افغانستان، این سرزمین رنجدیده و مقاوم، بار دیگر در کانون نگرانیهای امنیتی جهانی قرار گرفته است. مردم افغانستان، که سالهاست طعم تلخ جنگ، ترور و ناامنی را چشیدهاند، امروز نه تنها با بحرانهای داخلی، بلکه با تبدیل شدن خاکشان به عرصه تاخت وتاز گروههای تروریستی و رقابتهای قدرتهای بزرگ رو به رو هستند.
آنچه امروز از زبان مقامات روسی و امریکایی شنیده میشود، نه تنها هشداری جدی برای منطقه است، بلکه زنگ خطری برای جهانیان محسوب میشود. اما پرسش اینجاست: آیا این هشدارها صادقانه است، یا بخشی از بازی سیاسی قدرتهایی است که خود سالها در ایجاد این آشفتگیها نقش داشتهاند؟
یوری کوکوف، معاون دبیر شورای امنیت روسیه، و آندری بلوسوف، وزیر دفاع این کشور، بهدرستی نگرانی خود را از برنامههای داعش در افغانستان و خطر نفوذ آن به آسیای میانه و حتی خاک روسیه ابراز کردهاند. روسها، با تجربه طولانی در مقابله با تروریسم و دسترسی به شبکه اطلاعاتی عمیق در منطقه، قطعاً از تحرکاتی باخبرند که شاید از چشم دیگران پنهان مانده باشد.
تاریخ نشان داده که هشدارهای مسکو در مورد تهدیدات امنیتی، اغلب بر اساس مستندات محکمی است. امروز نیز وقتی روسیه از تقویت مواضع گروههای رادیکال در افغانستان و تلاش آنها برای نفوذ به تاجیکستان و ازبکستان سخن میگوید، باید این اخطار را جدی گرفت.
از سوی دیگر، بیل هویزنگا، نماینده کنگره امریکا، با انتقاد از طالبان و هشدار درباره تبدیل شدن افغانستان به پناهگاه تروریستها، خواهان قطع کمکهای مالی واشنگتن به این کشور شده است. اما سؤال اینجاست: آیا امریکا خود یکی از بزرگترین حامیان تروریسم در منطقه نبوده است؟ حمایت از رژیم تریست کودک کش صهیونیستی، گروههای تکفیری مانند داعش در سوریه و عراق، جبهه النصره، و حتی گروههای تروریستی مانند جندالله در ایران، بخشی از سیاستهای دوگانه واشنگتن است.
امروز همان کشوری که با خروج شتاب زده و غیرمسئولانهاش از افغانستان، زمینه را برای بازگشت طالبان و رشد گروههای تروریستی فراهم کرد، از موضعی انتقادی سخن میگوید. این ریاکاری آشکار، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه بر آتش بحران میدمد.
از سوی دیگر سخنگوی طالبان با ادعای نبود هیچ گروه تروریستی در افغانستان، واقعیتهای میدانی را نادیده میگیرد. اگر داعش در افغانستان حضور ندارد، پس مسئولیت حملات مرگبار اخیر در کابل و دیگر شهر ها و مناطق شیعهنشین بر عهده کیست؟ آیا این حملات، که دهها زن و کودک بیگناه را قربانی کرده، کار خود طالبان است؟
انکار حضور تروریستها در حالی که خون مردم هر روز بر زمین میریزد، نه تنها قابل قبول نیست، بلکه نشاندهنده بیتفاوتی حکومت فعلی نسبت به امنیت و جان شهروندان کشور است، البته نباید انکار شود که نسبت به جمهوریت در حال حاضر امنیت بیشتری در کشور برقرار است اما نه امنیت صددرصدی.
به طالبان باید گفت: مردم افغانستان سزاوار حکومتی همهشمول، مبتنی بر مشارکت تمام اقوام و گروههای فکری هستند. ادامه سیاستهای انحصارگرایانه و نادیده گرفتن حقوق زنان و اقلیتها، تنها افغانستان را به سوی انزوا و فروپاشی بیشتر سوق خواهد داد. اگر ادعای مسئولیتپذیری دارید، باید به جای انکار، با همکاری جامعه جهانی و به ویژه با همکاری همسایه های افغانستان، به مبارزه واقعی با تروریسم برخیزید و زمینه را برای ثبات و توسعه فراهم کنید.
واقعیت این است که افغانستان امروز نه تنها قربانی تروریسم، بلکه بازیهای سیاسی قدرتهای بزرگ است. روسیه با هشدارهایش به دنبال حفظ منافع خود در آسیای میانه است، امریکا با انتقادهایش میخواهد از مسئولیتهای تاریخی خود شانه خالی کند، و طالبان با انکار واقعیتها، مردم را در گرداب ناامنی رها کردهاند.
آنچه افغانستان نیاز دارد، نه شعارهای قدرتها، نه انکار طالبان، و نه دخالتهای خارجی، بلکه اتحاد داخلی، حکومتی مردمی و عزمی جهانی برای نابودی تروریسم است.امیدواریم روزی برسد که افغانستان، این مهد مقاومت و فرهنگ، نه عرصه تاخت وتاز تروریستها باشد و نه ابزار دست سیاستمداران جهانی.