در روزگاری که طنین تهدیدات نظامی به گوش میرسد، خاورمیانه بار دیگر در آستانه یک بحران احتمالی قرار دارد؛ بحرانی که اگر به مرحله جنگ منتهی شود، آتش آن به دامان بسیاری از کشورهای منطقه، بهویژه افغانستان، نیز خواهد رسید. افغانستان، کشوری با جایگاهی استراتژیک و تاریخی در همسایگی ج.ا.ایران، بیش از هر زمان دیگر نیازمند تحلیلهای هوشیارانه و خردمندانه برای مواجهه با پیامدهای احتمالی چنین درگیری است.
با وجود هیاهوی رسانهای و لفاظیهای تهدیدآمیز مقامات امریکایی، احتمال آغاز یک جنگ تمامعیار از سوی امریکا علیه ایران ضعیف به نظر میرسد. تجربه شکستهای نظامی امریکا در افغانستان، عراق، سوریه و یمن همراه با افزایش هزینههای اقتصادی، روانی و سیاسی جنگ، واشنگتن را در موقعیتی قرار داده که بیشتر از گذشته از رویارویی مستقیم با کشوری چون ج.ا.ایران هراس دارد. ج.ا.ایران، با برخورداری از قدرت موشکی پیشرفته، استراتژی جنگ نامتقارن، توان سایبری و نفوذ منطقهای گسترده، توانسته توازن بازدارندگی موثری را در برابر امریکا و متحدانش ایجاد کند.
از سوی دیگر، جبهه مقاومت، به رهبری ج.ا.ایران، امروز از مرزهای لبنان و فلسطین فراتر رفته و تا یمن، سوریه، عراق و حتی افریقا و همینطور در عمق فرهنگ و دلهای مردم افغانستان گسترده شده است. امریکا میداند که حمله به ج.ا.ایران به معنی شعلهور شدن یک جبهه چندلایه و چندملیتی خواهد بود که میتواند منافع امریکا و متحدانش را در سراسر منطقه به خطر اندازد. در چنین فضایی، نقش افغانستان به عنوان کشوری همسایه و تأثیرپذیر از تحولات منطقه، بسیار حساس و پیچیده میشود.
اما اگر جنگی رخ دهد تجربه نشان داده است که مردم افغانستان در بزنگاههای تاریخی، نقشآفرینان شجاعی در دفاع از عدالت و برادری بودهاند. در دوران دفاع مقدس، زمانی که رژیم بعث عراق (صدام حسین) با پشتیبانی غرب و در رأس آن امریکا، ایران نوپای پس از انقلاب را هدف تهاجم قرار دادند، هزاران داوطلب افغانستانی از گوشه و کنار افغانستان به ایران شتافتند تا در کنار برادران ایرانی خود بایستند. آنها سلاح به دست گرفتند، به جبهه رفتند، و بسیاری از آنان به فیض شهادت نائل آمدند. یاد این جانفشانیها در دل ملت ایران زنده است و نشانی از یک پیوند معنوی و تاریخی میان دو ملت دارد.
این همبستگی در نبرد با گروه تروریستی داعش نیز بار دیگر تکرار شد؛ زمانی که لشکر فاطمیون، متشکل از مجاهدان افغانستانی، در کنار رزمندگان ایرانی و سوری، ایستادگی جانانهای در برابر داعش کردند و جلوی پیشروی این گروه جنایتکار را گرفتند. این نبرد نه تنها یک پیروزی نظامی بود، بلکه تبدیل به نماد همبستگی فراملی علیه تروریسم و حامیان جهانی آن شد. مردم افغانستان در این میدان نیز نشان دادند که در دفاع از کرامت انسانی، مذهب و عزت امت اسلامی، اهل معامله و تردید نیستند.
با توجه به این سوابق روشن، میتوان با اطمینان گفت که اگر باری دیگر شعلههای جنگ افروخته شود، همبستگی میان ملت افغانستان و ج.ا.ایران مجدداً جان خواهد گرفت. این پیوند، برخاسته از احساس مسئولیت تاریخی و وجدان مشترک دینی و انسانی است؛ نه صرفاً همجواری جغرافیایی یا منافع مقطعی سیاسی!
ج.ا.ایران نیز امروز در موقعیتی قرار دارد که ترکیبی از قدرت سخت و نرم را برای دفاع از خود و مقابله با زیادهخواهی امریکا به کار گرفته است. از یک سو، زرادخانه موشکی، پهپادهای پیشرفته، توانمندی سایبری و زیرساختهای دفاعی آن، هر مهاجمی را به محاسبه و احتیاط وا میدارد. از سوی دیگر، نفوذ فرهنگی، گفتمان مقاومت، شبکه رسانهای گسترده و محبوبیت منطقهایاش، قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران را به یکی از مؤثرترین ابزارهای بازدارندگی تبدیل کرده است.
ناکامی امریکا در جنگ یمن نمونهای برجسته از شکست سیاستهای تجاوزکارانه این کشور است. علیرغم حمایت بیدریغ از عربستان سعودی، ایالات متحده نتوانست اراده مردم یمن را بشکند. حال آنکه ج.ا.ایران، بسیار نیرومندتر و منسجمتر از یمن، آمادگی کامل برای مقابله با هرگونه تهدید خارجی را دارد. هرگونه تعرض به ج.ا.ایران، نهتنها با واکنش شدید و بیسابقه روبرو خواهد شد، بلکه بیآبرویی دیگری را برای امریکا در صحنه جهانی رقم خواهد زد.
در این میان، عملیات روانی امریکا با هدف تضعیف روحیه مردم ج.ا.ایران و ترساندن ملتهای منطقه، نباید بیپاسخ بماند. تهدیداتی که ترامپ و پس از او دیگر مقامات امریکایی مطرح میکنند، بیش از آنکه نشاندهنده عزم جنگ باشد، نشانهای از ترس آنهاست. امریکا خوب میداند که ملت ج.ا.ایران، ملتی نیست که در برابر تهدید عقبنشینی کند. مردم ج.ا.ایران، با ایمان، آگاهی، و تجربه چهلوپنج سال مقاومت، امروز قدرتمندتر از همیشه در مقابل هر تهدیدی ایستادهاند. روحیه سلحشوری، عزتطلبی و استقلالخواهی در ج.ا.ایران نه یک شعار، بلکه یک سبک زندگی است.
اگرچه احتمال وقوع جنگ میان امریکا و ج.ا.ایران بسیار کمرنگ به نظر میرسد، اما نادیده گرفتن آن خطایی استراتژیک خواهد بود. پیامدهای چنین جنگی نهتنها برای ایران و امریکا، بلکه برای کل منطقه، بهویژه افغانستان، بسیار سهمگین خواهد بود. در این میان، تنها راه مقابله، هوشیاری، آمادگی، تقویت روحیه مقاومت، و بازسازی همبستگیهای تاریخی و اخلاقی میان ملتهای منطقه است.
افغانستان، بار دیگر میتواند نشان دهد که در برابر ظلم و سلطهطلبی سکوت نمیکند، و در کنار ملتهای حقطلب و مقاوم، از آرمانهای انسانی، اسلامی و منطقهای خود دفاع خواهد کرد. اگر شعله جنگی افروخته شود، این بار نیز مانند گذشته، افغانستان تنها تماشاگر نخواهد بود، بلکه همراه و پشتیبان برادریاش در میدان مقاومت خواهد ایستاد.
نویسنده: م. کهریزنوی