نویسنده: م. کهریزنوی
روز جهانی مبارزه با فساد؛ افغانستان در دور باطل فساد از جمهوریت تا امارت
۹ دسامبر، روز جهانی مبارزه با فساد، بار دیگر افغانستان را در آینه تلخ واقعیتهایش نشان میدهد: کشوری که از جمهوریت تا امارت، در چرخهای پایان ناپذیر از فساد، تبعیض، و سوءاستفاده از قدرت گرفتار مانده است. از دولتهای فاسدِ کرزی و غنی تا حکومت طالبان که با شعار پاک دستی آمده اند، اما در عمل گرفتار همان منجلاب است. این چرخه نه با تغییر حکومتها، بلکه تنها با تغییر فرهنگ سیاسی، شفافیت ساختاری و بیداری اخلاق جمعی شکسته میشود.
فساد در افغانستان دیگر تنها یک پدیدهی اداری نیست؛ بلکه به یک فرهنگ ناخوشایند اجتماعی، اقتصادی و حتی روانی تبدیل شده است. مردمی که دههها درگیر فقر، جنگ، بیاعتمادی و ناامنی بودهاند، در سایهی نظامهایی که نه بر شفافیت بلکه بر روابط، قومیت و منافع شخصی بنا شدهاند، به تدریج در برابر فساد یا بیتفاوت شدهاند یا در آن شریک گشتهاند.
روز جهانی مبارزه با فساد فرصتی است تا نگاهی دوباره کنیم به چرایی ماندگاری فساد در افغانستان: چرا پس از بیست سال جمهوریت و چهار سال امارت، هنوز صدای عدالت در لای بوروکراسی آلوده و سیاست ورزی قبیلهای گم است؟
در بیست سال حکومت جمهوریت، از پارلمان تا وزارت، از شهرداری تا ریاستجمهوری، فساد به صورت سیستماتیک رشد کرد. رشوت، واسطهگری، معاملههای دروناداری و اختلاس، به عادت روزمرهی سیاسیون و کارمندان دولت بدل شد. از حامد کرزی تا اشرف غنی، شعار مبارزه با فساد داده شد، اما در عمل، این پدیده چنان در تار و پود نظام تنید که جمهوریت از درون خالی گشت.
تخمینها نشان میدهد حدود هفتاد تا هشتاد درصد ادارات و وزارتخانهها در دوران جمهوریت گرفتار رشوت خواری و فساد مالی بودند. در پایان کار، از نمایندگان پارلمان گرفته تا وزیر و سفیر، بسیاری با پولهای بیتالمال، خانههای مجلل در دوبی، ترکیه و دیگر کشور ها خریدند. آنگونه که گویی وطن را نه سرزمین مادری بلکه شرکت سهامی غارتگری میپنداشتند.
این همان واقعیت تلخ است که جمهوریت را با «یک نسیم بهاری» از هم پاشید؛ نظامی که از درون پوسیده بود، نه دشمن خارجی بلکه وزن سنگین فساد، آن را فرو ریخت.
یکی از بسترهای اصلی شکلگیری فساد در افغانستان، سرازیر شدن میلیاردها دالر کمکهای خارجی بود. کمکهایی که به نام بازسازی و دموکراسی وارد کشور شد، اما در عمل به ابزار نفوذ سیاسی و اقتصادی غرب بدل گشت. کشورهای کمک کننده برای رسیدن به اهداف خاص خود، نیازمند همپیمانان داخلی بودند.
در نتیجه، پروژههای بیحساب، قراردادهای ساختگی و بودجههای بدون حسابرسی، ذهن و وجدان بسیاری از مدیران داخلی را به تجارت منافع آلوده کرد. غرب با شعار «منافع مشترک»، ناخواسته یا عامدانه، حس منفعت طلبی جمعی را در جامعه بیدار نمود و این بذر، به درخت تناور فساد بدل شد.
مردم افغانستان، خسته از جنگ و فقر، ناگهان خود را در برابر ظواهر درخشان «دموکراسی» یافتند: موترهای لوکس، ساختمانهای بلند، بازارهای پر از کالاهای برند و گردش آزاد پولهای خارجی. این تغییر ناگهانی، منطق بازدارندهی اخلاق را تضعیف کرد و میل به «سهمگیری از ثروت بادآورده» را در میان مردم و کارمندان تقویت نمود.
بدینترتیب، فساد از سطح دولت به عمق جامعه نفوذ کرد؛ از ادارات تا محافل اجتماعی، از مکاتب تا پروژههای بازسازی. جامعهای که باید در برابر فساد مقاومت میکرد، در عمل نزدیک به هشتاد درصد جامعه به پذیرش آن تن دادند.
اکنون چهار سال از حاکمیت طالبان میگذرد. آنها با ادعای برقراری عدالت و پایان فساد روی کار آمدند، اما شواهد میدانی چیز دیگری میگوید. گزارشها از اداراتی چون ریاست پاسپورت، وزارتخانه های کلیدی و توزیع کمکهای بشردوستانه، حکایت از ادامهی فساد، رشوت خواری، انتصابات خودسرانه و مداخله در فعالیتهای موسسات بینالمللی دارد.
طالبان رسانهها را برای جلوگیری از افشای فساد محدود کردهاند، اما فساد با سانسور ناپدید نمیشود. فساد ریشه در قدرت بیپاسخ دارد؛ و وقتی قدرت در چنبرهی ایدئولوژی بسته و بدون نظارت مردمی باشد، فساد شکلی پنهانتر ولی خطرناک تر به خود میگیرد.
طالبان باید بدانند که مبارزه با فساد نه با خطبه و شعار، بلکه با سازوکار شفافیت، حسابدهی و مشارکت عمومی ممکن است. اگر دروازه های نظارت، رسانه و عدالت بسته بماند، امارت نیز دیر یا زود سرنوشت جمهوریت را تجربه خواهد کرد.
اگر طالبان واقعاً میخواهند از دام فساد رهایی یابند، باید به چند اصل بنیادین عمل کنند:
- شفافیت در مدیریت مالی: انتشار علنی بودجهها، قراردادها و مصارف عمومی.
- نظارت مردمی و رسانهای: اجازهی فعالیت آزاد رسانهها و نهادهای مدنی برای نظارت بر ادارات.
- تفکیک صلاحیتها و جلوگیری از تمرکز قدرت: چرا که تمرکز قدرت در حلقهای محدود، سرچشمهی فساد است.
- انتصاب بر اساس شایستگی نه وابستگی: تخصص باید جای تعصب قومی و ایدئولوژیک را بگیرد.
- آموزش اخلاق اداری و تقویت ایمان عملی: فساد فقط جرم نیست، بیماری وجدان است؛ باید ریشههای اخلاقی آن درمان شود.
فساد در افغانستان همچون زنجیری است که از جمهوریت تا امارت امتداد یافته است. ریشههای آن نه فقط در ساختار حکومت، بلکه در روان جمعی جامعه و روابط ناسالم میان قدرت و ثروت نهفته است.
جمهوریت سقوط کرد چون به فساد مشروعیت داد؛ و امارت امروز در معرض همان خطاست، اگر گمان کند «اقتدار مذهبی» میتواند جایگزین شفافیت و عدالت شود، باید بدانند که به بیراهه روانند.
مبارزه با فساد، جنگ با دشمنی نامرئی است که در ذهن و اخلاق ما لانه کرده است. این مبارزه، با تفنگ و فرمان ممکن نیست؛ با صداقت، آگاهی، و ارادهی ملی ممکن است. اگر طالبان از تجربهی جمهوریت نیاموزند، تاریخ بار دیگر در افغانستان تکرار خواهد شد، این بار شاید بدون فرصت بازسازی.
آیندهی افغانستان نه با سقوط نظامها، بلکه با برپایی نظام اخلاق، عدالت و شفافیت ساخته میشود. روز جهانی مبارزه با فساد، یادآور این است که فساد، دشمن پنهانِ وطن است؛ و سکوت در برابر آن، خیانت به آیندهی فرزندان این سرزمین.




