در روزهایی که برخی هواداران طالبان یا حتی خود این گروه، رسانهها را متهم میکنند که چرا مطالب انتقادی منتشر میکنند، باید یادآور شد: رسالت رسانه نه دشمنی کورکورانه است و نه مداحی بیچونوچرا. رسانه، مطابق وظیفه انسانی، شرعی و حرفهای خویش، هم نقاط مثبت را بازتاب میدهد و هم خطاها و سیاستهای زیانبار را برای اصلاح وضعیت مردم برجسته میسازد. در این سخن، بر اساس گزارشهای دریافتشده، کارهای مثبت طالبان مرور شده، اما مهمتر از آن، سیاستهای مخرب و ضدانسانی این گروه از منظر دینی، فرهنگی، اخلاقی و حقوق بشری به نقد و چالش کشیده میشود.
وظیفه یک رسانه سالم، تنها خبررسانی خشک نیست، بلکه پاسداری از کرامت انسانها و نقد سیاستهایی است که آینده جامعه را تهدید میکند. ما باور داریم همانگونه که اسلام توصیه به «امر به معروف و نهی از منکر» دارد، رسانه نیز وظیفه دارد که معروفها را بازتاب دهد و منکرها را افشا کند. این وظیفه، هم شرعی است، هم انسانی و هم حرفهای. از اینرو، در برابر پرسش کسانی که میگویند چرا مطالب ضد طالبان نشر میکنید، باید گفت: ما دشمن طالبان نیستیم، ما منتقد سیاستها و رفتارهایی هستیم که به ضرر ملت و آینده کشور تمام میشود.
نمیتوان انکار کرد که طالبان برخی اقدامات مثبت انجام دادهاند. جمعآوری معتادان از سطح شهرها، پاکسازی پل سوخته کابل، کاهش رشوهخواری در ادارات، بهبود امنیت جادهها و تسریع در امور اداری، همگی اقداماتیاند که اگر با نیت خیر و برنامهریزی پایدار دنبال شوند، میتوانند به سود جامعه تمام شوند. همچنین جلوگیری از ساختوساز غیرقانونی و بازگشایی خیابانهای مسدودشده در کابل، اقداماتی است که جمهوریت ناکام نتوانست انجام دهد. این موارد، واقعیتهاییاند که نباید نادیده گرفته شوند.
و اما:
بزرگترین خطای طالبان، بستن دروازههای مکاتب و دانشگاهها به روی زنان و دختران کشور است. این اقدام نه تنها خلاف نصوص اسلامی است که علمآموزی را بر زن و مرد واجب دانسته، بلکه خیانت به آینده کشور است. از منظر فرهنگی، جامعهای که نیمی از جمعیتش از حق آموزش محروم باشد، هرگز به توسعه نمیرسد. از منظر حقوق بشری، این اقدام آشکارا تبعیض و ستم علیه زنان است.
طالبان در آغاز به قدرت رسیدن، وعده عفو عمومی دادند، اما در عمل دهها نظامی و کارمند دولت سابق را یا در دادگاههای صحرایی کشتند، یا زندانی و شکنجه کردند. حتی زنان پلیس نیز از این خشونت در امان نماندند. این رفتار، نه اسلامی است، نه اخلاقی، نه انسانی. اسلام دین وفای به عهد است، اما طالبان پیمانشکنی کردند.
ستیز طالبان با زبان فارسی، که زبان علمی، ادبی و تاریخی افغانستان است، نوعی تنگنظری فرهنگی و قومی است.
حذف واژههای فارسی از ادارات دولتی و محدودسازی مضامین علمی در مکاتب و داشگاه، حمله به حافظه فرهنگی مردم است. اسلام و عقلانیت، با تنوع زبانی و فرهنگی مشکلی ندارند، بلکه آن را رحمت میدانند.
لغو رسمیت مذهب جعفری در قانون اساسی و منع تدریس فقه جعفری حتی در مناطق شیعهنشین، نقض صریح حقوق دینی میلیونها شهروند افغانستان است. در حالی که اسلام به «اختلاف امت رحمتی» تعبیر کرده، طالبان با تکصدایی قومی و مذهبی، کشور را به سوی تفرقه و ستیز مذهبی سوق میدهند.
طالبان حکومتی تکقومی و پشتونمحور ایجاد کردهاند. در بسیاری از ادارات، کارمندان غیرپشتون پس از آموزش دادن کار به افراد طالبان، اخراج شدهاند. این سیاست، جامعه چندقومیتی افغانستان را به بحران هویت و انفجار اجتماعی نزدیک میکند.
قطع اینترنت فیبرنوری در بیش از ده ولایت و تلاش برای ممنوعسازی گوشیهای هوشمند، گامی واپسگرایانه در قرن ۲۱ است. همچنین دخالت در ظاهر و موی سر مردان، نماد افراطیگری فرهنگی و نقض آزادیهای شخصی است که حتی با آموزههای اسلامی نیز همخوانی ندارد.
اخراج عده ای از استادان باسواد افغانستانی و جایگزینی آنان با افراد مشکوک پاکستانی، نشانه دیگری از وابستگی و ضعف علمی طالبان است. این کار آینده نظام آموزشی کشور را تیرهتر میسازد و نسل جدید را از داشتن الگوهای علمی محروم میکند.
طالبان در کنار برخی کارهای مثبت، با سیاستهای زنستیزانه، قومگرایانه، فرهنگستیزانه و واپسگرایانه، آینده افغانستان را به خطر انداختهاند. یک حکومت اگر می خواهد مشروعیت دینی، مردمی و اخلاقی داشته باشد، باید بر پایه عدالت، تنوع فرهنگی و آزادیهای مشروع بنا شود. طالبان اگر میخواهند در تاریخ به عنوان اصلاحگر ثبت شوند، باید از مسیر ستم و انحصار بازگردند و با پذیرش حقوق زنان، اقوام و مذاهب، و با احترام به آزادیهای مدنی، به سوی حکومتی همهشمول گام بردارند.
رسانهها در این میان وظیفه دارند حقیقت را بیپرده بگویند. دفاع از حق مردم، بازتاب دادن نقاط قوت و افشای نقاط ضعف، رسالتی است که از دین، عقل و وجدان سرچشمه میگیرد. و ما بر همین اساس مینویسیم: نه ضد طالبان، بلکه ضد ظلم، ضد تبعیض و ضد جهل هستیم.