستماتیک بود.
در حکومت‌های حامد کرزی و اشرف غنی، ثروت ملی و کمک‌های بین‌المللی مانند سیلی از پول‌های بادآورده وارد کشور شد، اما همان‌گونه از درهای فساد بیرون رفت.
میلیاردها دالر که باید صرف آموزش، بازسازی و عدالت اجتماعی می‌شد، در جیب سیاست‌مداران و اقوام خاص ناپدید شد.
آنان نه برای وحدت ملی قدم برداشتند و نه برای عدالت اجتماعی. هرکس از وحدت سخن می‌گفت، یا منزوی می‌شد و یا همچون مصطفی کاظمی، حذف فیزیکی می‌گردید. از منظر اسلام و حقوق بشر، این نوع حکومت‌داری، خیانت به امانت مردم و نقض آشکار اصل عدالت است؛ همان اصلی که قرآن کریم آن را معیار برتری انسان‌ها می‌داند:

«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» (حجرات/۱۳) یعنی: بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است! ولی در سرزمین ما، معیار نه تقوا، بلکه تبار و قوم بوده و است.

سقوط جمهوریت در سال ۱۴۰۰، نه با شکست نظامی، که با خیانت سیاسی امریکا و خیانت و تبانی اشرف غنی احمدزی با طالبان رقم  خورد. او نه ‌تنها با پشتوانه قوم‌ گرایی، تمام ساختار دولت را پشتونی‌سازی کرد، بلکه در واپسین لحظات، پول‌های بیت‌المال را ربوده و از ارگ ریاست‌جمهوری گریخت.

امروز، چهار سال از بازگشت طالبان می‌گذرد. در این مدت، آنان حکومتی تک‌ قومی بنا کرده‌اند که نه بر پایه مشارکت ملی است و نه بر مبنای عدالت اسلامی. واژه «وحدت ملی» عملاً از قاموس سیاسی افغانستان حذف شده است.
طالبان همه اقوام را از ساختار قدرت کنار زده‌اند و کشور را به زندانی سیاسی برای غیرپشتون‌ها بدل کرده‌اند.
اگر در جمهوریت، وحدت ملی تنها شعار بود، در امارت طالبان، این شعار رسماً دفن شد.

حادثه خونین بغلان، فراتر از یک فاجعه، نماد همدلی مردم افغانستان بود. در آن روز، مردم شیعه و سنی، پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک، در کنار هم بر پیکر شهیدان نماز گزاردند. آن صحنه، چهره حقیقی وحدت را نشان داد؛ وحدتی که در دل مردم وجود دارد، اما سیاست ‌مداران همیشه از آن می‌گریزند.
وحدت ملی را نمی‌توان با فرمان، شعار یا قطعنامه ایجاد کرد. وحدت، محصول عدالت است؛ عدالت قومی، اجتماعی و سیاسی. تا زمانی که عدالت برقرار نشود، وحدت نیز تنها واژه‌ای بر سنگ مزار خواهد بود.

پانزدهم عقرب، نه فقط یادبود یک فاجعه تاریخی، بلکه آینه تمام‌نمای وضعیت کنونی افغانستان است؛ کشوری که نامش در تقویم با «وحدت» گره خورده، اما در واقعیت، از وحدت تهی است.
از جمهوریت فاسد تا امارت تک‌قومی، راهی طولانی طی شد، اما در هیچ‌ یک، ملت افغانستان به معنای واقعی آن شکل نگرفت.
با این حال، خون شهیدان بغلان، به ‌ویژه استاد شهید سید مصطفی کاظمی، همچنان فریاد می‌زند که «وحدت ملی ممکن است»، اگر اراده‌ای اخلاقی، عقلانی و الهی در میان باشد.

در پایان، به خانواده‌های تمام شهیدان راه عدالت و آزادی، به‌ویژه شهدای پانزدهم عقرب، تسلیت و احترام می‌فرستیم.
باشد روزی که در این سرزمین، وحدت ملی نه در تقویم، بلکه در قلب و رفتار حاکمان و مردم زنده گردد؛ روزی که افغانستان دوباره وطن همه باشد، نه ملکیت یک قوم.

 

 

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
رتبه بندی نوشته
اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x