میراث خونین امریکا و حاکمیت تاریکی

افغانستان امروز، آینه‌ای از بی‌عدالتی جهانی و شکست وجدان بشری است. کشوری که روزی وعده‌ی «دموکراسی، آزادی و مبارزه علیه تروریزم» از سوی قدرت‌های جهانی به آن داده شد، اکنون به سرزمین گرسنگی، ناامنی و خاموشی بدل گشته است.
میراث خونین امریکا و حاکمیت تاریکی
لینک کوتاه: https://memar.press/?p=155460
منتشر شده در 3 ساعت پیش
شماره خبر 155460
30 میزان 1404

نویسنده: ز.نظری

در حالی‌که جهان به ‌سمت پیشرفت‌های علمی و فناوری پیش می‌رود، افغانستان در گرداب فقر، گرسنگی، بی‌خانمانی و محرومیت فرو می‌ رود. گزارش تازه دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد (اوچا) نشان می‌دهد که افغانستان در صدر کشورهای نیازمند به کمک‌های فوری قرار دارد. این بحران، نه‌تنها نتیجه زلزله‌های طبیعی یا خشکسالی است، بلکه محصول مستقیم دو فاجعه‌ی انسانی است: نخست، جنگ بی‌پایان و اشغال بی‌مسئولانه و خارج شدن بی‌مسئولانهء امریکا و دوم، حاکمیت واپس‌گرای طالبان. قربانیان اصلی این چرخه‌ی رنج، زنان، کودکان و سالمندانی هستند که میان دو سنگ آسیاب سیاست و تعصب زجر می کشند.

افغانستان امروز، آینه‌ای از بی‌عدالتی جهانی و شکست وجدان بشری است. کشوری که روزی وعده‌ی «دموکراسی، آزادی و مبارزه علیه تروریزم» از سوی قدرت‌های جهانی به آن داده شد، اکنون به سرزمین گرسنگی، ناامنی و خاموشی بدل گشته است. بر اساس گزارش جدید «اوچا»، بیش از ۲۲ میلیون شهروند افغانستان به کمک‌های بشردوستانه وابسته‌اند و نزدیک به ۱۷ میلیون نفر از آنان در شرایط اضطراری به سر می‌برند.
اما فقر در افغانستان تنها یک پدیده اقتصادی نیست؛ بلکه فاجعه‌ای انسانی، اخلاقی و تمدنی است که نسل‌ها را در کام خود فرو می‌برد.

ادامه فقر و بیکاری در افغانستان، یعنی فروپاشی بافت انسانی جامعه. وقتی پدران کار ندارند، کودکان گرسنه می‌خوابند و مادران، نان‌آور خانه، درب‌های کار را بسته می‌بینند، جامعه به سمت مرگ تدریجی حرکت می‌کند.
زنان افغانستان امروز در حالی در سکوت و حبس به‌ سر می‌برند که میلیون‌ها کودک از آموزش و امید محروم شده‌اند. کودکانی که در خیابان‌ها به جای الفبا، بوی نان کهنه را می‌جویند و سالمندانی که در سایه‌ی بی‌توجهی، آخرین روزهای عمر خود را در فقر و بی‌دارویی سپری می‌کنند.
در چنین وضعیتی، فقر دیگر تنها نبود پول نیست؛ بلکه انکار کرامت انسانی است.

ایالات متحده با شعار «مبارزه علیه تروریزم» و «ایجاد دموکراسی» وارد افغانستان شد، اما بیست سال جنگ، ویرانی و خون برجای گذاشت. آنان با تکیه بر ماشین جنگ و دالر، به‌جای ملت ‌سازی، زمینه‌ ساز ملت ‌فرسایی شدند.
امریکا نه ‌تنها نتوانست تروریزم را نابود کند، بلکه پس از دو دهه حضور، با بی‌مسئولیتی کامل کشور را دوباره به دستان همان گروهی سپرد که در آغاز، آن را دشمن بشریت می‌خواند. این رفتار، از دیدگاه اخلاقی و حقوق بشری، مصداق روشن جنایت در قبال انسانیت است.
اگر دموکراسی به معنای کرامت انسان و آزادی تفکر است، امریکا باید پاسخ دهد که چگونه میلیاردها دالر خرج کرد، اما نسلی را به‌جا گذاشت که امروز در بند طالبان نفس می‌کشد.

چهار سال از بازگشت طالبان می‌گذرد و نتیجه‌ی آن چیزی جز تباهی فرهنگی و اقتصادی نیست. متخصصان و نخبگان از کشور گریختند، دانشگاه‌ها و مکاتب بر روی دختران بسته شد، زنان نان‌آور از کار منع شدند و صدای عدالت‌خواهی در گلوی جامعه خاموش گردید.
طالبان، اسلام را به ابزاری برای سلطه و سرکوب بدل کرده‌اند، در حالی‌که پیام اسلام، رحمت، علم و عدالت است.
در اسلام، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «طلب علم و دانش بر زن و مرد مسلمان واجب است»؛ اما طالبان، با بستن دروازه های علم بر دختران، این اصل دینی را به سخره گرفته‌اند.
از منظر حقوق بشر نیز طالبان نه‌تنها ناقض آزادی و حق حیات‌اند، بلکه با ایجاد حکومت تک‌ قومی، وحدت ملی و اعتماد اجتماعی را نابود کرده‌اند.

طالبان امروز نه‌ تنها در داخل، بلکه در روابط خارجی نیز کشور را به میدان رقابت گروه‌های افراطی بدل کرده‌اند. پناه دادن به گروه‌هایی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP) و القاعده، افغانستان را دوباره به پناهگاه ترور تبدیل کرده است. جنگ‌های یک هفته گذشته مرزی میان طالبان افغان و دولت پاکستان، خون مردم بی‌گناه را دوباره بر خاک افغانستان جاری ساخته است.
چنین وضعیتی، نه‌تنها امنیت ملی افغانستان، بلکه ثبات منطقه را نیز تهدید می‌کند.  افغانستان تنها در صورتی از این بحران عبور می‌کند که حکومت همه ‌شمول بر اساس عدالت، مشارکت و شایستگی شکل گیرد.
کشوری که در آن همه اقوام، زبان‌ها، مذاهب و گروه‌ها خود را در ساختار قدرت و بازسازی وطن ببینند. بازسازی افغانستان نه فقط نیازمند کمک‌های مالی، بلکه نیازمند بازسازی اعتماد، وجدان و همدلی ملی است.
هرگونه تلاش برای آینده‌ی بهتر بدون حضور زنان، جوانان و نخبگان، محکوم به شکست است.
جهان نیز باید به‌جای ارسال بسته‌های غذایی موقت، برای ایجاد ثبات سیاسی، عدالت اقتصادی و فرصت‌های واقعی کار و آموزش در افغانستان گام بردارد.

افغانستان امروز، آزمون وجدان جهانی است. مردمی که از ستم اشغال رها شدند، اکنون در بند جهل و فقر گرفتارند.
امریکا باید پاسخ‌گوی میراث خونین خود باشد و طالبان باید بفهمند کهدولت و دین، ابزار سلطه نیست.
نجات افغانستان نه از آسمان قدرت‌ها، بلکه از زمین عقل و همدلی خود مردم کشور برمی‌خیزد.
تا زمانی که خرد جای تعصب، علم جای جهل، و عدالت جای انحصار را نگیرد، فقر و گرسنگی از این سرزمین رخت برنخواهد بست.
افغانستان برای نجات، نه به ترحم، که به حکومتی خردمند، عادل، انسانی و همه شمول نیاز دارد!

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email