چهار سال پس از فروپاشی نظام جمهوریت در افغانستان، جنگ کلامی میان اشرف غنی و زلمی خلیلزاد وارد فصل جدیدی شده است. این بار، رئیسجمهور سابق افغانستان با لحنی تند، نماینده پیشین امریکا را متهم کرده که حکومت را عمداً به «جنگسالاران» سپرده بود.
اتهامی که نه تنها عمق بحران حاکمیت در دو دهه گذشته را آشکار میسازد، بلکه نشاندهنده فرار مسئولان از پاسخگویی در برابر یکی از بزرگترین فجایع سیاسی قرن بیستویکم است.
غنی در جدیدترین اظهارات خود، ادعا کرده که «حکومت جنگسالاران» محصول طراحی خلیلزاد بوده و هدف این نقشه، نفوذ سیستماتیک آنها در ساختار قدرت بود. هرچند این اتهام تلاش آشکار برای انتقال مسئولیت از دوش خود غنی محسوب میشود، اما سوال اساسی این است که اگر وی واقعاً از این طرح آگاه بود، چرا پس از رسیدن به قدرت، اقدام جدی برای تغییر این معادله نکرد؟
واقعیت تلخ آن است که هر دو شخصیت، هرکدام به نحوی، در ایجاد بحران کنونی افغانستان سهم داشتهاند. خلیلزاد که در نقش معمار سیاست امریکا در افغانستان پس از ۲۰۰۱ ظاهر شد، نقش بیبدیلی در تشکیل حکومتهای موقت و انتقالی ایفا کرد.
او همان کسی بود که بر اساس منافع ژئوپلیتیک واشنگتن، حکومت و مردم افغانستان را هم در ماموریتهای سیاسی محوله از سوی دولت امریکا دور زد و هم در پیشبرد روند مذاکرات دوحه، حکومت و مردم افغانستان را اغفال کرد، غافل از آن که این تصمیمات، زمینهساز یک بحران بزرگ و پیچیده در کشور خواهد شد.
اما غنی نیز نمیتواند از مسئولیت خود شانه خالی کند. او که سالها در مقام وزیر مالیه و سپس رئیسجمهور فرصت اصلاح ساختارها را داشت، نه تنها در مبارزه جدی با فساد ناتوان بود، بلکه در نهایت با فراری شدن از کابل، آخرین ضربه را به مشروعیت حکومت وارد و مردم را در چهارسوی بحران رها کرد. اظهارات اخیر وی مبنی بر این که «هیچ نهادی به اندازه وزارت داخله فاسد نبود» اعترافی است به شکست در کنترل فساد سیستمیک که خود بخشی از آن بود.
جالب آن که خلیلزاد نیز پیشتر غنی را مسئول اصلی فروپاشی جمهوریت دانسته و فرار او را عامل اختلال در روند انتقال قدرت برشمرده است. این تبادل اتهام، در حقیقت بازتاب عمیقتری از بحران مشروعیت سیاسی هر دو شخصیت محسوب میشود. به عبارت دیگر، آنها که سالها در مقام تصمیمگیرندگان کلیدی عمل کردند، اکنون با انگشت اشاره به یکدیگر، تلاش میکنند تا خود را از مسئولیت تاریخی فرار دهند.
بررسی دقیق این اتهامات متقابل نشان میدهد که هر دو طرف حقایقی را بیان میکنند اما هر دو نیز از ارائه تصویر کاملی از مسئولیت خود طفره میروند. در این میان، چهل میلیون افغان همچنان گرفتار عواقب تصمیمات نادرست این شخصیتها اند. فساد گسترده، ناامنی، فقر و محرومیت که امروز دامنگیر مردم افغانستان است، محصول سیاستهای کوتهبینانه و مصلحتجویانه هر دو طرف این معادله بود.
در هر حال، این تبادل اتهامات میان دو معمار اصلی سقوط جمهوریت، تنها نمایشی تلخ از عدم پذیرش مسئولیت است. غنی و خلیلزاد که هرکدام سهم بیبدیلی در شکلگیری این فاجعه داشتند، اکنون با فرار رو به جلو، تلاش میکنند تا خود را از محاکمه تاریخ رها سازند.
آنچه واقعاً مورد نیاز است، پاسخگویی شفاف و جامع این معماران مشترک در برابر چهل میلیون افغان است که همچنان گرفتار عواقب تصمیمات آنها هستند. تا زمانی که این فرار از مسئولیت ادامه یابد، درسگیری از بزرگترین فاجعه سیاسی معاصر افغانستان هم غیرممکن خواهد بود.
سیدضیا موسوی/خبرگزاری معمار




