در روزگاری که جهان هر لحظه در طنین هزاران صدا غرق میشود، روز جهانی صدا را نباید صرفاً یک مناسبت تقویمی دانست، بلکه باید آن را تلنگری به وجدانهای خفته، گوشهای بسته و حنجرههای خاموش تلقی کرد؛
امروز، روزی است برای گوش فرا دادن؛ نه فقط به امواج صوتی، بلکه به دردها، به حقیقتها، به صداهایی که سالهاست در هیاهوی قدرت، جنگ و جهل، ناشنیده ماندهاند.
«صدا» تنها ابزار گفتوگو نیست، «هویت» است. شما میتوانید نامتان را پنهان کنید، اما نمیتوانید لحنتان را پنهان کنید!
در جهان امروز، بیش از ۳۰ درصد ارتباطهای انسانی از مسیر صدا شکل میگیرد.
شاید نخستین برداشت ما از یک انسان، حتی پیش از دیدن چهرهاش، از لحن صدایش شکل بگیرد.
صدایی آرام در دل بحران، میتواند امنیت بیاورد؛ صدایی خشن در لحظه صلح، میتواند بذر نفرت بکارد.
در افغانستان نیز، صدا همیشه چیزی بیش از وسیلهی ارتباط بوده است. صدا در این سرزمین، فریاد نان بوده است، فریاد آزادی، فریاد مادر بر جنازه فرزند، صدای دانشآموز در کلاسخاموش، صدای زن پشت درهای بستهای که دیگر حتی نامش را هم از تابلوهای خیابان زدودهاند.
این سرزمین، سرزمین صداهاییست که شنیده نمیشوند؛ و یا اگر شنیده میشوند، با چوب سرکوب پاسخ میگیرند.
اما مگر نه این است که خداوند نیز انسان را با «کلام» متبارک کرد؟
مگر نه این است که نخستین وحی بر پیامبر اسلام «اقْرَأْ» بود، بخوان؟
یعنی «صدا کن»، «بشنو» و «بخوان»؛
و مگر در قرآن نیامده است: وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا! با مردم با نیکویی سخن بگویید!
چرا پس امروز در گوشهگوشه افغانستان، سخن نیک جای خود را به فریادهای فرقهگرایی، خشونتطلبی و تبعیض داده است؟ چرا صدای انسان، در برابر صدای ایدئولوژی زانو زده است؟
ما باید تشخیص دهیم کدام صدا را باید شنید، و از کدام باید پرهیز کرد.
- باید به صدای صلح گوش داد.
- باید به صدای عقل گوش داد، نه به هیاهوی افراط.
- باید به صدای شعر گوش داد، نه به فریاد نفرین.
- باید به صدای زن گوش داد، که سالهاست از لابهلای پستوها و پنجرههای بسته، تلاش میکند بگوید: من هستم!
اما نباید گوش داد به صداهایی که رنگ تعصب دارد؛ چه تعصب قومی، چه مذهبی و چه زبانی.
صداهایی که انسان را تکهتکه میکنند به «ما» و «آنها»، به «خودی» و «غریبه»، به «مؤمن» و «کافر.»
این صداها نه تنها شایسته شنیدن نیستند، بلکه باید در برابرشان ایستاد.
مولانا چه زیبا گفته است:
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند
این شکایتها هنوز هم در گوش ماست. صدای مردم افغانستان، صدای جدایی است؛ جدایی از امنیت، از آموزش، از عدالت، از همزیستی.
و عجبا که هنوز برخی به صدای دروغ دل میسپارند؛ دروغهایی که با نغمههای ظاهرالصلاح و شعارهای دینی تزیین شدهاند، اما در باطن، جز تخریب روح و جامعه حاصلی ندارند.
فراموش نکنیم، صدا ابزار مسئولیت است، نه وسیله فریب.
شاید امروز، بیش از هر زمان، به بازگشت به صدا نیاز داریم.
به صدا بهعنوان پُل دوستی، نه دیوار؛ بهعنوان آشتی، نه نزاع.
شاید ما باید اول از همه، صدای خود را دوباره کشف کنیم؛ صدای انسانی که در درون ماست، صدایی که ما را به هم متصل میکند.
وقتی آن صدا را شنیدیم، دیگر نمیتوانیم به ندای مظلوم، به صدای یک مادر، یا به سکوت معنادار یک کودک بیتفاوت باشیم.
آری، امروز جهان بیش از هر زمان، نیاز به شنیدن صدای عدالت دارد؛ و افغانستان بیش از همه.
باید به جهان گفت که ما هنوز صدا داریم؛ نه صدای گلوله، نه صدای نفرت، بلکه صدای امید، صدای علم، صدای مادر، صدای جوان، صدای آزادی. اما اگر نخواهیم بشنویم، صدای ما هم روزی در باد محو خواهد شد. بیایید صدا را نه ابزار تخریب، بلکه ابزاری برای ترمیم بدانیم. بیایید صدا را از دست متعصبان و تفرقهاندازان پس بگیریم.
بیایید اینبار صدا را برای ساختن وطنمان استفاده کنیم.
و شاید آن روز، روزی نباشد که فقط برای صدا، یک روز در سال اختصاص یابد؛ بلکه هر روز، روز شنیدنِ انسان عدالتخواه باشد!