فقر انرژی علی‌رغم وفور منابع طبیعی در افغانستان

فقر انرژی در افغانستان تنها به معنای کمبود برق نیست، بلکه نشان‌دهنده گسستی ساختاری در سیاست‌گذاری، سرمایه‌گذاری و مدیریت منابع ملی است. دهه‌ها جنگ، بی‌ثباتی سیاسی و ضعف حاکمیتی، افغانستان را به یکی از کشورهای با پایین‌ترین نرخ دسترسی به انرژی در جهان تبدیل کرده‌اند؛
فقر انرژی علی‌رغم وفور منابع طبیعی در افغانستان

بر اساس تازه‌ترین گزارش برنامه توسعه‌ای سازمان ملل متحد (UNDP)، ۹۷ درصد از شهروندان افغانستان با فقر انرژی مواجه‌اند؛ آماری نگران‌کننده که عمق یکی از جدی‌ترین بحران‌های زیرساختی کشور را آشکار می‌سازد. در شرایطی که جهان به‌سوی تحول در حوزه انرژی‌های پاک حرکت می‌کند، افغانستان همچنان با تأمین ابتدایی‌ترین نیازهای انرژی خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. این وضعیت نه‌تنها مانع جدی در مسیر توسعه پایدار است، بلکه زندگی میلیون‌ها شهروند افغان را در حوزه‌های بهداشت، آموزش، و معیشت تحت تأثیر قرار داده است.

فقر انرژی در افغانستان تنها به معنای کمبود برق نیست، بلکه نشان‌دهنده گسستی ساختاری در سیاست‌گذاری، سرمایه‌گذاری و مدیریت منابع ملی است. دهه‌ها جنگ، بی‌ثباتی سیاسی و ضعف حاکمیتی، افغانستان را به یکی از کشورهای با پایین‌ترین نرخ دسترسی به انرژی در جهان تبدیل کرده‌اند؛ کشوری که هنوز بسیاری از مراکز صحی آن به دلیل نبود برق قادر به ارائه خدمات شبانه‌روزی نیستند و در روستاهای آن، کودکان در تاریکی شب تحصیل می‌کنند و خانواده‌ها ناگزیر به استفاده از چوب و زغال برای پخت‌وپز هستند.

با این حال، ظرفیت‌های طبیعی افغانستان در حوزه انرژی، به‌ویژه انرژی‌های تجدیدپذیر، بسیار غنی و آینده‌ساز است. افغانستان با دارا بودن میانگین تابش خورشیدی بسیار بالا، منابع بادی در مناطق خاص، و ذخایر بالقوه انرژی آبی در ارتفاعات، قادر است نه‌تنها نیاز داخلی خود به برق را برطرف کند، بلکه در صورت بهره‌برداری بهینه از این منابع، به یکی از صادرکنندگان انرژی در منطقه تبدیل شود. افغانستان می‌تواند با تدوین یک نقشه‌ راه جامع، از وابستگی به کمک‌های خارجی عبور کرده و به خودکفایی در تولید انرژی دست یابد.

پروژه‌های اخیر سازمان ملل متحد در حوزه انرژی تجدیدپذیر- از جمله نصب پنل‌های خورشیدی در مکاتب، مراکز صحی و بازارهای محلی – نشان داده‌اند که حتی مداخلات محدود و هدفمند می‌توانند تأثیرات مثبت و ملموسی داشته باشند. این پروژه‌ها نه‌تنها به روشن شدن خانه‌ها و مراکز خدمات عمومی انجامیده‌اند، بلکه فرصت‌های شغلی برای جوانان ایجاد کرده و بسترهایی برای انتقال دانش فنی فراهم ساخته‌اند.

با این وجود، برای عبور از وضعیت موجود، افغانستان نیازمند یک راهبرد ملی در حوزه انرژی است؛ راهبردی که بر مبنای استفاده از ظرفیت‌های داخلی، جذب سرمایه‌گذاری خارجی، و تقویت زیرساخت‌های بومی تدوین شود. تحقق این هدف، در گرو سه محور کلیدی است؛ ثبات سیاسی و حاکمیتی، سرمایه‌گذاری زیرساختی هدفمند، و همکاری مؤثر منطقه‌ای و بین‌المللی. در غیاب این عناصر، اقدامات پراکنده هرچند مفید، اما قادر به پاسخ‌گویی به نیاز ساختاری کشور نخواهد بود.

جامعه جهانی نیز باید فقر انرژی در افغانستان را نه‌فقط به‌عنوان یک بحران محلی، بلکه به‌عنوان بخشی از چالش‌های کلان توسعه جهانی و عدالت اقلیمی تلقی کند. اگر قرار است شعار توسعه پایدار تا سال ۲۰۳۰ به واقعیت بدل شود، نباید کشوری با ظرفیت‌های گسترده طبیعی، همچون افغانستان، در تاریکی باقی بماند.

مسئله انرژی در افغانستان فراتر از یک بحران خدماتی یا رفاهی است؛ این مسئله به‌طور مستقیم با آینده اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی کشور گره خورده است. فقر انرژی نه‌تنها مانع توسعه است، بلکه بازتولیدکننده فقر، بیماری، بیکاری و مهاجرت داخلی و خارجی می‌باشد. افغانستان با بهره‌مندی از ظرفیت‌های عظیم در حوزه انرژی خورشیدی، بادی، آبی و حتی منابع فسیلی و حتی هسته ای، توان بالقوه‌ای برای تبدیل‌شدن به یک کشور تولیدکننده و حتی صادرکننده انرژی در منطقه دارد؛ اما این توان، بدون حمایت هدفمند و سرمایه‌گذاری استراتژیک بالفعل نخواهد شد.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط