اخیراً برخی گروهها و افراد تاکید میکنند که شرایط کنونی در افغانستان نیازمند راهحلی نظامی و مسلحانه است تا از این طریق بتوان به حاکمیت طالبان پایان داد.
واقعیت اما این است که دههها جنگ و خونریزی جز ویرانی، آوارگی و رنج برای مردم این سرزمین دستاوردی نداشته است. اکنون که طالبان بار دیگر قدرت را در دست گرفتهاند، انتخاب مسیر درست برای آینده کشور حیاتیتر از همیشه است.
شروع یک جنگ جدید، تحت هر بهانهای، هیچ توجیه عقلانی یا اخلاقی ندارد. تجربههای تاریخی کشور نشان دادهاند که خشونت و جنگ نه تنها راه حل نیست، بلکه گرههای موجود را پیچیدهتر و بحران را عمیقتر میسازد.
با این وصف، کسانی که بر طبل جنگ میکوبند، به نظر میرسد درک درستی از عمق استراتژیک منافع ملی و پیامدهای بلندمدت چنین تصمیماتی ندارند.
جنگ، منابع انسانی و اقتصادی کشور را نابود میکند و امید به آیندهای بهتر را از مردم سلب مینماید. عدم پذیرش خواست عمومی توسط طالبان، هرچند غیرقابل قبول است، اما نمیتواند دلیلی برای بازگشت به چرخه خشونت و جنگ باشد.
طالبان، چه بخواهیم و چه نخواهیم، اکنون بخشی از واقعیت سیاسی افغانستان هستند. نادیده گرفتن این واقعیت و توسل به جنگ، تنها به افزایش رنج مردم و تخریب زیرساختهای باقیمانده منجر خواهد شد.
راه درست در گرو انتخاب درست است و این انتخاب، تدبیر برای صلح و عبور از منازعه کنونی است. صلح به معنای تسلیم یا سازش با ظلم نیست، بلکه یافتن راههایی هوشمندانه برای دستیابی به عدالت، امنیت و توسعه پایدار است.
این مسیر نیازمند گفتوگو، همکاری و همگرایی میان همه طرفهای درگیر، از جمله طالبان، جامعه مدنی، گروههای سیاسی و بازیگران بینالمللی است.
جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به راهحلهای مسالمتآمیز و دیپلماتیک برای حل منازعات روی آورده است. افغانستان نیز میتواند با الگوگیری از این رویکرد، مطالبات خود را از طریق دادخواهی بینالمللی و گفتوگوهای سازنده مطرح کند.
ایجاد انجمنهای صلح و منازعه، با حضور نمایندگان مردم، نخبگان، زنان، جوانان و حتی طالبان، میتواند بستری برای تبادل نظر و تدوین طرحهای مطالعهشده فراهم کند.
برای پیشبرد صلح، گفتوگوهای فراگیر با طالبان باید بر محور خواستهای اساسی مردم، از جمله حقوق زنان، آزادی بیان و مشارکت سیاسی همه گروهها، استوار باشد.
جامعه بینالمللی نیز بایستی با حمایت از ابتکارات صلحطلبانه، فشارهای دیپلماتیک لازم را بر طالبان اعمال کند تا این گروه به پذیرش اصول دموکراتیک و حقوق بشری ترغیب شود.
تقویت نهادهای مدنی و رسانهها برای نظارت بر روند صلح و آگاهیبخشی به مردم نیز ضروری است. این نهادها میتوانند صدای مردم را به گوش طالبان و جهان برسانند و صلح را پایدارتر کنند.
طالبان هم باید درک کنند که اکنون زمان طلایی برای تامین صلح و ثبات در افغانستان فرا رسیده است. آنها باید با تغییر مثبت در نگرش و رفتار سیاسی خود، به سوی همکاری و گفتوگو با همه گروهها حرکت کنند. این تغییر نه تنها به نفع مردم افغانستان، بلکه ضامن آیندهای پایدار برای خودشان خواهد بود.
صلح، با همه دشواریهایش، تنها راه برای بازسازی افغانستان است. جنگ بارها آزموده شده و جز شکست نتیجهای نداشته است. اما صلح، مسیری است که میتواند امید، ثبات و آیندهای روشن را به مردم افغانستان فراهم کند.
اکنون زمان تدبیر، شجاعت و همبستگی است تا راه صلح را برگزینیم. صلح پایدار اما نیازمند توافق سیاسی فراگیر، مشارکت همه گروهها، حمایت بینالمللی، رفع مداخلات خارجی و توسعه اقتصادی است؛ بدون اینها، صلح شکننده خواهد ماند.