بازگشت طالبان به قدرت، معمای بهرسمیتشناسی این گروه را به چالشی بزرگ برای دیپلماسی جهانی تبدیل کرد. جامعه بینالمللی میان تعامل عملگرایانه و انزوای طالبان مردد مانده است.
چهار سال از تسلط طالبان بر افغانستان میگذرد، اما جز روسیه، هیچ کشوری حکومت سرپرست را به رسمیت نشناخته است. این وضعیت پرسشهایی درباره آینده سیاسی و پیامدهای انزوای بینالمللی افغانستان مطرح کرده است.
در دوره اول حاکمیت طالبان (۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ شمسی/1996-2001 میلادی)، تنها پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی این گروه را به رسمیت شناختند. این درحالی است که اینبار قطعنامههای سازمان ملل، مانند قطعنامه ۱۱ حوت ۱۳۹۸، شروطی چون رعایت حقوق بشر و دولت فراگیر را تعیین کردهاند.
تا کنون اما تنها روسیه حکومت سرپرست را به عنوان «امارت اسلامی افغانستان» به رسمیت شناخته و پیش از آن طالبان را از فهرست گروههای ممنوعه (تروریستی) حذف کرده است.
با این حال، بسیاری از کشورها، بهویژه قدرتهای غربی، اعلام کردهاند که قصدی برای بهرسمیتشناختن طالبان ندارند. نگرانیهای حقوق بشری و فقدان دولت فراگیر، آنها را به ادامه سیاست انزوا و اتخاذ مواضع محتاطانه نسبت به کابل، سوق داده است.
در این میان، سیاستهای سختگیرانه طالبان، بهویژه محدودیتهای شدید علیه زنان، مانع اصلی بهرسمیتشناسی حکومت این گروه است. ممنوعیت تحصیل و کار زنان و محرومیت سایر اقوام و اقشار در ساختار حکومت، نگرانیهای جدی برای جهانی ایجاد کرده است.
کابینه طالبان فاقد نمایندگی اقوام مختلف و زنان است و وعده دولت فراگیر محقق نشده است. این موضوع، مشروعیت داخلی و خارجی طالبان را به شدت تضعیف کرده است.
با وجود این موانع، برخی کشورها انگیزههای ژئوپلیتیکی و اقتصادی برای تعامل با طالبان دارند. روسیه به دنبال رقابت با غرب است و طالبان را فرصتی برای تقویت نفوذ خود میبیند.
چین به منابع معدنی غنی افغانستان چشم دوخته و به دنبال فرصتهای سرمایهگذاری است. از سوی هم، ثبات نسبی تحت حاکمیت طالبان، خطر بیثباتی منطقهای را برای همسایگان کاهش داده است. آنها از ثبات نسبی در افغانستان سود میبرند، زیرا از سرریز بحران به مرزهایشان جلوگیری میکند. این منافع، برخی دولتها را به تعامل عملگرایانه ترغیب کرده است.
در این سوی دیگر، بهرسمیتشناسی طالبان میتواند دسترسی این گروه به منابع مالی بینالمللی و کرسی سازمان ملل را فراهم کند. این امر مشروعیت جهانی طالبان را تقویت و انزوای آنها را کاهش میدهد.
برای مردم افغانستان، بهرسمیتشناسی طالبان میتواند دریچههای اقتصادی مانند افزایش سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، کاهش فقر و بیکاری، و دسترسی بهتر به کمکهای بینالمللی را باز کند. با این حال، این گشایشها به پایبندی طالبان به شروط جهانی، از جمله رعایت حقوق بشر، بستگی دارد.
با این حال، به نظر میرسد طالبان بدون اصلاحات در حقوق بشر و تشکیل دولت فراگیر، بعید است اجماع جهانی برای بهرسمیتشناسی کسب کند. این انزوا، اقتصاد و ثبات داخلی افغانستان را تضعیف میکند و آینده سیاسی افغانستان را در هالهی ابهام قرار خواهد داد.
اکنون با گذشت چهار سال، بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی همچنان گریبانگیر افغانستان است و تغییرات مثبت ملموسی دیده نمیشود. ناظران معتقدند تا زمانی که طالبان از ساختار قومی و گروهی فاصله نگیرد، خروج از انزوا دشوار خواهد بود.
با این همه، آینده بهرسمیتشناسی طالبان به پایبندی این گروه به انتظارات جهانی و خواست عمومی مردم افغانستان بستگی دارد. بدون تغییرات مثبت، امید به گشایشهای اقتصادی و سیاسی برای مردم افغانستان کمرنگ خواهد ماند.