رژیم صهیونیستی پس از عدم موفقیتهای پیدرپی در میدان نبرد، بهویژه در غزه، بار دیگر به سراغ طرحی شوم رفته است: اشغال کامل این باریکه و نابودی بسترهای مقاومت فلسطینی. این پروژه تنها یک اقدام نظامی نیست، بلکه بخشی از نقشه کلان برای بازآرایی معادلات منطقهای و تضمین بقای موجودیت نامشروع اسرائیل به شمار میرود.
در همین چارچوب، واشنگتن و تلآویو بهطور همزمان به دنبال پیشبرد طرح خلع سلاح حزبالله لبنان نیز هستند. آنها بهخوبی میدانند که اگر غزه همچنان پایدار بماند و حزبالله به قدرت بازدارنده خود ادامه دهد، رژیم صهیونیستی در هیچ نقطهای از سرزمینهای اشغالی امنیت نخواهد داشت.
اما نکته تأسفبار، سادهاندیشی برخی مقامات لبنانی است که گمان میکنند با فشار بر مقاومت و کنار گذاشتن سلاح آن میتوان کشور را از جنگ نجات داد. تجربه تاریخ معاصر نشان داده که هرگاه ملتی از توان دفاعی خویش دست کشیده، به لقمهای آسان برای دشمن بدل شده است. از افغانستان و عراق گرفته تا فلسطینِ پیش از انتفاضهها، همه نمونههای عبرتآموز این واقعیتاند.
اسرائیل میکوشد با اشغال غزه، تهدید مقاومت فلسطین را از میان بردارد و همزمان با خلع سلاح حزبالله، بزرگترین خطر راهبردی در شمال را مهار کند. آمریکا نیز از این طرح بهعنوان ابزاری برای افزایش نفوذ خود در لبنان و تثبیت موقعیت اسرائیل بهره میبرد و فشار بر دولت لبنان بخشی از سناریوی دخالت مستقیم در سیاست داخلی این کشور است.
در بعد اقتصادی نیز کنترل غزه و تضعیف مقاومت لبنانی، دست اسرائیل را برای غارت منابع انرژی شرق مدیترانه و بهرهبرداری یکجانبه باز میکند. همزمان با تبلیغات رسانهای تلاش میشود چنین القا گردد که مقاومت هزینهای بیثمر است و تنها سازش میتواند آرامش بیاورد؛ در حالی که واقعیت دقیقاً برعکس است.
طرح اشغال غزه و خلع سلاح حزبالله، در حقیقت یک پروژه استعماری مشترک آمریکا و اسرائیل برای تسلط بر منطقه است. اما آنچه این نقشهها را شکست میدهد، همان چیزی است که دشمن بیش از همه از آن میترسد: مقاومت. غزه امروز با وجود زخمهای عمیق، نماد ایستادگی شده و حزبالله همچنان بازوی قدرتمند محور مقاومت است. عقبنشینی از این مسیر نه تنها امنیت نمیآورد، بلکه کشورها را در برابر زیادهخواهی دشمنان کاملاً بیدفاع میسازد.