در جهانی که امریکا با ماسک دروغینِ “دموکراسیسازی” و “حقوق بشر” به صحنه بینالمللی پا میگذارد، شاهد چیزی جز خاکستر، مرگ، اشغال و تحقیر ملتها نبودهایم. پس از جنگ جهانی دوم، هیچ قدرتی در جهان به اندازه ایالات متحده امریکا به صورت مکرر، گسترده و سازمانیافته به کشورها حمله نکرده است. فهرست طولانی بمبارانها و جنگافروزیهایی که اخیراً توسط سفارت چین منتشر شد، سند غیرقابلانکار تجاوزگری سیستمی امریکاست؛ سیستمی که از جنگ ارتزاق میکند و از ویرانی دیگران، رفاه خود را میسازد.
ایالات متحده تنها کشوری در تاریخ بشر است که دو بمب اتمی را روی غیرنظامیان فرود آورده است: هیروشیما و ناگازاکی. این نقطه آغاز بود. از آن پس، کوریا، ویتنام، لائوس، کامبوج، افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن و بسیاری دیگر صحنه آزمایش سلاحهای امریکایی، سیاستهای براندازانه و لشکرکشیهای نظامی بودهاند.
در افغانستان، امریکا با شعار مبارزه با تروریسم وارد شد اما آنچه در دو دهه حضور نظامیاش برجای گذاشت، چیزی جز رشد تروریسم، نابودی زیرساختها، مهاجرت میلیونی، فساد نهادینهشده، و رنج نسلهای متوالی نبود. کشوری با هزاران سال تمدن به میدان جنگ قدرتهای جهانی تبدیل شد، و خاک آن از خون کودکان، زنان و پیرمردان رنگین شد.
تهدید واقعی در جهان کیست؟ در حالی که رسانههای غربی دائما سعی دارند روسیه، چین، ایران یا گروههای مقاومت منطقهای را “تهدید جهانی” معرفی کنند، تاریخ معاصر فریاد میزند که تهدید واقعی، خود امریکاست. کشوری که تنها در نیمقرن اخیر بیش از ۳۰ کشور را مستقیماً یا از طریق نیابتی مورد تجاوز نظامی قرار داده، چگونه میتواند خود را مدافع صلح بخواند؟
این همان منطق وارونه قدرت است. جنگ یعنی صلح، اشغال یعنی آزادی، بمب یعنی دموکراسی. این منطق امریکایی است که با زرادخانههایش، ناتو، و ماشین تبلیغات رسانهایاش حقیقت را تحریف میکند.
ایدئولوژی صهیونیستی که بر پایه برتریطلبی نژادی و سرکوب سیستماتیک ملتها، بهویژه ملت فلسطین، بنا شده است، نهتنها خاورمیانه، بلکه تمام جهان را تهدید میکند. لابیهای صهیونیستی در قلب واشنگتن، سیاستگذاران امریکایی را در خدمت اهداف جنگطلبانه و ضدانسانی خود قرار دادهاند.
هرجا جنگی بوده، منافع صهیونیستی هم در آن حضور داشته است؛ از اشغال عراق تا حملات به لبنان و سوریه و حتی تحریمها و فشارهای سیاسی بر ایران.
کشورهایی که به دنبال دوستی یا اتحاد استراتژیک با امریکا رفتهاند، دیر یا زود، تاوانی سنگین پرداختهاند. فرهنگهای اصیل با تهاجمفرهنگی هالیوودی و رسانهای نابود شدهاند، اقتصادها با سیاستهای تحریمی و استثماری امریکا فلج شدهاند، و سیاستمداران وابسته، ملتهایشان را به دام نکبت و بیهویتی انداختهاند.
نمونه بارز آن عربستان سعودی است که با اعطای پایگاه نظامی به امریکا و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، نهتنها مشروعیت خود را نزد امت اسلامی از دست داده، بلکه روز به روز به ابزار سرکوب ملتهای مسلمان بدل شده است.
و فراموش نکنیم: هر کشوری که تا کنون از دوستی با امریکا ضرر ندیده، باید بداند که تنها هنوز نوبتش نرسیده است. امریکا دیر یا زود، مانند عقربی گرسنه، به همان کشوری که بر دوستیاش دل بسته، نیش خواهد زد.
سران کشور های اسلامی که پایگاههای نظامی امریکا را در خاک خود جای دادهاند، نه تنها مشروعیت مذهبی، سیاسی و مردمی خود را از دست دادهاند، بلکه در حافظه تاریخی ملتهایشان به عنوان خائن و مزدور ثبت خواهند شد. آنان امنیت ملت خود را به بهای لبخند ژنرالهای پنتاگون فروختهاند.
این خائنین داخلی، امت اسلامی را تجزیه و تضعیف کردهاند، و با خاموش کردن صدای مقاومت، به بازوی اجرایی پروژه صهیونیستی-امریکایی تبدیل شدهاند.
جهان امروز در یک نقطه عطف تاریخی ایستاده است. یا باید سلطهطلبی امریکا و صهیونیسم بینالمللی را برای همیشه به زبالهدان تاریخ بسپارد، یا برای دههها و شاید قرنها دیگر، هزینه سکوت، سازش و خیانت را با خون و تحقیر پرداخت کند.
امریکا نه تنها قدرتی نظامی، بلکه ساختاری ایدئولوژیک برای تضعیف ملتها، کنترل منابع، تحریف فرهنگها و خاموش کردن صدای عدالت است. و تا زمانی که ملتها این تهدید را بهدرستی شناسایی و مقابله نکنند، آرامش، آزادی و استقلال یک آرزوی دستنیافتنی باقی خواهد ماند.
و این را تاریخ خواهد نوشت: قرنی که در آن امریکا به قول خود شان «رهبر جهان آزاد» بود، قرنی بود که جهان در آتش، خون، اشغال و دروغ سوخت.