نه وعده، نه غرور؛ تنها راه، خرد جمعی است

صداهایی از آن‌سوی مرزها بلند شده که از «اتحاد» و «آزادی» سخن می‌گویند. دو چهره باسابقه و پرنفوذ عرصه سیاسی-نظامی افغانستان، از خاک ترکیه وعده بازگشت می‌دهند و از شکست قریب‌الوقوع طالبان می‌گویند.
نه وعده، نه غرور؛ تنها راه، خرد جمعی است

در روزهای داغ عید قربان، اما در سرمای سنگین تبعید، صداهایی از آن‌سوی مرزها بلند شده که از «اتحاد» و «آزادی» سخن می‌گویند. مارشال عبدالرشید دوستم و محمد محقق، دو چهره باسابقه و پرنفوذ عرصه سیاسی-نظامی افغانستان، از خاک ترکیه وعده بازگشت می‌دهند و از شکست قریب‌الوقوع طالبان می‌گویند. اما این سخنان در کنار خشم خاموش مردمی که زیر سلطه بی‌رحمانه طالبان نفس می‌کشند، نیازمند نگاهی موشکافانه‌تر است.

از منظر سیاسی، این اظهارات نشانه‌ای از بازسازی یک ائتلاف سنتی در برابر حاکمیت طالبان است؛ اما با همان چهره‌هایی که در بیست سال گذشته، بارها فرصت ساختن یک نظم سیاسی پایدار و عدالت‌محور را از دست دادند.
از منظر نظامی، آنچه وعده داده می‌شود – مقاومت مسلحانه، شکست طالبان، انسداد مسیر فرار برای دشمن، بیش از آنکه برنامه باشد، شعار است. بدون پشتوانه مشخص، بدون صف‌آرایی واقعی در میدان و بدون اراده بین‌المللی.
و از منظر اجتماعی، هر وعده‌ای که بدون مشارکت مردم، بدون حضور واقعی در میدان، و بدون ضمانت بهبود وضعیت زنان، اقلیت‌ها، مهاجرین و فرودستان داده شود، تنها دامن زدن به بی‌اعتمادی ملی است.

به جنرال دوستم و استاد محقق: آیا واقعاً باید کار به اینجا می‌رسید که از «اتحاد» دم بزنید؟ در کشوری که طی بیست سال گذشته در دست شما بود، کجا بود آن وحدت؟ در آن روزهایی که کرسی‌ها میان شما و حلقه‌های قومی و سیاسی تقسیم می‌شد، کجا بود دغدغه “آینده افغانستان”؟ چرا آن زمان در ساختن نهادهای ملی، ارتش حرفه‌ای و سیاست مستقل قدم برنداشتید؟ چرا کار سیاسی را به معامله، و قدرت نظامی را به زور تبدیل کردید؟ و چرا فریب مهره‌چینی‌های اشرف غنی و کرزی را خوردید؟ که امروز از خاک بیگانه فریاد مقاومت سر دهید!

بیشتر بخوانید:  اتهام فساد مالی گسترده وزارت خزانه‌داری امریکا به رحمانی، رئیس پیشین پارلمان افغانستان

اگر امروز از جبهه مقاومت حمایت می‌کنید، که اصل آن قابل دفاع است، لطفاً بگویید: آیا اتحاد وحدت تان همیشگی و پایدار است؟ و یا نه فقط تا زمان که دوباره قدرت ضعیف سیاسی را به دست بیاورید؟ آیا برای آینده کشور یک نقشه راه صد ساله دارید؟ آیا طرحی دارید که در آن منافع همه اقوام، اقلیت‌ها، زنان، فقرا، روشنفکران، مهاجرین و بازماندگان جنگ لحاظ شده باشد؟ آیا کار را به کاردان می سپارید و یا نه بر اساس قوم دوباره حکومت داری می کنید؟ اگر نه، مردم را قربانی نکنید؛ آنها دیگر تاب آزمون‌های بی‌برنامه و بدون ضمانت را ندارند.

به طالبان: تجربه جمهوریت را تکرار نکنید، این کشور، ملک شخصی هیچ قومی، هیچ گروهی و هیچ تفکری نیست. امروز اگر بر سریر قدرت نشسته‌اید، باور نکنید که این دستاورد شماست. این همان قدرتی است که امریکا یک بار به جمهوریت داد و حالا به شما تحویل داده. همانطور که آنان سقوط کردند، شما نیز با ادامه خودکامگی، سرنوشتی بدتر خواهید داشت.

به جای غرور از تسلیحات امریکایی و قدرتی که آنها به شما داده، دست به اصلاحات بنیادین بزنید. از زنان نترسید، از دختران نهراسید، از اقوام دیگر نیز نهراسید. آنان شایسته‌اند، توانمندند و صاحب این خاک‌اند. دیگر بس است از حذف، تحقیر، تبعیض و خون‌ریزی. قدرت پایدار، از مدارا و مشارکت واقعی می‌گذرد.

بیشتر بخوانید:  والی پیشین ننگرهار: اشرف غنی فریب امریکا را خورد

راه نجات افغانستان چیست؟ تشکیل یک حکومت همه‌شمول واقعی. نه به سبک ویترینی و قلابی شبیه به زمان جمهوریت. بلکه با مشورت صادقانه، با مشارکت عملی تمام اقوام، از تاجیک و هزاره گرفته تا ازبک و بلوچ و پشتون و هندو ها و سیک ها. وزارت‌خانه‌ها، نهادهای کلیدی، سیاست‌گذاری‌ها باید به اهلش سپرده شود، نه به هم‌قبیله‌ها. همان اشتباهی که اشرف غنی احمدزی کرد، اشتباهی که کشور را به ورطه سقوط کشاند، شما دوباره مرتکب نشوید. در غیر آن، دیر یا زود مردم از خشم و ناامیدی به قیام خواهند آمد و این‌بار شاید بازگشتی هم در کار نباشد.

تاریخ را دوباره تکرار ننویسید، آینده را درست بنویسید، کشور دیگر طاقت بازی‌های قدرت و سیاست بازی های بچگانه را ندارد. چه در قالب جبهه‌های تبعیدی باشد، چه در قالب امارت خودخوانده. اگر واقعاً دغدغه نجات کشور را دارید، با هم، با مردم، و با صداقت راهی بسازید. بدون خشونت، بدون معامله، بدون شعارهای توخالی. آینده‌ای که مردم افغانستان می‌خواهند، تنها با خرد جمعی، عدالت واقعی و فداکاری بی‌چشم‌داشت ساخته می‌شود. تا آن روز، از فریادهای بی‌عمل بپرهیزیم، و از خود آغاز کنیم.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
اړونده منځپانګه