سلامت روان در افغانستان، بهرغم اهمیت حیاتیاش، همچنان در حاشیه نظام سلامت و توجه عمومی قرار دارد. گزارش امروز دوشنبه (۳۱ سنبله/شهریور) سازمان جهانی صحت (WHO) نشان میدهد از هر پنج نفر در کشور، یک نفر با اختلال روانی دستوپنجه نرم میکند. این آمار تکاندهنده، زنگ خطری برای جامعهای است که دههها درگیری، بلایای طبیعی و مهاجرتهای اجباری، زخمهای عمیقی بر روان آن بر جای گذاشته است.
ریشههای بحران؛ زخمهای جنگ و محرومیت
سالها منازعه مسلحانه، ناامنی و بیثباتی اقتصادی، سلامت روان افغانها را به شدت متاثر کرده است. جابهجاییهای گسترده و بلایای طبیعی مانند زلزله، بار روانی سنگینی بر دوش مردم نهاده است. این عوامل، همراه با فقدان زیرساختهای درمانی، اختلالات روانی را به بحرانی خاموش تبدیل کردهاند.
نظام سلامت شکننده؛ خلاء خدمات رواندرمانی
نظام سلامت افغانستان، با وجود تلاشها، همچنان از کمبود امکانات تخصصی رنج میبرد. شفاخانههای ولایتی و مراکز صحی، عمدتاً فاقد خدمات سلامت روان هستند. ادوین سنیزا سالوادور، نماینده سازمان جهانی صحت، این وضعیت را فشاری عظیم بر نظام سلامت شکننده کشور توصیف میکند. بیماران روانی اغلب بدون مراقبت رها میشوند و این خلأ، چرخه رنج را تداوم میبخشد.
انگ اجتماعی؛ مانعی در برابر درمان
در فرهنگ افغانستان، بیماریهای روانی هنوز به رسمیت شناخته نمیشوند و مبتلایان با انگ اجتماعی مواجهاند. برخلاف بیماریهای جسمی، اختلالات روانی بهعنوان ضعف شخصیتی تلقی میشوند. این دیدگاه، مانع از مراجعه بیماران به مراکز درمانی و تشدید مشکلات روانی در جامعه میشود.
پیامدهای نادیده گرفتن؛ از فرد تا جامعه
نادیده گرفتن سلامت روان، تبعات گستردهای برای خانوادهها و جامعه دارد. کارشناسان هشدار میدهند که بخش عمدهای از بیماریهای عصبی، ریشه در مشکلات روانی درماننشده دارند. این بیتوجهی، از افزایش خشونتهای خانگی تا کاهش بهرهوری اجتماعی را در پی دارد و انسجام جامعه را تهدید میکند.
تجربه جهانی؛ الگویی برای تغییر
در کشورهای توسعهیافته، خدمات سلامت روان در تمامی سطوح، از مکاتب تا محیطهای کاری، ادغام شده است. این کشورها با آموزش، آگاهیبخشی و ارائه خدمات تخصصی، سلامت روان را در اولویت قرار دادهاند. الگوبرداری از این تجربه، میتواند راهگشای بهبود وضعیت در افغانستان باشد.
مسئولیت مشترک و ضرورت اقدام فوری
کارشناسان صحی بر ضرورت گسترش خدمات سلامت روان تأکید دارد. افزایش آگاهی عمومی، آموزش کادر درمانی و تخصیص منابع مالی، گامهای اولیه برای مقابله با این بحران هستند. مقامهای صحی و تمویلکنندگان بینالمللی بایستی مسئولیت مشترک خود را در این زمینه بپذیرند.
نقش جامعه و همبستگی برای تغییر
جامعه افغانستان، با تقویت همبستگی و تغییر نگرش نسبت به بیماریهای روانی، میتواند نقش مهمی ایفا کند. رسانهها و نهادهای مدنی باید با اطلاعرسانی، انگزدایی از اختلالات روانی را ترویج کنند. این اقدام، زمینهساز پذیرش درمان و بهبود کیفیت زندگی خواهد بود.
سخن آخر
سلامت روان، سنگبنای توسعه پایدار و انسجام اجتماعی است. بدون توجه به این حوزه، هیچ جامعهای نمیتواند به سلامت کامل دست یابد. افغانستان، در مسیر بازسازی، نیازمند برنامهریزی جامع برای ادغام خدمات سلامت روان در نظام صحی است. این مهم، نهتنها وظیفهای انسانی، بلکه ضرورتی برای آیندهای باثباتتر است.
محمدامین عباسی/ خبرگزاری معمار