هشدار تازهٔ برنامه جهانی غذا دربارهٔ افغانستان، تصویری روشن از بحرانی ارائه میدهد که دیگر نمیتوان آن را پیامد گذرا دانست؛ این بحران اکنون بخشی پایدار از زندگی میلیونها انسان شده است. کاهش کمکهای غذایی از ده میلیون نفر به تنها دو میلیون نیازمند، شکاف عمیقی را میان نیاز واقعی مردم و توان رسیدگی جامعهٔ جهانی نشان میدهد؛ شکافی که با فرارسیدن زمستان چهرهای تیرهتر پیدا میکند.
در پشت این آمارها، زندگیهایی قرار دارند که هر روز زیر بار ضعف و کمبود فرو میریزند. برای کودکان، سوءتغذیه فقط کاهش وزن نیست؛ توقف رشد، آسیبپذیری در برابر بیماریها و از دست رفتن فرصتهایی است که آیندهشان را شکل میدهد. برای زنان نیز، در شرایطی که از بسیاری نقشهای اجتماعی کنار گذاشته شدهاند، سوءتغذیه به معنای فرسودگی مضاعف و ناتوانی در مراقبت از خانواده در سختترین روزهای سال است.
ریشهٔ این بحران تنها در کمبود بودجه خلاصه نمیشود؛ بلکه حاصل مجموعهای از مشکلات ساختاری، محدودیتهای اقتصادی و کاهش توجه جهانی است. کمکهای فوری ــ با وجود حیاتی بودن ــ نمیتوانند کشوری را که گرفتار لایههای متداخل بحران است، به مسیر ثبات بازگردانند. اکنون بیش از هر زمان دیگری نیاز به رویکردی بلندمدت احساس میشود؛ رویکردی که به توانمندسازی جامعه، تقویت امنیت غذایی و گسترش فرصتهای اقتصادی بهویژه برای زنان منجر شود.
زمستان پیشِ رو تنها فصل سرد دیگری نیست؛ معیاری است برای سنجش میزان تعهد جامعهٔ جهانی نسبت به مردمی که سالهاست در میان بحرانهای پیاپی تنها ماندهاند. این فصل یادآور آن است که حمایت واقعی زمانی معنا مییابد که به ایجاد ثبات، قدرت بازیابی و امکان ادامهٔ زندگی بینجامد، نه آنکه فقط برای مدتی کوتاه از سقوط کامل جلوگیری کند.



