موج فزاینده حملات تروریستی در ماههای اخیر، پاکستان را در گردابی از ناامنی بیسابقه فرو برده است. تحریک طالبان پاکستان (TTP) و جنبشهای استقلالطلب بلوچ با تهاجمات بیرحمانه، بنیانهای امنیتی این کشور را متزلزل کردهاند و سیاستگذاران اسلامآباد را در تنگنایی راهبردی قرار دادهاند که گزینههای پیش روی آنها را به حداقل رسانده است.
در مواجهه با تی تی پی، پاکستان میان دو گزینه متزلزل سرگردان است؛ مذاکرهای که شاید تنشها را موقتاً کاهش دهد، اما به این گروه مشروعیت میبخشد و اقتدار دولت را تضعیف میکند، یا جنگی که این کشور را به نبردی چریکی و فرسایشی میکشاند و به جای تضعیف، تی تی پی را تقویت خواهد کرد.
اقتصاد شکننده پاکستان، که هماکنون در آستانه فروپاشی است، توان تحمل هزینههای گزاف این رویارویی در دو جبهه خیبرپختونخوا و بلوچستان را ندارد و این درگیری ساختار مالی این کشور را بیش از پیش متلاشی میکند.
برخلاف دهه هشتاد میلادی که حمایت گسترده غرب و متحدانش به داد اسلامآباد رسید، این بار هیچ چشماندازی برای پشتیبانی بینالمللی وجود ندارد.
تلاش برای فشار بر طالبان حاکم در افغانستان از طریق گروههای مخالف نیز بیثمر است؛ زیرا گروههای سیاسی افغانستان به سیاستهای پاکستان بیاعتمادند و مناطق قبایلی، که زمانی پایگاه امن و کلیدی برای این کشور بودند، اکنون کارکرد خود را از دست دادهاند و به تاریخ پیوسته است.
مذاکره با طالبان افغانستان نیز برای اسلامآباد راهگشا نیست و هر توافقی به واگذاری مناطق قبایلی به تی تی پی منجر میشود که خود امضای سند فروپاشی تدریجی پاکستان خواهد بود؛ گزینهای که بیش از راهحل، بخشی از بحران است.
از سوی دیگر، پاکستان از توان اثرگذاری بر ساختار داخلی طالبان بیبهره است و اگر چنین ظرفیتی داشت، در سه سال گذشته نشانههایی از آن نمایان میشد، اما فقدان شواهد عینی این ادعا را به خیالی خام بدل میکند.
در چنین وضعیتی، برخی در اسلامآباد جنگ مستقیم با طالبان در خاک افغانستان را تنها راه برونرفت میدانند و امیدوارند حمایت پشتونها را جلب کنند، اما این خوشبینی هم جز تشدید بحران و افزایش مشکلات، نتیجه دیگری به بار نخواهد آورد.
در هر حال، شورشگری در خیبرپختونخواه و بلوچستان به اوج خود رسیده است؛ تی تی پی دامنه حملاتش را گسترش داده و «ارتش آزادیبخش بلوچستان» با هدف جدایی این منطقه و با حملات تروریستی، شدت عمل بیشتری به خرج میدهد؛ تهدیداتی که پاکستان را در محاصرهای مرگبار گرفتار کردهاند.
مقامات اسلامآباد اما «پایگاههای امن» در افغانستان را ریشه این ناامنیها میدانند و مدعیاند طالبان نه تنها مانع فعالیت این گروهها نشده، بلکه بهطور ضمنی از آنها حمایت میکند؛ ادعایی که هرچند از سوی کابل رد شده، اما روابط دو کشور همسایه را در سالهای اخیر تخریب کرده است.
ریشه این بحران عمدتا به سیاستهای خارجی نادرست و جاهطلبانه پاکستان بازمیگردد که از پایان جنگ سرد، با حمایت از برخی گروههای تندرو و مداخله در امور افغانستان، در پی تثبیت نفوذ منطقهای و ایجاد سپر دفاعی در برابر هند بود.
رویکرد فوق، که به سیاست «عمق استراتژیک» پاکستان معروف است، هرچند در کوتاهمدت منافعی برای اسلامآباد به همراه داشت، اما در درازمدت گروههایی چون تی تی پی را پروراند که اکنون به جان خود این کشور افتادهاند.
این سیاستهای بحرانساز نه تنها ثبات منطقه و بهویژه افغانستان را قربانی کرد، بلکه بذر تهدیدهای داخلی امروز را کاشت و اکنون پاکستان تاوان انتخابهای ناصواب گذشته را میپردازد؛ کشوری که در تنگنای راهبردی کنونی گرفتار شده و نه راهحلی روشن در دسترس دارد و نه هم ادامه سیاستهای فعلی میتواند امنیت و ثبات پایدار را در آن کشور تامین کند.