در روزهایی که موج بازگشت مهاجرین افغانستانی از ایران و پاکستان شدت گرفته، باید نگاهی عمیقتر به ریشههای این آوارگی انداخت. نه تنها طالبان بلکه امریکا، سیاستگذاران جمهوریت، و برخی از نخبگان بیمسئولیت، سهم بزرگی در رنجهای امروز مردم افغانستان دارند. در عین حال، روابط تمدنی و فرهنگی میان ایران و افغانستان نباید قربانی خط تبلیغات دشمنسازان گردد.
مهاجرت، قصه تلخ و تکراری مردم افغانستان است. ملتی که طی چند دهه گذشته از شعلههای جنگ، ناامنی، تبعیض، فقر و استبداد گریختهاند، امروز نیز با چمدانهایی از اندوه و امید، در صف بازگشت از ایران و پاکستان ایستادهاند. هرچند این موج مهاجرت ها، در ظاهر تصمیم خود مهاجرین برای راحت زیستن است، اما ریشههای اصلی آن را باید در درون افغانستان جستوجو کرد؛ جاییکه نه مشروعیتی برای حاکمان فعلی وجود دارد، نه چشماندازی برای فردای بهتر.
یکی از بنیادینترین علل مهاجرت گسترده مردم افغانستان، خیانت استراتژیک ایالات متحده امریکا و متحدانش است. آنها ورود با شعار «مبارزه با تروریزم» و «ساخت دموکراسی» و خروج ناگهانی و بیمسئولیتانه، دقیقاً افغانستان را در دستان همان گروهی گذاشت که تا دیروز بهعنوان دشمنان جهانی معرفیشده بودند. این ترک شتابزده، نه تنها به سقوط جمهوریت منجر شد، بلکه میلیونها انسان را بیسرنوشت و آواره ساخت.
بازگشت طالبان به قدرت، بدون پشتوانه قانونی و بدون مشروعیت مردمی، پایههای ناامنی تازهای را در کشور بنیان نهاد. حکومت تکقومی و پشتونمحور طالبان، نه تنها مشارکت اقوام دیگر را نادیده گرفت، بلکه با سیاست حذف، محدودسازی زنان، سرکوب نخبگان، پاکسازی نظامیان دولت پیشین و حبس جامعه در قفس سکوت، امید به زندگی را از بسیاری ربود. در چنین فضای اختناقآوری، چگونه میتوان از بازگشت به میل و شوق مهاجر سخن گفت؟
اگرچه مسئولیت امروز با طالبان است، اما گذشته را نیز نمیتوان پاک کرد. سیاستمداران جمهوریت طی دو دهه با وجود دریافت میلیاردها دلار کمک، درگیر فساد، قومگرایی و انحصارطلبی شدند. اگر آن نخبگان به مسئولیت خود عمل میکردند، شاید امروز نیازی به این فرار جمعی نبود.
مهاجرین افغانستانی در ایران، پاکستان، تاجیکستان و ترکیه، برخلاف تصور برخی مسئولان طالبان، صرفاً بهدلیل رفاه یا راحتی در غربت نماندهاند. آنان حاضرند سختیهای مهاجرت را تحمل کنند، اما به کشوری باز نگردند که در آن امنیت نیست، کار نیست، نان نیست و عدالت نیست. چگونه میتوان به سرزمینی بازگشت که حاکمانش فقط از یک قوم و یک دیدگاهاند؟ وطنی که زنان در آن محبوساند، نخبگان سرکوب میشوند و جوانان آیندهای ندارند.
با زبانی صمیمی و خیرخواهانه، خطاب ما به طالبان آن است: کشور را از انحصار بیرون آورید، افغانستان سرزمین اقوام است نه ملک شخصی. متخصصان را به کار گیرید، به زنان حق آموزش و کار دهید، و بگذارید مردم نفس بکشند. اگر خواهان بازگشت مهاجرین هستید، اول وطن را به مأمن تبدیل کنید، نه به زندان. مشارکت همه اقوام در ساختار حکومت، تنها راه نجات افغانستان از بحران است.
از سوی دیگر نمیتوان چشم بر واقعیت بست؛ جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه گذشته میزبان میلیونها مهاجر افغانستانی بوده است. در حوزههای علمیه، دانشگاهها، بازار کار و زندگی شهری، هزاران افغانستانی در ایران رشد کردند، تحصیل نمودند و حتی به مدارج عالی علمی رسیدند. در کنار تمام دشواریها، لایههای فرهنگی، تاریخی، مذهبی و زبانی میان دو ملت، سرمایهای بیبدیل برای حفظ روابط انسانی است.
با این حال در این روزهای سخت، ایرانیانیان برای کمک به مهاجرین کنار مرزها برای مهاجران غذا و آب میبرند. این روحیه انسانی و تمدنی، نقطه امیدی است در دل تاریکی.
امروز دشمنان مشترک دو ملت در فضای مجازی در حال شعلهور کردن آتش نفرتاند. با کلیپهای ساختگی، توهینهای هدفمند و تخریب فضای ذهنی، میکوشند شکاف بیندازند. باید هشدار داد به نخبگان افغانستانی که هرگونه موضعگیری هیجانی و ضدایرانی، بهویژه در این شرایط حساس، بازی در زمین دشمن است. خیانت به دو ملت است. دشمنان میخواهند افغانستانیها و ایرانیها بهجای همدلی، در برابر هم بایستند. نباید به این نقشهها مجال داد.
هرچند سخت است، اما باید به دولت ج.ا.ایران نیز حق داد که از امنیت داخلی خود مراقبت کند. برخی مهاجران غیرقانونی یا عناصر نفوذی، به اسم افغانستانی که در واقع ازبیکستانی و تاجیکستانی بودند در سالهای اخیر از حضور در ایران سوءاستفاده کردهاند. مقابله با این تهدیدها، اقدامی طبیعی برای هر کشوری است و مهاجران قانونی و شریف افغانستان باید خود را از آن اقلیت آسیبزا جدا سازند.
در پایان، آنچه امروز بیش از همه نیاز داریم، عقلانیت، همدلی، و اقدام هوشمندانه است. افغانستان نمیتواند همیشه آواره بماند. مهاجرین بالاخره باید به خانه بازگردند، اما خانهای که امنیت داشته باشد، عدالت داشته باشد، و همه اقوام در آن سهمی داشته باشند. از سوی دیگر، ایران و افغانستان باید در این مسیر دشوار، متحد باقی بمانند. روابط تمدنی دو ملت، بسیار ریشه دارتر از آن است که با چند موج رسانهای تفرقهافکنانه از هم گسسته شود.
تاریخ، قضاوت خواهد کرد؛ ما در کدام سمت ایستاده بودیم: در کنار ساختن وطن یا ویران کردن آن؟
نویسنده: م. کهریزنوی