نویسنده: م.کهریزنوی
در حالیکه سازمان ملل متحد شعار امسال روز جهانی افراد دارای معلولیت را «تقویت رهبری افراد دارای معلولیت برای آیندهای فراگیر و پایدار» اعلام کرده است، در افغانستان هنوز معلولیت نه تنها نشانی از درد جسمی بلکه نمادی از بیعدالتی اجتماعی، بی توجهی دولتی و تبعیض فرهنگی است. در کشوری که بیش از چهار دهه جنگ، انفجار و فقر بر پیکر مردمش نشسته، هزاران تن از قربانیان جنگ و خشونت، امروز در سایه فراموشی حکومتها و سکوت جامعه، با فقر، تبعیض و انزوا زندگی میکنند.
روز جهانی افراد دارای معلولیت، فرصتی جهانی برای بازاندیشی در نگاه انسان به انسان است. این روز برای آن است که به خود یادآوری کنیم که «ناتوانی» در بدن نیست، در «نگاه» جامعه است؛ در ذهنهای بستهای که هنوز انسان را با اندام میسنجند نه با اندیشه و روح.
اما در افغانستان، این روز به جای جشن انسانیت، یادآور تلخ کامی کسانی است که قربانی مستقیم جنگها، تبعیضها و بیمسئولیتی سیاست مداراناند. آنان که بدنشان در میدان نبرد زخمی شد، اما روحشان در میدان بیتوجهی سیاست مُرد.
نزدیک به ۲۰۰ هزار فرد دارای معلولیت در افغانستان ثبت شدهاند؛ اما این آمار فقط عددی سرد است. پشت هر عدد، یک زندگیِ شکسته و یک رؤیای ناتمام است. بسیاری از این معلولیتها حاصل جنگهایی است که رهبران سیاسی و نظامی افغانستان در طول دههها بر مردم خود تحمیل کردند.
از راکت پراکنیهای کورکورانه حکمتیار در کابل گرفته تا انفجارهای انتحاری و درگیریهای قومی و سیاسی، بدنهای بیشماری در این خاک مثله شدند. و در میان همهی این چهرههای جنگ، نام گلبدین حکمتیار بهعنوان نماد بی رحمی و بیمسئولیتی تاریخی میدرخشد؛ کسی که راکتهایش در دههی هفتاد میلادی خورشیدی، هزاران غیرنظامی را در کابل کشت و صدها کودک، زن و مرد را برای همیشه معلول ساخت.
اما حکمتیار تنها نیست. هر رهبر سیاسی و نظامی که مردم را ابزار قدرت خود ساخت، در این فاجعه سهم دارد. آنان که به جای گفتوگو، گلوله را برگزیدند، امروز نیز باید در برابر وجدان تاریخ پاسخگو باشند.
در دوران بیست سال جمهوریت، معلولین بارها در سخنرانیهای رسمی مورد ستایش قرار گرفتند، اما در عمل چیزی جز وعدههای بیپایه نصیبشان نشد.
دولت کرزی ساختار وزارت شهدا و معلولین را حفظ کرد، اما بودجه و سیاست مشخصی برای توانبخشی، اشتغال و آموزش معلولان نداشت. در دوره اشرف غنی، با وجود آنکه شعار «حکومت داری خوب» سر داده شد، معاش معلولان به نیمی از ارزش واقعی خود رسید و حتی همان معاش ناچیز نیز با تأخیر یا تبعیض پرداخت میشد.
آنان که در میدانهای جنگ برای دفاع از خاک، چشم و دست و پای خود را از دست دادند، در پشت درهای بسته وزارت خانهها رها شدند. هیچ برنامه ملی پایدار برای بازتوانی یا ادغام معلولان در زندگی اجتماعی تدوین نشد. این بیتوجهی نه فقط خطای اداری، بلکه خیانت به عدالت اجتماعی بود.
با بازگشت طالبان به قدرت، وضعیت معلولین از مرحله بیتوجهی به مرحله حذف رسیده است. بسیاری از نامها از فهرست حقوقبگیران حذف شده و پرداختها نصف یا متوقف گردیده است.
طالبان از «حکومت اسلامی» سخن میگویند، اما در اسلام، احترام به ضعیفان نشانه ایمان است، نه نمایش سیاسی. آنچه امروز در افغانستان میبینیم، تضاد میان شعار دین و رفتار قدرت است.
افزون بر آن، معلولین بهویژه زنان و دختران معلول قربانی مضاعفاند؛ از یک سو محروم از آموزش و کار، و از سوی دیگر محصور در خانهها بهدلیل نگاههای تبعیضآمیز و قوانین سختگیرانه طالبان.
در میان همه اقشار آسیب پذیر افغانستان، زنان و دختران معلول شاید رنج دیده ترین باشند. آنان نه تنها از امکانات درمانی و آموزشی محروماند، بلکه قربانی تبعیض دوگانهاند: هم بهعنوان زن و هم بهعنوان فرد دارای معلولیت. در جامعهای که هنوز ازدواج با دختر معلول را ننگ میداند، و مکتبهای دخترانه را بسته است، چگونه میتوان از رهبری زنان معلول سخن گفت؟
با این حال، زنان معلولی که در برابر این همه فشار ایستادهاند و با وجود فقر، ناامنی و نگاههای تحقیرآمیز هنوز آرزوهای بزرگ در سر دارند، خود نماد رهبری واقعیاند؛ رهبری از جنس صبر، خرد و امید. معلولین تنها قربانی سیاست نیستند، قربانی فرهنگ بیتفاوتی نیز هستند. جامعهای که با نگاه ترحم یا تمسخر به آنان مینگرد، خود دچار فقر اخلاقی است. هر انسان، مسئول کرامت دیگری است. نگاه ما به معلولان، در حقیقت آیینهی سطح انسانیت ماست.
اگر ما در برابر درد دیگران بیتفاوت باشیم، دیر یا زود در چرخهای از بی رحمی اجتماعی گرفتار خواهیم شد که در آن هیچ کس در امان نیست.
روز جهانی افراد دارای معلولیت تنها روز همدردی نیست، روز بازخواست نیز هست؛ بازخواست از دولتها، رهبران و از خود ما. در افغانستان، معلولیت باید از حاشیه به متن سیاست اجتماعی بیاید. هیچ توسعهای پایدار نخواهد بود، مگر آنکه همه شهروندان، بدون تبعیض، در آن سهیم باشند.
شعار سازمان ملل در سال ۲۰۲۵ «تقویت رهبری افراد دارای معلولیت برای آیندهای فراگیر و پایدار» است، که در افغانستان شعار معنایی بسیار ژرف دارد. فراگیری یعنی به رسمیت شناختن انسان، نه توانایی؛ و پایداری یعنی ساختن جامعهای که هیچ کس در آن فراموش نشود.
در نهایت، رهایی افغانستان از چرخهی بیعدالتی، نه با ساختن جاده و دیوار، بلکه با ساختن ذهنیّت انسانی ممکن است. روز جهانی معلولان باید به ما یادآوری کند که انسان بودن، یعنی دیدن انسان در هر قالبی؛ حتی اگر قامتش خمیده، یا دستانش بیحرکت باشد.
زیرا کرامت، در توانایی جسم نیست که در روشنایی روح است!


