از زمان تسلط طالبان در سال ۱۴۰۰، افغانستان شاهد خروج گسترده نیروهای تحصیلکرده و متخصص خود بوده است. این پدیده که به “فرار مغزها” معروف است، آینده کشور را به شدت تهدید میکند. پزشکان، مهندسان، اساتید دانشگاه و فعالان مدنی یا کشور را ترک کردهاند یا در حال برنامهریزی برای فرار هستند. این روند نگرانکننده نه تنها بازسازی کشور را غیرممکن میسازد، بلکه بنیانهای توسعه آینده را نیز ویران میکند.
دلایل این مهاجرت گسترده را باید در مجموعهای از عوامل جستجو کرد. مهمترین علت، سرکوب سیستماتیک روشنفکران و ایجاد فضای خفقانآور توسط طالبان است. به ویژه برای زنان تحصیلکرده، محدودیتهای شدید آموزشی و شغلی اعمال شده است. بسیاری از اساتید دانشگاه و کارمندان دولت پیشین نیز از ترس بازداشت یا انتقامجویی، چارهای جز ترک کشور نداشتهاند. از سوی دیگر، تعطیلی دانشگاهها و مراکز علمی کیفیت آموزش را به شدت کاهش داده و انگیزه ماندن را از پژوهشگران گرفته است.
اقتصاد فروپاشیده افغانستان نیز سهم بزرگی در این بحران دارد. با از بین رفتن فرصتهای شغلی و درآمد ناچیز، حتی متخصصانی که میخواهند بمانند نیز امکان ادامه زندگی در شرایط مناسب را ندارند. این وضعیت همراه با ترس از آیندهای نامعلوم تحت حاکمیت طالبان، بسیاری از جوانان تحصیلکرده را وادار به ترک وطن کرده است.
پیامدهای این فرار مغزها برای افغانستان فاجعهبار خواهد بود. نظام درمانی کشور که پیش از این نیز ضعیف بود، با خروج پزشکان و پرستاران در آستانه فروپاشی کامل قرار دارد. فقدان نیروی متخصص، هرگونه امکان بازسازی زیرساختها را از بین برده است. این وضعیت باعث افزایش وابستگی به خارج شده و شکاف نسلی عمیقی ایجاد کرده است؛ جایی که جوانان باسواد یا فرار میکنند و نسل قدیم فاقد مهارتهای مدرن است.
اگر این روند ادامه یابد، آینده افغانستان بسیار تاریک ترسیم میشود. نظام آموزشی ممکن است به کلی از بین برود یا به مدارس سنتی محدود شود. ساختارهای دولتی با کمبود شدید نیروی کارآمد مواجه خواهند شد و اقتصاد کشور بیش از پیش به کمکهای خارجی و درآمدهای ناپایدار وابسته میشود.
با این حال، راهحلهایی هرچند دشوار وجود دارد. فشار بینالمللی برای بازگشایی دانشگاهها و حمایت از تحصیلکردهها میتواند موثر باشد. ایجاد راههای امن برای مشارکت متخصصان در پروژههای از راه دور و حمایت ویژه از تحصیل زنان نیز از دیگر راهکارهای ممکن است. تشویق نخبگان افغان مقیم خارج به همکاری مجازی با نهادهای داخلی میتواند تا حدی این خسارت را کاهش دهد.
به طور کلی باید توجه داشت که فرار مغزها از افغانستان صرفاً یک بحران مهاجرتی نیست، بلکه نشانه نابودی تدریجی ظرفیتهای انسانی کشور است. اگر طالبان و جامعه جهانی اقدامی نکنند، افغانستان به سرزمینی بدون پزشک، مهندس، معلم و روزنامهنگار تبدیل خواهد شد؛ جایی که فقر، بیسوادی و عقبماندگی به میراث نسلهای آینده سپرده میشود. پاسخ به این چالش بزرگ نه تنها به سیاستهای طالبان، بلکه به واکنش جهانی و اراده خود افغانها نیز بستگی دارد.