نویسنده: دکتر گویا
۲۱ نوامبر هر سال، جهان به پیشنهاد سازمان یونسکو روز فلسفه را گرامی میدارد. این روز فرصتی است برای تأمل در جایگاه اندیشه، تفکر و خردورزی در جهان پرآشوب امروز. فلسفه، واژهای برگرفته از زبان یونانی فیلوسوفیا، به معنای «دانشدوستی» است؛ یعنی عشق به حقیقت و جستوجوی معنا در هستی.
فلسفه تلاشی است عقلانی و استدلالی برای فهم بنیادین ترین پرسشهای انسان؛ دربارهٔ هستی، آگاهی، اخلاق، زیبایی، خیر و شر. سقراط، نخستین کسی که خود را «خِرَددوست» نامید، و میگفت: «من دانا نیستم، اما دانایی را دوست دارم.»
از آن زمان تا امروز، فلسفه راهنمای تمییز درست از نادرست و چراغ هدایت عقل انسانی در مسیر زندگی بوده است.
یونسکو از سال ۲۰۰۲ این روز را با هدف گسترش فرهنگ گفتوگو، مدارا، همزیستی و خردورزی میان ملتها بنیان گذاشت. فلسفه با فراهم آوردن امکان درک متقابل میان فرهنگها، زمینهساز صلح پایدار و توسعهٔ انسانی است.
اُدره آزولِه، مدیرکل یونسکو، میگوید: «فلسفه با گشودن افقهای اندیشه، گفتوگو میان فرهنگها را تسهیل میکند و شرایط فکری مساعد برای تغییر، توسعه و صلح را به وجود میآورد.»
در گسترهی تمدن درخشان ایرانی–اسلامی، که جغرافیای آن روزگار، مرزهای امروزینِ ایران، افغانستان و تاجیکستان را در بر میگرفت، فیلسوفانی از سرزمین واحدِ فارسیزبانان برخاستند که هر یک ستارهای تابناک در آسمان خرد و اندیشه شدند.
از فارابیِ فرزانه تا ابنسینای بلخی، از سهروردیِ شهید تا ملاصدرا، و تا روزگارِ عالمانی چون علامه طباطبایی و علامه جعفری، این اندیشمندان با درآمیختن فلسفه، عرفان و دین، راهی نو در حکمت و انسانشناسی گشودند و چهرههایی جاودانه در تاریخ تفکر بشر پدید آوردند.
خراسان کهن، یکی از کانونهای بزرگ تمدن و اندیشه در جهان اسلام بود. از بلخ تا هرات، از غزنه تا بخارا، شعلهٔ تفکر فلسفی درخشان بود و فیلسوفان خراسانی نقش بنیادینی در انتقال و بسط فلسفهٔ یونان و هند در جهان اسلام ایفا کردند.
اما در پی یورشهای ویرانگر، سلطهٔ تعصبهای قومی و مذهبی، و برتری قدرتهای نظامی بر خرد و علم، این سیر پویای اندیشه دچار گسست شد. فیلسوفان در تنگنای حاکمان مستبد و متشرعان خشکاندیش قرار گرفتند و به جای تفکر، تعبد و تقلید میدان یافت.
با این همه، عرفان بهمثابه پناهگاه خردمندان آزاد، شعلهٔ تفکر را در روزگار رکود فلسفه زنده نگاه داشت.
در هنگامهای که عقل در تنگنای تعصب گرفتار آمده بود، عارفان، فیلسوفان و شاعرانِ خردورزِ خراسان در خلوت دل، همان راه حقیقت را از گذرگاه عشق و شهود ادامه دادند.
در این میان، مولانا، سنایی و جامی در شعر و عرفان، همان حقیقت را جستند که ابنسینا و سهروردی در فلسفه میجستند. و در امتداد این سیر، خیامِ نیشابوری با نگاه فلسفی و پرسشگرانهاش، بنیاد یقینهای کهنه را به نقد کشید، و حافظِ شیراز در پرتو شعر و راز، خرد را با ایمان و عشق درآمیخت تا زبان دل و عقل در وحدتی زیبا به سخن آیند.
دکتر نجیبالله شفق در پژوهش خود با عنوان «سیر فلسفه در صد سال اخیر افغانستان» سه دورهٔ اصلی را برای تفکر فلسفی در این سرزمین برمیشمارد:
دوره شکوفایی (قرون دوم تا هفتم هجری)؛ با محوریت مکتب بلخ و ظهور ابنسینا و متفکران عقلگرا.
دوره رکود و فَتْرَت؛ بر اثر سلطهٔ تصوف رسمی، تعصب دینی و فشارهای سیاسی.
دوره احیای مجدد در سده اخیر؛ با اندیشههای اصلاحگرانی چون سید جمالالدین افغانی (حسینی) و صلاحالدین سلجوقی.
شفق و ناقدان اثر او معتقدند که بزرگترین مانع رشد فلسفه در افغانستان، سه عامل بوده است:
سلطهٔ تفکر اشعری و تعبدی که عقلانیت را محدود ساخت،
ناامنی و جنگهای پیدرپی،
و ساختارهای قبیلهای و استبداد سیاسی.
اما امید همچنان باقی است؛ زیرا فلسفه، حتی در خاموشی نیز، بذر بیداری در جان ملتها میکارد.
فلسفه و عرفان، دو نیروی نجاتبخش در تاریخ بشرند. فلسفه، عقل را بیدار میکند و عرفان، دل را. جامعهای که اندیشیدن را بیاموزد و عشقورزی را بفهمد، به رهایی نزدیکتر است.
روز جهانی فلسفه، یادآور این است که راه نجات انسان، نه در قدرت و ثروت، بلکه در خرد، گفتوگو و حقیقتجویی است.



