دور دوم گفتوگوهای طالبان و پاکستان که شامگاه گذشته (شنبه، ۴ عقرب) پس از نزدیک به نه ساعت مذاکره پشت درهای بسته در استانبول به پایان رسید، بار دیگر پیچیدگیهای روابط کابل و اسلامآباد را به نمایش گذاشت.
این نشست که قرار است دو روز دیگر نیز ادامه یابد، در حالی برگزار میشود که انتظارات برای دستیابی به توافقی پایدار در خصوص چالشهای امنیتی مرزی و مبارزه با تروریزم، همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
بر اساس گزارشهای رسانههای پاکستانی، هیئت اسلامآباد در این مذاکرات «موضع قاطع و روشنی» در قبال فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان اتخاذ کرده است. محورهای اصلی گفتوگوها شامل تقویت هماهنگیهای امنیتی، بهبود همکاریهای مرزی و تدوین راهبردی مشترک برای صلح منطقهای اعلام شده است. با این حال، غیبت شفافیت در آجندای مذاکرات و عدم انتشار جزئیات از سوی هر سه طرف درگیر، پرسشهایی اساسی درباره جدیت و اهداف واقعی این دیدارها را برمیانگیزد.
هیئت ششنفره طالبان به سرپرستی رحمتالله نجیب، معاون وزارت داخله، و با حضور چهرههای برجستهای چون سهیل شاهین و انس حقانی، در مقابل هفت نماینده پاکستانی از دیپلماتها و اعضای سازمان اطلاعات این کشور قرار گرفتهاند. این ترکیب نشان میدهد که موضوع مذاکرات فراتر از یک گفتوگوی معمول دیپلماتیک است و ابعاد امنیتی-اطلاعاتی عمیقی دارد. تدابیر امنیتی شدید پلیس ترکیه در هتل کنراد استانبول نیز بر حساسیت و اهمیت این نشست صحه میگذارد.
این گفتوگوها در ادامه نشست پیشین وزرای دفاع دو طرف در قطر برگزار میشود که ظاهراً به توافقی برای آتشبس انجامید. اما تناقض در روایتها درباره ماهیت این توافق، خود داستانی جداگانه را روایت میکند. پاکستان آن را «محرمانه» میخواند، در حالی که طالبان اظهار میدارند که نه محرمانه است و نه به مرحله نهایی رسیده. این اختلاف نظر در تفسیر یک توافق اولیه، نشانهای از شکاف عمیقتر در نگرشها و انتظارات دو طرف است.
آنچه این مذاکرات را از ابتدا با ابهام مواجه کرده، لحن تهدیدآمیز برخی مقامات پاکستانی است. خواجه محمدآصف، وزیر دفاع پاکستان، همزمان با آغاز دور دوم مذاکرات اعلام کرد که در صورت شکست این گفتوگوها، کشورش با افغانستان وارد جنگ خواهد شد.
چنین ادبیاتی نهتنها فضای مذاکره را تحت فشار قرار میدهد، بلکه نشان میدهد اسلامآباد در حال پیگیری استراتژی دوگانهای است؛ از یک سو بهرهبرداری از فرصت دیپلماسی برای تقویت جایگاه سیاسی خود، و از سوی دیگر نگهداشتن گزینه نظامی به عنوان اهرم فشار.
واقعیت آن است که ریشههای بسیاری از چالشهای امنیتی کنونی پاکستان در سیاستهای دهههای گذشته این کشور در قبال افغانستان نهفته است. سیاستی که بر بیثباتی همسایه شرقی خود استوار بود، اکنون نتایج معکوس آن را در داخل مرزهای خود تجربه میکند.
در این میان، تلاش برای یافتن متهمی خارج از مرزها، میتواند بخشی از راهبرد انحراف افکار عمومی داخلی تلقی شود. مذاکرات استانبول فرصتی بود که میتوانست به ریشههای واقعی تنشها بپردازد و امیدی نو برای صلح پایدار خلق کند، اما به نظر میرسد این فرصت نیز در مسیری مبهم و پرفراز و نشیب قرار گرفته است.
با این حال، زمانی که دیپلماسی در سایه تهدید به جنگ شکل میگیرد و تناقض در روایتها همچنان پابرجاست، هنوز مشخص نیست که آیا مذاکرات استانبول میتواند گره از بنبست امنیتی دو طرف بگشاید یا صرفاً تلاشی موقت خواهد بود که نتواند از چرخه تنشهای تازه جلوگیری کند.